30 اسلاید صحیح/غلط توسط: BLABLAB انتشار: 4 سال پیش 212 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت 3 امیدورام خوشتون بیاد با اینک دیرررررر شد...
بعده اون عربده بدو بدو رفتم ب سمت تهیونگ ک پیداش کنم پله ها لیز بود و در ان واحد نزدیم بود با مخ بیوفتم پایینه پله ها ک تهیونگ وایساده بود اما با دو تا دستام محکمممممم نرده رو گرفتم و تونستم خودمو کنترل کنم ولی با صدای بر خورد گوشه لبم با نرده اعضا برگشتنو من بلند بلند گفتم هیچی نشد خاستم بگم بای بای🙄(اره ارواح عمت)
بعدش همه اعضا اومدن سمته شوگا ک نزدیکه من بود و دونه دونه گفتن:سلام کیونگ سان. منم بدو بدو اول از همه ب شوگا ک جلوم بود سلام دادمو گفتم:اااا سلام جانگکوک. سلام آر ام. سلام جیمین. سلام جی هوپ. سلام جین شوگارم ک اول از همه دادم اخری کی بووووو با این ک ب تخمه چشام نگاه کرده بو منم بهش زل زدمو گفتم سلاممممم ک یهو نمیدونم چی شد از کجا اومد گفتم سلام تنه ی درخت متحرک.. خودم کرک واسم نموند وقتی ب تهیونگ نگاه کردم سیخ سیخ شده بو مونده بود بدبخ چی گفتم اعضا هم ک فقط ب منو تهیونگ زل زده بودن ک چی؟؟ اینا چی میگن؟ تنه؟ درخت؟تهیونگ؟ایا رد داده اند دو نفری؟؟
وی از خشکی درومد گف سلام گریمور.. و باز هم اعضا تو شوک بودن ک ما چی داریم میگیم ب هم مثه ادم بگین تیهونگو کیونگ سان دیگ این اداها چیه در میارین؟ 😶 جین پرید وسطو گف ااا خوبی؟ حالا امیدوارم روزه خوبی باشه ب عنوانه اولین روزه کاریتو پشت سرش همه ی اعضا در حالت خیلی مبهوت گفتن فایتینگگگ. منم گفتم فایتینگ و بدو بدو رفتم ب سمت خانم کیم ک داشت میرف تو ی اتاقه و فقط میخاستم از بی تی اس دور شمممممم
خلاصه اینک رفتی کمپانیو فهمیدی تهیونگ همون پسره بوده ک روز تست ب فحش بستیو بنگ بنگگگ💣
بدو بدو ب خانم کیم رسیدمو با نفس های بلندو کوتاه گفتم چطوهههههههرینهههههههه؟ یهو خانم کیم برگشتو گف کی میگی بیا بشین ی نفسی بگیر ک تا دو دیقه دیگ باید بریم واسه کلاسات، منم گفتم خب خوداروشکر من تا 5 6 ماه فقط باید اموزش ببینمو تازههه برم واسه گریم گروهایی ک تازه چن سال از دبیو شون گذشته ک همونم باید ی دو سه ماهی طول بکشه اره اره. و بعدششششش تازه میشم دستیاره خانم کیم ک گیرمور بی تی اس اره اره خوبه تا اون موقع شرط میبندم تهیونگ و اعضا یادشون رفته من کی هستم خوبه خوبه و با این طرز فکر خیال بافی میکردم ک یهو خانم کیم زد رو شونه م
وقتی داشتم با ورم لبم در حین بلند شدن ور میرفتمو خونشو پاک میکردم تو دلم: وایسا وایسا هزار تا برنامه دارم واست منو مسخره میکنی؟؟ خب میگی چیکا کنم مست بودم دیگ اصن بیا بینم تو مست کنی میتونی بگی تو کدوم بوی بندی اصن چیشششش. و برای بار دوم اعصبانی و پوکر فیس از کمپانی زدم بیرونو ب خواب پناه بردم🚶🏃فردا دیگ شرو کار اصلی بودو از ساعت 8/5 باید اونجا میبودم داشت عرم میگرف ک اقا اصن من 🎂 خوردم ک رفتم واسه تست اه اه اه. اصن بیخیاله روزگار فردا صبش رفتم کمپانیو وقتی واردش شدم رو ب روم بی تی اس بو مگه داریم؟. مگه میشه؟؟ شتتتت خو اینا بیکارن دم ب دیقه تو محله کاره منن؟؟ (ببخشید بی اجازه اومدن محله کارتت😐) با کلی پوشش و اون لباسه لش و گشادی ک پوشیده بودم کلی خودمو گرفتم ک دیده نشمو کله کردم رفتم تو اما یهو کیییییی یهووو شوگا اومد گف: ااا تو. و رو کرد ب اعضا گف: ااا این. (من منم حالا این منم یا من منم چرا هی میگی ک این منم؟؟)
مجبور شدم وایسامو با ی چشم غوره و ی لبخنده ملیح ب قیافه کیوتو پوکر فیس شوگا نگاه کردم و گفتم ارهههه این منم😐🙂
گف خیلی باید سخت کار کنی ک تا سه چهار ماههه دیگ باید مچتو اماده کنی واسه میکاپ جیمین🤫😉من:هوم؟ هان؟ هوم؟ هانننننن؟ چی؟ جاننننن؟ چی میگی؟ بمیرررر؟ هاااااا؟ من تازه باید 5 6 ماه بکوب رو رنگ کردنه مو و مدل مو کار کنم تو میگی سه چهاار ماه دیگ بی تی اس.؟اقاااااا نمیخام نمیخااااام من بی تی اس نمیخاااام بریم اصن ان سی تی من ان سی تی میخام اصن بایسمم تهیونگ ان سی تیه کی گف بی تی اس اخه؟؟؟ بعد یهو گف اروم اروم چته تو؟ چون وقته زیادی نداریم و تعداد گروپ های زیاد شده و گیرمور کم قراره فشرده تر و تو تایمه کم اموزش ببینین تازه ی راس ک قرار نیس بری واسه میکاپ جین مثلا بعده اون مدت میاین دستیار میشین فقط کارای ریزشو انجام میدین هوایی شدی؟؟ حالا حالاها زوده بابا بشین سرجات
اقاااا من میخام فلج شم انقد بشینم سر جام اصن نمیخااام پاشم مگه زوره من کلن شده میخام ارمی بودنو بزارم کنار میفهمییی؟ میفهمییی ابروم رفته جلو بایسممم شتتتت تو ک نمیگیری چیششششش(تو دلتون گفتین اینا رو) ک بعد سکوتی شد و گف پاشو پاشو دیگ دسته من نی باید پاشی بری سر کلاسات دیرم شده پاشو اب غوره هم نگیر دختره گنده. واقعا هم داشت عرم میگرف دیگ بابا نمیخام ای خدا😭
بعد از کلی جر و بحث با خودم رفتم خونه تا ب فکر بدبختیامو روز شنبه باشم یه ابولفضللللللللللل:)
الان اون سه ماه لاکردار جوری گذشته بود ک من ی ثانیه شم حالیم نشده بود.. در طول این چن ماه کلن دو سه بار ب بی تی اس بر خوردمو خیلی عادی با ی سلام ازشون میگذشتمو اونا هم انگار ن انگار خوشال بودم ک منو یادشون نیس(کرمتو شکر خدااا) قرار بود از شنبه بریم واسه دستیاری و کمک ب ارایشگرای بی تی اس جوگیر بودم اما هیچ حسیم نداشتم چون واقعا انقد از برخورد اولم ناراحت بودم ک هقققققققققققق هیچوقت یادم نمیرهه
ولی خب دلو باید میزدم ب دریا و بازم اون حسه غرورم زد بیرونو گفتم ب درک من هدفم میکاپ حالا هر کی زیر دستم باشه و با این حرفا خودمو اروم میکردم، جمعه بعدازظهر بعد از خاب ظهرم رفتم حمومو موهامو رنگ کردم میخاستم ی کاری کنم ی درصدم منو یادشون نباشه با اینک خیلی موهامو رنگ میکردم اما هیچکدوم از رنگ ها ب اندازه ی خاکستری کم رنگگگگگگ بهم نمیومد و تصمیم گرفتم همونو بزنم و چون ب پوسته روشنو کک و مکای روی صورتم میومد جو اون رنگ منو بیشتر در بر میگرف
همینجوری مشغوله موهام شدم ک اصن نمیدونم بلافاصله چرا از حموم اومدم خوابم برد و رو تخت ولو شدم، چون هیچی روم ننداخته بودم خیلی سردم شده بود ی نیمه چشامو وا کردم ک پتویی لباسی چیزی پیدا کنم بندازم روم ک چشم خورد ب هوا و پنجره خیلی عجیب بو اخه چرا باید 12 شب هوا مثه 8 و 9صب باشه (بلی بلی خاننده ی گرامی دوباره خاب موندید) ی نگاه ب ساعت ی نگاه ب هوا ی نگاه ب پتو این روند ادامه داشت ک یهو با ی جیغ و فیس فیس دماغ از جام پاشدمو بدو بدو هر غلطی بود کردمو هودی لشمو پوشیدم ک مشکی بود و روش عکس کیمچی بود دیگ فک کنین من با سرما خوردگی و عجله و تهیونگ و بی تی اس و موهای ژولیده(چون موهاتونو تازه رنگ زدین ی حالت وزی داره ک با اتو از بین میره و کلن ی ربع وقت داشتین برا رسیدن ب کمپانی و معلومه ک ب اتو کشیدن نمیرسین) نباید سگی میشدم؟؟؟
تازه چییییی منی ک بیست و چهار ساعته تو اتاقم ولمو دارم یچی کوفت میکنم الان گشنه گشنه بودمممم شتتتتتت ینی میخاستم کلی کمپانیو پی دی نیمو هر کی بو رو ی جا بزنم لت و پار کنم اخه این چ وعضه شه ک هر دفعه باید همین بشه و من گند بزنم ب دیدارم با بی تی اسسس، شانس شانسسسسس بخدا ی بارم دره خونه ی منو بزنی دستت نمیشکنه هاااااا ملت ی جوری قراراشون جور میشه ک نمیفهمن حالا من افتادم تو ظرف عسللل اونوقت خودم با همکاری دلسوزانه ی شانس ب زهر مار تبدیلش میکنم، خدایا ممنانن
با هزار تا بدبختی ب کمپانی رسیدمو بدونه هیچ زری فقط رفتم تو اتاق گریمور ها همه از تیپم شوکه شده بودن ک ی گریمور اینجوری گند زده ب خودشو موهاش.. خانم کیم اومدو گف دخترا بدویین ک باید بریم واسه انتخاب دستیار و اینا ک یهو منو دید جر رف ب کل،،، همه از دیدنه من شوکه شدن بی تی اس ببینه ریکشنش جذابه جانه من... رفتیمو خیلی قابله انتظار شدم دستیار خانم کیمو ی دختره دیگ چون هر مربی میتونست دو تا دستیار ور داره،، وقتی به یئو(دختره) نگاه کردم ازین استرسیا بود ک خیلی منظم بود ولی حس میکردم همین ک بی تی اس رو ببینه رفته تو کما با اون وعضش
یکی نیس از من یاد بگیره بابا ب این بیخیالی انقد پیششون گند زدم ک تیپم یک دهمه چند ماه پیشمم نیس کجای کارین شماها؟؟ اندفه دیگ یادم بود وقتی دیدمشون نیم ساعت نگم عکس عکس و داشتیم همه با هم میرفتیم تو اتاق ک اون وسط، وسطه سالن ک جلو در ورودی بودیم بی تی اسم رسید و پشم پشم پشم پشم پشم پشم..
همه با ورودشون جوری آههههه کشیدن ک انگاری سوار بر اسب یورتمه یورتمه کنان وارد کمپانی شدن یکی نیس بگه بشینین سرجاتون بابا واسه شما ک نیومدن شمایین ک واسه اونا اومدین😶ولی احساس میکردم نگاه های عجیبی روم زومه آخه احساس موذب بودن بهم دست داد بود خاستم رو برگردونم ببینم اما گفتم الان برمیگردم هزار تا خرابکاری یهو از یجا نازل میشه بیخیال شدمو با همون حالت پوکر زودتر از همه رامو کشیدم رفتم ک رفتم..
طبق پیشبینیام واقعا هم منو یادشون نبود حتی شوگایی ک ی سره بهم زل میزدو هی این و اون میکردم یادش نبو تو اولین بر خورد... وارد اتاق شدیمو اونا هم بعده چن دیقه اومدن قرار بود دوباره معرفی کنیم و من... واقعا نمیدونستم چی بگم اخه کی گفته معرفییییی نه کی گفته معرفی کنیم اخه مثلا اونا میخان بگن فلانی بیا یا فلانی نیا واااات اه اه ولی دیگ نوبت من بو و خیلی ارومو عادی رفتم و خیلیییی یواش گفتم سلام کیونگ سانم بای حتی بدونه اینک جواب سلامی بشنوممم
فقط کله کردمو اومدم ولی یهو ار ام برگشت گف ن به اولین برخوردت ک بلافاصله گفتی عکس ن ب الان ک سلام کردی رفتی😶😂😂همه اعضا هم پشته سرش زدن زیره خنده و من....ینی خدایا کرمت مرسی ک نشد منه خر رو بعده سه چهار ماااااه از ذهنه اینا پاک کنی ن واقعا ممنون.. برگشتمو ی نیشخند زدمو گفتم جانم؟ اها بله بله)
همه اعضا هم دوباره دونه دونه سلام کردنو ب اسم گفتن اما عجیب میزد منم با هر سلامشون خم میشدم یهو شنیدم یکی ب جا اینک بگه سلام کیونگ سان گف سلام گریمور🙄😐کپ کردم گفتم این دیگ چی بو اوا ک وقتی برگشتم دیدم بلهههههههه کسی نمیتونست باشه جز کیم تهیونگ 😐😐مرسی ک حتی جوری ک باید صدام کنیمم یادته ولی منم کم نیاوردم برگشتم گفتم ااااا تنه درخت متحرک خوبیییی؟همه دوبارع کپ کردنو خندیدن اما یهو ب قیافه ی پوکر و جدی من نگاه کردنو خنده هاشون تبدیل ب اینک آقا چیز خوردم خندیدم شد🙂😂
تهیونگ هم کله ای تکون داد و بعد دیگ خودشونم بای بای کردن رفتنو چون امروز برای تمرین اومده بودن همینجوری خاستن با ما اشناشن وگرنه نیازی ب گریم نداشتنو من خیال راحتی کشیدم ولی خب چن روزه اینده کنسرت داشتنو من قرار بود بالا سره یکَی از اعضا باشم برا کمک😬😬
قرار بود بالا سره جین وایسمو داشتم زمان میگرفتم واسه رنگ مویی ک روی موهاش بود ک یهو گریمور تهیونگ بهم اشاره کردو گف چون میخاد بره ی دیقه بیرون از اتاق اگه تا دو دیقه دیگ نیومد برم ب رنگ موی تهیونگ ی نگاه بندازم ک اگه بلوند بودنش ب حد کمرنگی رسیده بود صداش کنم وگرنه بازم بزارم بمونه.. ب گوشی و سره جین اشاره کردمو گفتم : اوممم..مم خبببب... شرمنده خودممممم.. ) ک یهو دیدم رف😐دستم تکون داد از پشت😐مرسی😐
منم چون صندلی های جین و تهیونگ بهم نزدیک بود ب جین اشاره کردم ک ی دقه میرم گوشی زنگ خورد صدام کن و بدو بدو رفتم پیشه تهیونگ... فضا سنگین بود ولی پلاستیک رو سره وی رو کنار زدم سرمو اوردم جلو جوری ک حس میکردم نفسم داره میخوره ب گردنش😶
اونم هی گردنش و کج و ماوج میکرد و نمیزاشت زیر پلاستک رو بینم😶نزدیک بود اعصبانی شم ک با ی نفسه عمیق به تهیونگ گفتم چرا گردنتو هی تکون میدی خو ثابت بشین دیگ اه🙂تهیونگ گف:نمیشه خب نفست گرمه میخوره ب گردنم نمیتونم ثابت بمونم از ی ور دیگ نگاه کن ب موهامو منم چرخیدم اومدم از اونور نگاه کنم..
نفسمو حبس کردم ک دوباره چیزی نگه ک همین ک سرمو اوردم پایین جین داد زد گف این زنگ خورددددد😮😮😮 ینی انقد خر تو خر بود ک مونده بودم باید برم کله ی جین رو بشورم یا ب رنگ موهای تهیونگ نگاه کنم ای اینم شانسه منه دیگ ک...
یهو برگشتم ب صورته تهیونگ و نگاه کردم و با دست راستم چونه شو نگه داشتم انقد چونش کوچیک بود ک دستم تا گردنشم رفت.. سفت گرفتمش ک تکون نخوره ولی یهو حس کردم هوا دیگ بیش از حد داره سنگین میشه و ب چشمای وی نگاه انداختم... چشم تو چشم بودم و یک سانت فاصله نبود بینمون هی افکار مریض و منحرفانه میومد تو ذهنم...
اخه با اون حالتی ک به تهیونگ نگاه میکردم و گردنشو نگه داشته بودم کسی از دور مار رو میدید احساس میکرد خبریه...........(بفهمین منظورم چیه دیگ هوم؟..) تو اون واپسین دقایق وی ک شوکه شده بود لب پایین شو خیلی ریزززز گاز گرفت و تر کرد..
منم با این حرکت به خودم اومدمو ی لحظه سرمو تکون دادمو و دیدم هنوزززز ب چشمای گرد شده و لبای تر شده وی خیره م ولی با دسته راستم پلاستیک موهاشو دادم بالا و محکم تر گردنشو گرفتم ک دیگ تکون نخوره... تهیونگ هنوز تو شوک بود چون من خیلی تند از پشت سرش اومدم جلو روش و اون حالت رو گرفتم و حتی وقتی ک پلاستیک رو کشیدم پایینو چونه و گردنشو ول کردم هنوز چشماش گرد بودددد
منم همونجوری ک داشتم ازش دور میشدم داد میزدم ک وقتی گریمورت اومد بهش بگو تا چند دیقه دیگ ور داره وگرنه خیلی تیره میشهههههههو میاد منو میکشهههههه) و رفتم بدو بدو پیشه جینو پلاستیک اونو ور داشتمو کلشو خم کردم زیر شیررر آببببب.. حتی وقتی ک داشتم کمک میکردم ب جین خیلی ارومم ب وی نگاه میکردم ک خیلی تعجب وار و بدون هیچکس گوشه اتاق افتاده بود دیگ چند دیقه ای گذشت ولی انگاری هنوز داش ب اون حرکتم فکر میکرد...
فک کنم تا حالا ی دختر انقد بهش نزدیک نشده بود حتی گریمورش ک انقددددددد شوک شده بود😶😬(الاهی بمیرممم بدبخ داش به کارای بدش فکر میکرددد)
تموم شدددددد... این پارت نیز ب پایان رسیدددد... خاهشا خاهشاااا تستچی جانه جانان منتشرش کن بخدا مردم اینهمه رو نوشتم الانم ک زده بودی عدمه تایید کلییییی ویرایش کردم جانه من بزن منتشر شه عده ای رو خوشحال میکنی.......مرسی ارمی ها ک این پارتم میخونین ینی امیدوارم بخونین با اینک خیلییییی دیر شد ببخشید... بای بای
30 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
چرا پارت بعدی و نمیزاری سه ماه از منتشرشدنش گذاشته 😢😣
عشقم لطفا پارت بعد😭😭😭❤
چرا پارت بعد رو نمیزاری از یک ماه و دو روز پیش منتظرم🥺
ولی عالیی بود
پارت بعد کی میاد خواهرم یا برادرم بخدا مردیم و زنده شدیم😐🤲🏻
سلام چرا پارت بعدیو نمیزاری 😢😢😔😔😔
چرا پارت بعدیو نمیزلری😣😣
عالی بود🤩💜
منتظر بعدی هستم😘
سلام😖هنوز پارت بعدی نیومده چرا😫😫😫😫دارم جون به لب میشم😫😫😫😫😫😫😖😖😖😖😖
پارت بعد چرا نمیاد😞😞😞
چرا نظرم نیومده؟..
هیق داستانتو میدوسم ادامش بدهه•~•