بگو دوست دارم 14

🐞:تیکی اسپاتس آن!تبدیل شدمو از خونه زدم بیرون با تمام سرعتی که داشتم دویدم و همینجوری اشک میریختم تا اینکه رسیدم به برج ایفل رفتم طبقه ی بالاش و نشستم یه گوشه و پاهامو جمع کردم تو شکمم و سرمو گذاشتم رو پاهام و گریه کردم بارون خیلی شدیدی میومد کاملا خیس شده بودم و از سرما هم میلرزیدم ولی برام مهم نبود فقط گریه میکردم😭

میریم به ساعت ۱ و نیم نصفه شب🌃

🐾:انقدر گریه کرده بودم که سرم درد گرفته بود پلشدم ساعت رو نگاه کردم ۱ و نیم شب بود از رو تخت بلند شدم و رفتم پایین که یک قرص استومنوفن بخورم که سردردم خوب شه. 🐾:مرینت قرص هاتون کجاس؟مرینتتت. مرینت جواب نمیداد رفتم همه جای خونه رو گشتم نبود نگرانش شدم بهش زنگ زدم جواب نداد ددباره زنگ زدم بازم جواب نداد ۱۵ بار زنگ زدم بازم جواب نداد دیگه خیلی نگرانش شدم رفتم بیرون و دنبالش گشتم اولین جایی که به ذهنم رسید برج ایفل بود رفتم اونجا که دیدم نشسته زیر بارون سرشم کرده داخل پاهاش رفتم پیشش و محکم بغلش کردم گفتم:مرینت اینجایی نگرانم کردی دلم هزار راه رفت. یهو دیدم خوابه بیدارش نکردم خیس آب شده بود بغلش کردم و رفتم خونه گذاشتمش تو تخت پتو رو هم کشیدم روش گوشواره هاشو یه لحظه در اوردم که به حالت اول برگرده بعد دوباره گذاشتمشون سر جاش ک تیکی اومد بیرون گفتم تو بخواب تیکی هم رفت خوابید. دست گذاشتم رو صورت مرینت یخ کرده بود یهو دیدم چشاشو باز کرد. 🐾:سلام خانوم خانوما. دیگه نصفه شبی بدون اینکه به من بگی نمیری بیرون ها بخدا دلم هزار راه رفت 🐞:ببخشید 🐾:اشکال نداره 🐞:اَچوم(عطسه) 🐾:فکر ‌ کنم سرما هرو خوردی😂 🐞:😂

🐾:سرم هنوزم درد میکرد برا همین به مرینت گفتم:مرینت قرص استومنوفن داری؟ 🐞:اره چطور مگه؟سرت درد میکنه؟ 🐾:اره 🐞:چرا؟!😧 🐾:فکر کنم از گریه ست 🐞:گریه کردی باز؟😕 🐾:😞 🐞:اگه قول بدی دیگه گریه نکنی بهت میدم🙂 🐾:چشم🙂 🐞:توی آشپز خونه توی کابینت دومی یه سبد هست توی اونه 🐾:باشه مرسی.پاشدم که برم که یهو مرینت صدام زد 🐞:پیشی 🐾:جان 🐞:یکیم برای من بیار 🐾:تو ام سرت درد میکنه مگه؟! 🐞:اره راستش😬 🐾:اگه قول بدی دیگه تو ام گریه نکنی میارم😂😉 🐞:چشم😂🙂 🐾چشمت بی بلا🙂😂 🐞:😂 🐾:رفتم دوتا قرص اوردم با دوتا لیوان آب و رفتم بالا یکی خودم خوردم یکیم دادم به مرینت خورد سر درد جفتمون بهتر شد. گفتم:خب حالا چیکار کنیم؟ 🐞:پایه گیم هستی؟😉 🐾:من همیشه پایه گیمم😀 🐞:خب چی بازی کنیم؟ 🐾:رفتم بازی های مرینتو نگاه کردم و یهو کالاف رو پیدا کردم. با تعجب برگشتم طرفش و گفتم:تو کلاف بازی میکنی؟!!😳 🐞:راستش بازی های تفنگی خیلی دوست دارم😬 🐾:بلا به دور😂 🐞:تازه خیلیم توش استادم پس چی فکر کردی😂😎 🐾:مطمعن باش به من نمیرسی من خدای کالافم😎 🐞:عههه اینجوریاس پس ببینیم و تعریف کنیم😏 🐾:بیا شرت ببندیم اصلا هرکی ۱۰ دست برد باید ۲۴ ساعت به بازنده بگه چیکار کنه 🐞:باشه بزن بریم 🐾:از الان خودتو بازنده بدون😎 🐾:میبینیم😏

🐾:بازی رو گذاشتم توی جا سیدی ایکس باکس و دسته اول و دوم رو روشن کردم مرینتم رفت یه صندلی اورد و نشست کنارم و شروع کردیم به بازی کردن🎮 🐾:باورم نمیشه😲مرینت ۷ دست رو برد و من فقط ۳ دست بردم این یعنی من باختم🤯 🐞:بعد از اینکه دست دهم رو هم بردم به کت نگاه کردم قیافش خیلی باحال شده بود😂 🐾:ولی اخه چجوریییی!!!هیچکس تا حالا از من نبرده بودددد!!!🤯 🐞:هرکس با مرینت در افتاد وَر افتاد😂😏😎🤪 🐾:😐 🐞:قیافت خداسسس🤣 🐾:قیافت خداسسس😒(ادای مرینتو در اورد😂( 🐞:هه هه هه😈😂

🐾:الان واقعا ازم توقع داری من ۲۴ ساعت هرکار گفتی انجام بدم؟!😑🙄 🐞:بلههه😉 🐾:گناه دالَم دلتم میاد اَشَنَ🥺(داره خودشو لوس میکنه😂(🐞:اره🤣 🐾:خیلی ظالمی☹ 🐞:نه خیرم ظالم نیستم اولن خودت این شرتو گذاشتی دوم اینکه من گفتم با من در نیفت خودت خواستی😂😎😏 🐾:اوففف خیل خب باشه بابا فردا انجام میدم😒 🐞:افرین پیشی خوب😂 🐾:کوفت😂 🐞:مگه ادم به عشقش میگه کوفت؟!🥺 🐾:مگه ادم حزص عشقشو در میاره؟!😂 🐞:اینم حرفیه خدایی😂 🐾:😂

🐾:ساعت ۳ صبح بود گفتم:خب دیگه بریم بخوابیم؟من خوابم میاد😴 🐞:بد از اون مدل باختنت و ضایع شدنت بایدم خسته باشی😂 🐾:هر هر هر😂😒 🐞:خب تو رو تخت بخواب من رو کاناپه 🐾:نه تو رو تخت بخواب من رو کاناپه 🐞:اخه اینجوری که نمیشه☹ 🐾:خب یه فکری💡 🐞:چی؟ 🐾:بیا باهم رو تخت بخوابیم 🐞:از خجالت مثل گوجه قرمز شدم🍅

ایزی ایزی تامام تامام😂ببخشید جای حساس کات کردن میدونم الان میخواین بیاین منو با بیل بزنین ولی من بازم دوستون دارم😂💖

از همه تون بابت کامنت ها و دلتنگی هاتون ممنونم منم دلم برای تک تکتون خیلییییی تنگ شده بود مرسی از همه تون عاشقتونم🥺❤ایشالا سعی میکنم ازین به بعد اگر شد هر شب یک پارت بزارم🤗💞

خب تا پارت بعدی بای بای مراقب خودتون باشین کیوتا👋🏻😘💕