
میا: دیشب که پیش جانی بودم فکرم همش پیش جونگ کوک بود از طرفی هم همش فکر میکردم الان یونگی یه کاری میکنه اما هیچ کاری نکرد صبح بعد از خوردن صبحانه و دادن غذای جانی راه افتادیم سمت بیمارستان تا ببینیم حالشون چطوره به جوش اومدن یا نه امیدوارم هر چه زود تر خوب بشن و این مشکل از سرمون باز شه آخه من یک زندگی آروم میخام نه با ترس و نگرانی که امکانش هست بلایی سر یکی از عزیزام بیاد+جیمین لطفاً تند تر برو &میا انقدر نگران نباش میرسیم دیگه ؛ جونگ کوک اون عوضی رو نمیشناسه؟+شاید بشناسه شاید هم نه هیچی معلوم نیست #میا میگم که بهتر نیست که با پدر شوهرت اینا زندگی نکنی قشنگ معلومه که خیلی دشمن داره که برای کشتنش دست و بال میزنن +من نمیدونم اووووف ...کم کم اعصابم خورد شود و خیلی بلند داد زدم +جیمینننن تند تر بروووو😠#وی باشه چته آروم باش بچه میترسه .. عاییی خدا با اون دادی که من زدم جانی ترسید و زد زیر گریه + آخخخخ نه جانی گریه نکن ببین داریم میریم پیش مامانی بسه بسه عزیزم دیگه گریه نکن
جانی رو تونستم سر گرم کنم رسیدیم بیمارستان سریع بلند شدم جانی رو بغل کردم و رفتم بالا #میا صبر کن یه لحظه &من دنبالش میرم میااا وایسا منم دارم میام ... آخخخیش بالاخره رسیدم جونگ کوک رو دیدم که داشت با دکتر حرف میزد داشتم میرفتم سمتشون که شنیدم که انگار کسی مرده از تعجب شاخ دراوردم رفتم نزدیک تر که آقای دکتر رفت سریع رفتم پیش جونگ کوک +سلام عشقم _سلام +حالت خوبه یکم پیش دکتر گفت که یه نفر مرده درسته _آره +کی مرده؟_نوزاد داخل شکم سون ریو +چیییییی داری شوخی میکنی _سم باعث شده بچه بمیره + آخیی اگر اینو بشنوه داغون میشه _چطور بهش بگیم؟ +من که نمیتونم به نظرم دکتر بگه خیلی بهتره حالا کی به هوش میان _دکتر گفت که شاید تا چند دقیقه دیگه یا یه ساعت &ه همه وااای ای خدا دختر چقدر دنبالت دویدم آروم تر است خدا مردم دیگه ، سلام جونگ کوک _ سلام +جونگ کوک چیزی خوردی؟ _هاع نه هنوز ولی میرم میخورم +بیا الان با هم بریم بیا _اگر به هوش بیان چی #اگر به هوش بیان زنگ میزنم حله_خیلی خوب
+جسیکا جانی رو میگیری &آره بیا اینجا توپل خان خوش تیپ وااای ننه تو چه دختر کشی بشی😂😂#😂😂😂؛😂😂😂میا : دست جونگ کوک رو گرفتم که بهم نگاه کرد اولش فکر کردم که نمیخاد اما بعد محکم دستم رو گرفت انگار ساحبم هست ول کنم نبود اما اصلا سعی نکردم دستم رو از دستش بکشم بیرون بیشتر دستش رو فشار دادم ولی با یه فشار کوچیک اون دردم اومد و صحنه زیبای عاشقانه با گفتن ای دستم خراب شد ولی واقعا درد داشتا ای خدا آروم تر میدونم اون همه زور داری اما جان من آروم دوباره دستام رو گرفت اما ایندفعه فشار نداد خیلی آروم دست هام رو گرفت رفتیم توی یکی از رستوران های نزدیک بیمارستان اونجا چیزای خوبی داشت من یه رامین تند سفراش دادم جونگ کوک هم همینطور +جی کی _هوم +میدونی من دارم دو بار غذا میخورم تو خونه هم خوردم🤪😁_ عجب اشتهایی داری +پای غذا در میان باشه جونم هم میدم
_برای من چی 🥺+معلومه که میدم عشخمممم _دوست دارم تو بهترین اتفاق زندگیم بودی + کاش اونجوری با هم آشنا نمیشودیم اما خوبه 🥺_اره +بخور که دوست ندارم الان غش کنی تند بخور _باشه ... غذا ها رو که خوردیم گوشی جونگ کوک زنگ خورد 📱 جیمین بود #الو جونگ کوک پدرت و سون ریو به هوش اومدن ولی پرستاره هنوز نه _باشه ای خدا +چی شده _بابام و سون ریو به هوش اومدن +این که خیلی خوبه _اما پرستار بچه نه هنوز بی هوش هست +میگم چیزیش نشه یه وقت _امیدوارم که سالم بمونه چون اونجوری یه جورایی باعث و بانیش ما هستیم زود باش بریم سریع راه افتادیم سمت بیمارستان تا برسیم یه طبقه جونگ کوک خودش رو از استرس کشت
+آقای جئون یکم آروم باش الان میرسیم .. جوری پاهاش رو تکون میاد که میترسیدم از ترس و استرس شب منو اهوووم کنه از وقتی که ازدواج کردیم همه چیز سرمون میاد دیگه خسته شدم من زندگی آروم میخاستم نه با این همه دردسر البته مگه زندگی با پدر مادرم هم همینجوری نبود هر روز نگران بودم که خدایا کسی بلایی سر خانوادم نیاره خیلی تند رفتیم توی اتاق سون ریو و پدر جی کی _سلام بابا سلام سون ریو +سلام ¢خوش اومدید بچهها _بابا حالت خوبه دیگه میتونی حدس بزنی کار کی بود .................؟................. «فلش بک بابای جی کی » مکالمه تلفنی← ¢هو عزیزم عشق زندگیم نگران نباش به نظرم اگر به عنوان یه دوست خانوادگی بیای خونمون زندگی کنی عالی میشه مگه نه ¢ کای بفهمه من دوست دارم ¢باشه باشه آقای هان سو دستم رو گذاشتم رو گوشی و به کای که وکیلم بود گفتم چند دقیقه دیگه بیاد اونم رفت ¢بردارت بود کای من دیگه قطع میکنم خداحافظ ... که یکدفعه نی یانگ اومد داخل ¶وااای وااای وااای آفرین بهت تبریک میگم داری به سون ریو خیانت میکنی هاععع خجالت بکش ¢حرف نزن گمشو بیرون ¶ عاعااا ما شریکیم این چه کاری خیلی زشته
¢گمشو بیررررررون ¶خیلی خوب امیدوارم که سون ریو زنده ات بزارم یه من اصلا ربطی نداره..........؟............... «پایان فلش بک» _بابا بابا میشنوی میدونی کار کی بود ¢نه پسرم نمیدونم _امکانش هست کار مامانم باشه ¢نه نیست من و اون جدیدا رابطه خوبی داریم دیگه اصلا کاری نمیکنه _پسکار کی میتونه باشه؟ ¢من از کجا میدونم من هر کسی که باهاش رفت و آمد دارم شاید در جلوه دوست باشن
_آره راست میگی ..... از بیمارستان مرخص شدن و راه افتادیم سمت خونه جونگ کوک داشت رانندگی میکرد ولی اصلا اعصاب درست حسابی نداشت واقعا میترسیدم که نکنه شب اون چیزی شه که دارم فک میکنم یا خود خدا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی پارت بعد پلیز 😘😘😘🥰🥰
فردا عزیزم 🥰😉
سلامممم آجی ساحل مح برگشتممم 🤪
شادو شنگول 😆
ولی صحیح سالم نیستم چون کرونا گرفتم بدجورررر 😑😑😑
سلام عاجی جون انشاالله خوب میشی بابای من چون توی بیمارستان کار میکنه سه بار گرفته 🙄 به مامان و بابات بگو ک ندر بگیرن بار سوم که بابام گرفت خیلی زود خوب شد ک ندر رو از عطاری بگیر
پارت بعدی
عالی بود عاجو❤❤❤❤❤
مرشی
عالیییییییییی بودددد
🥰
عالیییب
مرسی 🥰
عاااااالی
مرسی ❤️
احسنت و تبارک الله😂👏🏼
بعدی رو هم میشه الان بزاری🙂
فردا میزارم 😉
میسی🙂💖
عالی بود
💜♥️❤️
مرسی