داشت ماشین بهم میخورد که در اون لحظه چشمام را از ترس بسته بودم که یهو یکی من را پرت کرد اون ور چشم هام باز کردم دیدم اون پسره آدرین هست اون با ماشین برخورد کرده بود از سرش داشت خون میومد زود زنگ زدم آمبولانس رفتیم به بیمارستان⚘
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
سریع بزار😚😚😚
چشم گام⚘💞
ببخشید منظورم گلم بود😂
😁😁😁
خیلی خوووب بود🦄😀
مرسییی🙂⚘
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود خیلی قشنگه داستانت
مرسی
♥♥
عالیییییییی⚘
مرسی