باید تا قسمت آخر بخونیش
مهم نیست او در چند نبرد پیروز شده و تا چه اندازه قدرتمند است ، چون هیچ راه فراری از کابوس هایش وجود ندارد.
کریتوس اسم اتنا را فریاد می زند و می گوید «به مدت ده سال به تمام خواسته های خدایان گوش دادم و به آن ها وفادار بودم.
پس کی مرا از دست کابوس هایم هلاص می کنی» این در حالی است که بعد از این پیروزی کریتوس , زئوس به آتنا خبر می دهد که برادرش اریز در حال حمله به آتن است و از آنجا که خدایان نمی توانستند خدای دیگری را بکشند تصمیم گرفتند از کریتوس استفاده کنند.
سپس آتنا در قالب مجسمه اش در کشتی به کریتوس می گوید که اگر آخرین ماموریتش یعنی نابود شد آتن توسط اریز جلوگیری کند خدایان او را بخشیده و خاطراتش را پاک خواهند کرد.
اتنا به کریتوس می گوید که زئوس کشتن خدایان به دست یکدیگر را ممنوع کرده و تنها انسانی فنا پذیر که توسط ایزدان آموزش دیده می تواند ایزد دیگری را شکست دهد.
این بالا👆👆👆👆👆👆👆 عکس هایدرا هست بعد از رسیدن کشتی به آتن کریتوس از کشتی پیاده شده و در راه رسیدن به شهر با میناتورها (غولهایی شبیه گاو از ارتش اریز) مبارزه کرده و آنها را شکست می دهد.
در ادامه کریتوس به نبرد مدوسا رفته و پس از کشتن و قطع کردن سرش جادوی سنگ شدن مدوسا را در اختیار می گیرد.
قهرمان داستان به دنبال راهی برای رفتن وارد شهر است و پس از نبرد با هیولاهای مختلف با اوراکل آتن یا همان پیش گوی آتن روبر می شود.
او به کریتوس می گوید معبد مرا پیدا کن تا به تو یاد بدهم چگونه بر یک ایزد غلبه کنی.
کریتوس در مسیرش اریز را می بینید که همانند یک غول چندمتری در حال به خاک و خون کشیدن آتن و مردمانش است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پرتقالی قسمت 3 موخایم
قسمت ۳ چرا نمیزاری
قسمت ۳ بذار
خیلی قشنگه واقعا عاشقش شدم منتظر قسمت۳هستم
یا ابالفضل تو دومین نفری که اینطوری به داستانم واکنش میدی
چیه مگه خوشم اومد😊
الان میخوام بنویسم پارت ۳ رو