الان 6 ساعت که اومدیم آرایشگاه و واقعا خسته شدم و دلم چند ساعت خواب میخواد.
بالاخره کار آرایشگر تموم شد و گفت میتونم خودمو تو آهنگ ببینم. وقتی بلند شدم یه کش و قوسی به بدنم دادم گردنم بدجور خشک شده بود. میخواستم برم جلو آینه که یورا گفت:نه صبر کن گفتم:چرا مگه تموم نشد؟ یورا:نه اول لباستو بپوش بعد خودتو نگاه کن. منم که بدجور کلافه شده بودم قبول کردن و خواستم برم تو اتاق پرو تا لباسم بپوشم که یورا دوباره کفت:نه نه یه لحظه صبر کن. بعد روشو کرد سمت آرایشگر و گفت تو اتاق پرو آینه هم هست؟ آرایشگر جواب داد:آره هست.
یورا چرخید سمت منو گفت:همین جا لباست میپوشی گفتم:جان؟ چرا؟ یورا:کلک میخوای بری خودت و اون تو آنالیز کنی؟ فقط دلم میخواست از دست یورا سرم و بکوبم به دیوار. آرایشگر که حال منو فهمید گفت:خب شاید اینجا پیش من خجالت بکشه پشت اتاق پرو یه اتاق دیگه هست که آینه نداره و میتونه اونجا لباسشو بپوشه.
آینه قربون اون لب پف کردت ننت بره کن نجاتم دادی. بدون معطلی رفتم سمت اتاق و لباسمو در آوردمو شروع کردم به پوشیدن لباس هایی که یورا برام خریده بود. لباسام یه دامن صورتی رنگ کوتاه با یه لباس سفید که با هم تو تنم خیلی خوشگل میشدن بود. خیلی کنجکاو بودم تا آرایشم ببینم. وقتی از اتاق اومدم بیرون یورا با دهن باز نگام میکرد و گفت:دختر خوشگل شدیا، جونگ کوک پیشت کم میاره گفتم:واقعا خوب شدم؟ محشر شدی دختر، آهان راستی بیا این کفش هارم بپوش به لباست میاد. واقعا خوشگل بودند و به لباسم میومدند، صورتی رنگ با یه پاپیون خوشگل کنارش، عالی بود. کفش هامو در آوردمو اونا رو پوشیدم. با کلی استرس و هیجان رفتم جلو آینه قدی، باورم نمیشد این من باشم واقعا خیلی خوشگل شده بودم و آرایشم بهم میومد. چرخیدم سمت یورا و ازش تشکر کردم.
علیک سلام 😁💜خوبید؟ خوشید؟ سلامتیت؟ اسمتون چیه؟ چند سالتونه؟ رمانم رو دوست دارید؟
سلام خوب نیستم چون جیمین حالش بده، ملیکا، 13، عالیه ، لطفا زود بذار
بعدیییی