ادامه 😁
یه خلاصه از پارت قبلی بگیم : جونگ کوک تا ده دقیقه به شاهدخت مهلت داد تا فرار کنه و برای همیشه خودش رو نجات بده! اما یهو باران بسیار شدیدی شروع شد و شاهدخت زیر یه درخت پناه گرفت و یه گفتگوی مختصری با درخت داشت! تا اینکه جونگ کوک شاهدخت رو پیدا کرد و جونگ کوک وقتی دید شاهدخت خیلی تحت فشاره و ترسیده! گفت : نترس نیکا! فقط یک هفته با من باش! بعد از اون یک هفته اگه منو نخواستی میتونی بری! اما بدون قلب من همیشه و هرجا فقط و فقط برای تو میتپه!
جونگ کوک شاهدخت رو بغل کرد و داشت با سرعت میدوید! نیکا گفت: منو بزار زمین! چرا داری میدویی؟ جونگ کوک گفت : توی جنگل تمام قدرت من مثل قابلیت پرواز کردن از بین میره و الان نمیتونم پرواز کنم! تو هم اصلا حالت خوب نیستا! بعد جونگ کوک یهو........
یهو گفت : دیدی! من که بهت گفته بودم بالاخره مال من میشی!
شاهدخت هیچی نگفت و سکوت کرده بود. جونگ کوک گفت : یعنی، واقعا نمی خوای چیزی بگی؟ نمی خوای گلایه کنی؟ یا بگی باهام به ژاپن نمیای؟
شاهدخت بازهم هیچ جوابی نداد! جونگ کوک با صدای بلند گفت : نیکاااا!! چرا جواب منو نمیدی 😡. تو منو اصلا خوب نشناختی! بهم فرصت بده تا خودم رو بهت ثابت کنم! فقط همین یه هفته!
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
28 لایک
فدات شم عالی دستت درد نکنه
سلام
این اکانتم پاک شده و دیگه باهاش کار نمیکنم در صورتی که خواستید میتونید به اکانت جدیدم سر بزنید ادامه ی داستان تهیونگ و دختر عجیب غریب و فصل دوم وليعهد تهیونگ و بانوی جوان در راهه
هیهی گشنگه
تهیونگ چی شو پس 🤔
تهیونگ هم در راههه
😃😃😃فکر کردم از داستان حذف میشه 😅🥲
عالییییییییییی 😍👏👏
🌹🌹
پارت بعد رو زودتر بزار 💜💜
حدس میزنم تو پارت بعد یک نفر دیگه میاد میخواد شاهدخت رو از جونگ کوک بگیره ولی اون فرد تهیونگ نیست
شاید 🤷🏻♀️