سلام بچه ها گفتم یک داستان درست کنم راستی بچه اسلیت پدر رابینه
قسمت اول تو یک روز آفتابی هایتان ها به رستوران رفته بودن اما ریون باهاشون نیومد شاید بپرسدچرا الان میگم چون یه اتفاقاتی داشت داخل سر ریون میافتاد و نمی تونست خودشو کلترل کنه برای همین تصمیم گرفت برگرده آزاراس ولی آزاراس نابود شده بود حالا اون اتفاق چی بود
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالی
عالییییی بوددددد سریعععع بعدیییی رو بزارررر