
خب اینم از پارت چهار بازرس تو رو خدا حذف نکن🥲
فردا امروز خیلی سر درد دارم انگار که سرما خورده باشم فین فین میکنم و عطسه هم دارم ولی حالم انقدرا هم بد نیست که نرم مدرسه رسیدم تا رفتم تو کلاس دیدم یک نفر نشسته بقل دست جی یی ای خدا شانس ما رو هر جا ما میشینیم فردا صاحاب پیدا میکنه رفتم گفتم ببخشید خانم اینجا جا یه منه بهش میخورد مهربون باشه و خیلی خیلی خوشگل بود جی یی : اها ا/ت سوجین خواهر تهیونگه اونم تو اکیپمونه تازه از مسافرت اومده
بلند شد بهم دست دادیم پرسیدم من الان کجا بشینم ؟ جی یی ؛ کسی دیگه ای نیست که نمیامده باشه و همیشه بقل دست کارینا خالیه میتونی اونجا بشینی رفتم ته کلاس یک دختر با موهای مشکی که لا به لای موهاش دسته های سفید دیده میشد و رژ لب مشکی و یک پرسینگ رو لباش و کلی اکسسوری و استایل گرانچ خلاصه خیلی جذاب بود فقط نمیدونم چرا لباس فرم مدرسه تنش نبود
بهش گفتم میتونم اینجا بشینم با حالت صورتش گفت بشین خانم چویی اومد تو کلاس چویی: سلام بچه ها صبحتون بخیر . کارینا بلند شو و بیا اینجا بلند شدم تا اون بره زیر لب میگفت اه بازم شروع شد مدیرمون اومد یک مرد میان سال نسبتا خشن و چاق بود مو هم نداشت 😂
کلی سرش داد زد که این چه وضعه انگار که مدرسه رو با عروسی اشتباه گرفتی اونو برد بیرون و بعد یک دختر بدون رژ لب و اون دسته های سفید لای موهاش و حتی پرسینگ و یک لب خونی و با لباس فرم اومد تو کلاس مدیر هلش داد طرف میزمون نشست بغل دستم دیدم اروم اروم اشک از گوشه چشماش میاد پایین
ا.ت: چرا لبت خونیه ؟ کارینا کنی مکث کرد ،،،، کارینا: به دو دلیل یک یونگی دو پرسینگم رو نمیبینی نیست ؟ ا/ت: یونگی؟ کارینا :(از دید کارینا) اره اول که رفتیم با مدیر پایین مدیر رفت تو کلاس یکی از معلما و به من گفت همینجا وایسا وایسادم یونگی تازه داشت میومد تو کلاس تا منو دید کیفشو انداخت رو زمین و اومد نزدیک و منو تهدید کرد و با دستش پرسینگم رو کند . بعد فهمید مدیر داره میاد بیرون رفت تو کلاس.
خب دوستان اینم از پارت چهار هرکی دید و لایک نکرد انسان نیست😂😐 تا پارت شش معرفی شخصیت هاس بعد داستان اصلی شروع میشه🙂❤ خدافس🖤🐥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام گلم خسته نباشی
عالییییی بود 😍😍
بالاخره اود ارعععععععع💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼