
❤️🌻🌻تا نصفه نوشتم بقیش برا بعد

یک روز زیبا و دلنشین بود پسری به نام آدرین بلخره داشت به دبیرستان بر میگشت و مدرسه ها باز شده بودند اون با خودش میگفت:دوست دارم همه توی مدرسه با من دوست باشن😉 (اما یه نفر که،حدسش رو میزنید به سختی دوستش میشه😄) خو آدرین بلاخره به مدرسه رسید از ماشین پیاده شد و رفت داخل کلی دانش آموز رو دید همینطور که داشت به راست و چپ نگاه میکرد یهو از روبرو به یه نفر میخوره و هم آدرین و اون نفر به زمین میافتند اون یه دختر بود گفت:هی چته دیوونه 》و وقتی هر دوتاشون هم دیگه رو دیدن دختره یه بار دیگه گفت:عجب نمیدونستیم آدرین آگراست هم حواس پرته🤣🤣و با دوستاش خندیدن😅😅
آدرین لباسش رو تمیز کرد و با تعجب رفت یه طرف دیگه و آدرین کلویی دوست بچگیاش رو دید رفت جلو و سلام کرد کلویی هم جواب سلام آدرین رو داد گفت:خیلی خوشحالم که تو رو میبینم آدرین آ بیا بیا بشین یکم گپ بزنیم بیا آدرین هم نشست و گفت:اول از همه کلویی یه سوال داشتم،اون دختر مو آبیه هست اون چرا اینقدر بی ادب بود کلوی گفت:اوپس اون مرینت از خود راضی رو ول کن چی میخوری برات بیارم آدرین:مگه اینجا رستورانه😅😅یه آبمیوه لطفا کلویی:😂😂وای خدا آدرین و کلویی رفت آدرین با خودش گفت:پس اسم این دختر مرینته (💋) چه اسم قشنگی اما چرا از خود راضی🤨؟
زنگ دوم شد آدرین یه پسر بلند قد بامزه دید فقط یزره از آدرین بلند تر بود رفت پیشش سلامی کرد و گفت:من آدرین آگراست هستم پسره برگشت گفت:ا سلام آقای آگراست؟😉 آدرین:نه صدام کن آدرین😆 _باشه آدرین،من لوکا کوفین هستم 😊 آدرین:خوشبختم لوکا:منم همینطور آدرین:میگم من کمی تازه واردم چند تا سوال دارم میخوام کمی ار اون دختر مو آبیه و دورو وریاش بدونم تو چیزی میدونی؟ لوکا:آره معلومه آدرین:کمکم میکنی بشناسمش🧐 لوکا:آره بیا...نگاه کن دختر آبیه که تو میگی اسمش مرینته قلب مهربونی داره اما همه اینجا اونو بداخلاق میبینن آدرین:چرا؟. لوکا:چون....خوب اون با همه به غیر از دوستاش با همه بد اخلاقی میکنه
آدرین:اون دختر های کناری دوستای مرینت هستن؟ لوکا:آره اسم بهترین دوست مرینت آلیا سزار هست و اونیکی هم لایلا راسی و بقل دستیش کاگامی توسوروگی🙂 آدرین:😶 یهو یه پسر با شور و شوق پرید بقل آدرین و گفت:سلاااام داداشش آدرین برگشت دید اون نینو هست خندید و گفت😂😂:وای خدا نینو بترکی ایشالله 😂😂 نینو:خیلی دلم برات تنگ شده بود پسر😃 لوکا گفت:سلام من لوکا هستم🙂 نینو هم گفت:سلام منم نینو لاهیف هستم🙃 آدرین:نینو میای بریم یکم بگردیم با لوکا هم یکم آشنا شی نینو:باشه داداش بیا لوکا😁 سه تایی رفتند دور مدرسه رو زدن که زنگ مدرسه خود زنگ سوم شد 🤪بریم سراغ مرینت اینا🤑 مرینت:هوف چقدر هوا گرمه لایلا:آره آدم دلش میخواد تاب بپوشه بیاد مدرسه🥵 کاگامی:😆میگم دخترا بریم گردش؟ آلیا:آره مرینت بیا بریم
لایلا:وایسید خبر خوش دارم براتون:زویی اومده😃 هر چهاتاشون خوشحال جیغ زدن و بعد رفتن دنبال زویی و با غافلگیری گفتن:یوهووو زویی ترسید و با خنده گفت:😂ای دیونه ها آدرین همون موقع گفت:لوکا این یکی کیه؟ لوکا:گفت:دوست قدیمیه مرینت اینا🥰منم برم یه سلامی کنم آدرین تعجب کرد گفت :نکنه اونم،دوست مرینته چون لوکا گفته بود:(اون با همه به غیر از دوستاش با همه بد اخلاقی میکنه)پس لوکا باهاشون دوسته😶 لوکا نزدیک رفت و گفت:سلام زویی چه سوپرایزی زویی گفت:من که کسی رو سودرایز نکردم دوستای تو هستن که منو سوپرایز کردن🤗🤗
لوکا:اوه راست میگی مرینت:معلومه چه جورشم سوپرایز کردیم بیا زووی بریم مدرسه رو نشونت بدم،لوکا نمیای کلویی رفت نزدیک آدرین و گفت:حالا که واقا میخوای از اون دختر بدونی یچیزایه بدرد بخور ازش میدونم آدرین 🤚باشه بریم بشینیم کلویی و آدرین روی صندلی نشستند کلویی گفت:این دختر آبیه یا به عبارتی مارینت دوپان چنگ🙄بدترین و خود خواه ترین دختر تو این مدرسه هست تازه یه دوست پسر داره که یهو زویی پرید تو حرفش و گفت:های گایززز 🤚 کلویی پرید و گفت:آه تویه چنش اینجا چه میکنی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
میای عاجی شیم کیوتم
تنک♥️🐞
بله من آجی میشم
سانست هستم😊
عالی بود پارت بعدی لطفا
باشه خیلس ممنون
عالی بود منتظر پارت بعد هستم
باورم نمیشه باشه ادامش در حال نوشتنه
سیع میکنم هر پنجشنه جمعه یه هر وقت آزادم بنویسم و بزارم😉