وقتی رو چوب زیک زاک تو مدرسه افتادمو لبم پارت شد. داخل دهنم هنوز جاش خوب نشده با توجع به این که اون موقع کلاس سوم بودم و الان پنجمم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
آجی🥺
رفته
حذف
اتفاقات وحشتناکی که شب روز به خواطرشون خواب نداشتم
39 ثانیه پیش | صف بررسی
میدونستی مامان و باباش دارن براش دنبال روانشناس میگردن؟میدونی خیلی خود معلول سازه؟میدونی براش سخته بخواد داخل فضای مجازی وقتی کسی چیزی بهش میگه جواب بده باید ساعت ها فکر کنه و به خواطرش روانی میشه؟اون روحیه غمگینی داره اینو میدونستی؟ با این وجود بازم دوسش داری؟گفته بود تو بچگی خاهرشو از دست داده؟
.
تو هم اجیش بودی نه؟
من یکی از فامیلاشم ازش خیلی بدم میاد
به خاطر اینایی که بالا گفتم نه
حالا من شاید بیشتر از این نشناسمش ولی یه جا شنیدم رفته پشت سرم حرف در اورده عیب جویی و غیبت پشت سرم کرده ولی یه جا شنیدم مطمئن نیستم. به نظرت واقعیته؟
لارا همچین دختری نیست
آجی بیچاره من🥺💔
(با اینکه نمیخواستم روز خوبمو با لارا شروکنم)
حالا دیگه من نمیدونم همه اینارو پیش اون پ؛سره که و:لش کرد شنیدم( ولی خدایی خیلی پ سر خوبی بودا حالا چشش نزنم)داستانش با پسره هم ایه که تو کلش باهاش اشنا میشه بعد میبرتش فری فایر و همونجا ولش میکنه (اینجا حق داریم بگیم اجی بدبختت چه زجری کشیده)بعدش یه روز تو خیابون اون پسرو با گرل فرند جدیدش میبینه میزنه تو دهنش پاپجی و کلششم حذف میکنه از تستچی هم میره پسر قد بلند هیکلی بود۲ سال از لارا برگتر بود مشهدی هم بود بش میگفتن مش ایلیا😂 حالا نمد دیگه
کجای اجی
فک کنم رفته
من برگشتم🥺
منم همه رو تجربه کردم اما خوب خاطرات بدی هستن نمیشه زیاد باز کرد مطالب رو
اخی
من نظرم رو گفتم منتشر نشد 😐
من کلاس چهارم بودم با قمقمه دختر قد بلند کلاسمون حواسش نبود زد تو لبم تا الان جاش هست
وای چه بد🥺
همش دروغه😹
خیلی ضایع داری دروغ میگی😹
جن زده شده بودم😹
آخههههه کککککیییی نفت میندازه ت آتیییش باااا پلاستتتیک😐😐😹😹
خو نمیدونستم توش نفته
😐😐💔💔
بهترین دوستمو از دست دادم💔
نمرد، بردنش تهران و دیگه برنگشت💔...
من یکی از دوستام به علت بیماری قلبی مرد
خب من تو مدرسه یکی از بچه قلدر ها زد تو سر، بعد مامانم داشت خفه ام می کرد بعد، خواهرم انگشتم رو در آورد بعد، اون موقه که تو بیمارستان بود نزدیک بود پرستار قوطی رو بندازه تو سرم و بعد تو بیمارستان وقتی به دنیا اومدم بیماری گرفتم و اون بیماری هنوز همراهمه و داره اذیتم می کنه، و در آخر نزدیک بود ابروم که زده بودم به مبل بترکه و دیگه هیچی اون موقه ابرو نداشتم💔
😭
😭💔
من نفهمیدم آجو😐
😐
اخه الاهی بد دردی داری😢 خدا بهت صبر بده ایاشالله کارت راه بیوفته
ممنون😞💔