
قسمت اول؛گزارش ماهانه...👩🏾🚀🌊
{پرده اول ؛ گزارش ماهانه} (اسلاید اول) گزارش ماهانه ؛ ۲۴ ژانویه،یک کودک ۱۲ ساله از آزمایشگاه هاوکینز فرار میکند.طبق گزارش ها،او قدرتی ندارد پس،امکان زنده بودن اش خیلی پایین است.او قادر به حرف زدن نیست.کسی برای یافتن دختر جایی نمیرود.اما...(صدا خش دار میشود و بعد از چند لحظه قطع میشود.)
{پرده دوم ؛ چراغ ها} (اسلاید دوم) به دنبال راهی برای فرار میگشت.پس از سال ها متوحه اتفاقی که در حال رخ دادن است شده بود و به دنبال راه فرار میکشت.مانند این میماند که ازمایشگاه زندانی پر از بچه باشد...البته بچه های خیلی زیادی هم نبودند اما تعداد انگشت شمار آنها به حساب می آمد.نمیدانست کجا ست و کجا میرود.حتی مقصد نهایی خودش را نمیدانست.فقط حرکت میکرد تا راهی پیدا کند.او مانند چهار(four)قدرت نداشت اما در ان آزمایشگاه اثیر شده بود.چراغ ها شروع به روشن و خاموش شدن کردن.
{پرده سوم ؛ صدای بم} (اسلاید سوم) قدم هایش را کندتر کرد و سریع سرش را میچرخاند تا مطمعن شود اطراف او موجودی نیست.صدای نفس های بمی که میشنید باعث اضطراب بیشتر اش میشد.جیغ اش به هوا رفت!دیگر نمیدانست چه کار میکند.فقط میدوید تا راهی برای خروج از انجا بیابد.
{پرده چهارم ؛ آسفالت ها} به مکانی مانند سالن یا ورودی رسید.دربی کشویی با شیشه های برق انداخته شده با وزش باد چرخید و صدای غیژ غیژی از خود تولید کرد.پاهایش به لرزش افتادند چراکه احساس میکرد موجودی در کمین اوست.با سختی درب کشویی را به عقب هل داد.بدون کفش و یا جوراب دویدن روی آسفالت برایش دردناک بود.او هیچوقت کفش یا جورابی نداشت.مانند بقیه...
{پرده پنجم ؛ راه فرار} نفس نفس زنان ایستاد و با ترس و لرز به اطراف خیره شد.اگر سرما میگذاشت فریاد میکشید...احساس میکرد در ان زمان نباید هوای سردی باشد...با وجود سرما دویدن به سمت جنگل عاقلانه نبود اما در ازمایشگاه ماندن نیز عاقلانه نبود.پا روی ترس اش گذاشت و به سمت جنگل دوید.صدای سگ ها به گوشش میرسید،اما میخواست تظاهر کند صدای سکی را نشنیده است.
لایک و کامنت فراموش نشه برید نتیجه برای چالش-->....♡=)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
💜
درمورد چالشا ام که نمدونم ولی چالش ۴ میشه فضانورد توی اقیانوس(افتاد تو دهنم😐)
چالش اخر درسته🏹🍦
عالی بودد🤍🔗
🏹🏹🏹
عن استرنجر فینگز
اون فنه ها اشتباه تایپی یوددد
اره متوجه شدم😂😐
هان؟این مربوط به نقابدار بود؟اگه داستان بود...دهستان قشنگی بود
ممنون
نه مربوط به نقابداران نیست