رمان قرار عاشقی پارت 3♡

خب لطفا از رمانم حمایت کنید و هر کس فالو کنه حتما فالو میشه💚💜

جونگ کوک بود که رو به روم ایستاده بود و آلبومی که امضا کرده بود و توی دست من گذاشته بود. نمیدونستم چی بگم دهنم رو عین ماهی همش باز و بسته میکردم ولی صدایی ازم در نمیومد.( یوجین و یورا هر دو زبان کره ای رو بلدن.) یهو یه صدای خیلی قشنگ که انگار با موسیقی ساخته شده بود رو شنیدم، کوک بود! کسی که آرز داشتم صداشو از نزدیک گوش بدم. انقدر محو چشاش بودم که نفهمیدم چی شد. بعد کوک ازم پرسید: خب نظرت چیه؟ منم که اصلا نفهمیدم چی میگه سرم رو به سمت بالا و پایین تکون دادم. بعد همه ملت جیغ کشیدن و کوک یه لبخند جیگر زد که بعدش انگار کیلو کیلو تو دلم قند میسابیدن. وقتی به خودم اومدم که یورا یه نیشگون بد از بازوم گرفت،بدجور دردم گرفت لامصب انگار کلا کارش تو زدنه. یورا: دختر حالا میخوای چیکار کنی؟ یوجین: چیو چیکار کنم؟ یورا: اااادیونه شب با کوک خوشتیپ ترین و خوشگلترین مرد قرار داری اونموقع میگی چیکار کنم؟!. عین جن دیده ها چشام قد یه پیاله شد. چییییییییی؟!!!!! با دادی که زدم یورا هم مثل من گفت(باداد): نیم ساعت پیش اونجا وایساده بودیم چه قلتی میکردی؟ ببینم اصلا تو داخل دنیای ما بودی یا باز تو هپروت سپری میکردی؟ یوجین: وای یورا حالا چه خاکی تو سرم بریزم شب چی بپوشم اصلا من روم نمیشه برم. یورا گفت: باورم نمیشه یکی مثل کوک هلو با یکی مثل تو لولو قرار بزاره!. الان این چی گفت من لولوام! کی گفته؟ یعنی انقدر زشتم؟ نه نیستم همه به من میگن خوشگلم که! پ این چی میگه! یوجین: یورا جدی من شبیه لولواو!؟ یورا: آره ولی بهت قول میدم امروز از لولو یه هلویی ازت بسازم که خودتم دهنت آب بیفته. یاخداا این جوگرفتتش خود خدا بهم رحم کنه و امشوبه به خیر بگذرونه.

امروز مثلاً قرار بود تا ساعت ۱۲ ظهر بخوابم اما انگار نخیر نمیشه. به محض رسیدن تو خونه یورا فقط بهم اجازه ی دوش نیم ساعتی داد غیر اون هر چی بهش میگفتم می‌گفت نه و حرف خودشو میزد. بعد از دوش گرفتن یه هودی قرمز جیغ با یه شلوار شیش جیب پسرونه مشکی پوشیدم،معمولا همیشه تیپ اسپرت میزنم. داشتم تو اتاقم موهامو سشوار می‌کشیدم که یورا وارد اتاق شد. واو اینم واسه خودش جیگری شده ها! یه شلوار بادی و نیم تنه یاسی رنگ که یکم تا بالای نافش بود تنش بود یورا: اگه آنالیز کردنت تموم شده پاشو بریم. یوجین: کجا؟ یورا: خونه پسر شجاع، می‌خوایم بریم به بهترین سالن آرایشگاه ای آنجلس که یدونه لولو تحویل بدیم و هلو تحویل بگیریم. ای خدا این دوباره به من گفت لولو! یوجین: چته امروز لولو هلو راه انداختی نمی‌خوام برم عروسی که یه قرار شام سادست که قطعا به لطف من با ما بازیام خراب میشه. یورا: ببین یوجین اگه این قرار به قرار دوم ختم نشه اگه جونگ کوک رو عاشق خودت نکنی خودم با دستای خودم خفت میکنم.افتاد؟ یوجین: یورا اصلا تو چرا انقد واسه این رابطه اسرار داری؟ مگه به تو هم چیزی میرسه؟ یورا: یوجین لطفت چیزی نپرس به وقتش همه چیو بهت توضیح میدم فقط خواهش میکنم امروز رو حرفم نه نیار و هر کاری میگم انجام بده، قبوله؟ با اینکه خیلی کنجکاو بودم تا بدونم چرا یورا انقد به این رابطه اسرار دارن قبول کردم و مثل همیشه صبر کردم، من خیلی صبورم و حتی ممکنه گاهی اوقات چیزی که خیلی اسرتر دارم بفهمم چیه از یادم بره.

💜 تموم شد 💜

لطف کنید اگه خوشتون اومد لایک کنید و لطفا کسانی که ایرادی درونش میبینن بگن تا درستش کنم مرسی💜

💚 بای💚