گروه معجزه آسا پارت 34

اینبار نباید مثل دفعه قبل که مایورا رو گم کردم وایلد تایگر رو هم گم کنم..... باید موفق بشم... وایلد تایگر حواسش به اطرافش هست و از توی کوچه های خلوت و جاهایی که کسی نتونه ببینتش حرکت میکنه..... درسته که کسی نمیتونه ببینتم اما وقتی بهش نزدیک میشم محض احتیاط پشت دیوار ها یا سطل زباله ها قایم میشم تا یوقت حضور مو حس نکنه .... بالاخره وایساد... وایلد تایگر : زیر بالکن یکی از اتاق های امارت اگراست وایسادم ..... بالکن این اتاق توی یه کوچه خلوت و یه طرفه ست و کسی که خارج از عمارت باشه بهش دید نداره مگه اینکه وارد کوچه بشه .... با یه پرش خودمو به بالکن رسوندم و در شیشه ای شو باز کردم..... اول یه نگاه به داخل اتاق انداختم تا از خالی بودنش مطمئن بشم بعد با احتیاط وارد شدمو دروبستم..... به حالت اولم برگشتم و خیلی عادی از اتاق خارج شدم ...... ریناروژ: باید بفهمم این پنجره مال کدوم خونست.... تغییر شکل دادم و دیوار خونه رو تا رسیدن به در اصلی ادامه دادم ........

وقتی به خودم اومدم که روبه روی عمارت اگراست وایساده بودم ..... _________________________________ آدرین: بعد از اینکه با لیدی باگ و کینگ مانکی شرارت مکس رو خنثی کردیم اون همه بچه ها رو به پارک دعوت کرد تا هم به خاطر پیروزیمون جشن بگیریم و هم از منو مرینت به خاطر اینکه باهامون بد حرف زده بود عذر خواهی کنه ..... مکس: از روی زیر اندازی که توی پارک پهن کرده بودیم و همه روش نشسته بودیم بلند شدم .... گلومو صاف کردم و گفتم: من میخواستم از آدرین و مرینت به دلیل رفتار بدم عذر خواهی کنم ...... و به خاطر اینکه توی مسابقه کمکم کردن ازشون تشکر کنم .... الکس : اینکه اشتباهت رو قبول کردی و داری عذر خواهی کنی نشونه اینه که قوی هستی .... مگه نه بچه ها ؟؟؟.... همه بچه ها : درسته !!!!...... الیا : شما سه تا میخواید با پولی که تو مسابقه برنده شدید چکار کنید ؟؟؟......

مکس : خب ما‌ اون پولو بین خودمون تقسیم کردیم ..... هر کدوم پانصد هزار دلار....... بچه ها : واووو..... آدرین: من میخوام بخشی ازشو به خیریه بدم و یه بخشیش رو هم برای خودم نگه دارم تا برای شغل ایندم باهاش سرمایه گذاری کنم ...... نینو : بعد شغل آیندت قراره چی باشه ؟؟.... آدرین: راستش هنوز تصمیم نگرفتم ..... مکس: منم میخوام باهاش یه مرکز گیم نت تاسیس کنم و به افرادی هم که نمیتونن پلی گیم بازی کنن خدمات رایگان بدم و کمکشون کنم ..... نیتن: مرینت تو میخوای باهاش چکار کنی ؟؟؟.... مرینت: آم‌م‌م..... هنوز نمیدونم .... فعلا نگهش میدارم تا بعدا دربارش یه فکری بکنم .... _________________________________ مرینت : خب الیا نمیخوای بگی از دنبال کردن وایلد تایگر به کجا رسیدی؟؟؟.... زویی : فکرشو بکنید .... روزی بیاد که هاگ ماث شکست بخوره .....

لوکا : مطمئنا اون روز خیلی دور نیست ..... کاگامی : الیا چرا چیزی نمیگی؟؟؟... الیا : مطمئن نیستم که باید بگم یا نه ..... مرینت : ما باید بدونیم تو چی دیدی تا یه سرنخ از هاگ ماث پیدا کنیم...... الیا : آه‌ه‌ه.... من فکر میکنم وایلد تایگر آدرین باشه ..... نینو: کروسانی که داشتم میخوردم با این حرف الیا جوری پرید تو گلوم که داشتم خفه میشدم ..... چی داری میگی ؟؟؟!!!!!😲😲.... مرینت : منظورت اینه که ...... الیا : من مطمئن نیستم فقط دیدم که اون رفت تو عمارت گابریل اگراست..... نینو : خب این یعنی آدرین وایلد تایگر نیست و فیلیکس یا گابریل ممکنه وایلد تایگر باشن ..... لوکا : نه نینو ... این معنیش اینه که آدرین هم ممکنه وایلد تایگر باشه ..... مرینت : باورش برام خیلی سخته ..... زویی: اما مگه گابریل کسی مثل مدیر برنامه یا همچین چیزی نداره ؟؟؟... ممکنه اون وایلد تایگر باشه !!!..... کاگامی : اون یه زنه .... ممکن نیست وایلد تایگر باشه.....

نینو : میشه یه نفر به منم گوش بده !!!!..... دارم میگم آدرین نمیتونه وایلد تایگر باشه..... الیا : از کجا اینقدر مطمئنی.... نینو : چیزه.... خب.... اووم... مرینت: به هر حال اونم جز مضنونهاست..... باید یه جوری از اتفاقاتی که تو عمارت اگراست میافته سر در بیاریم..... کاگامی : چطوره نینو این کارو انجام بده ؟؟؟ ...... نگاه همه بچه ها به سمت نینو برمیگرده ...... نینو : حتی فکر شم نکنید.... من برم جاسوسی ؟؟؟..... اونم تو خونه بهترین دوستم؟؟؟.... من حتی نمیتونم زیاد به اونجا رفت و آمد کنم ...... . _________________________________ نینو : باورم نمیشه که مجبور شدم این کارو انجام بدم ..... خوبه که پدر آدرین دیگه زیاد رو رفت و آمد ها حساس نیست و راحت میتونم بیام اینجا..... در اتاق آدرینو باز کروم و با هیجان گفتم:سلام ... آدرین: اوه .... سلام نینو .... از روی صندلی پیانو بلند شدم و با نینو دست دادم .... نینو: روی مبل جلوی تلویزیون نشستم و روشنش کردم ....داشت اخبار مربوط به شرور شدن مردمو میگفت ..... اَه‌ه ... این مدت اینقدر

باهاش سرو کار داشتم که دلم نمیخواد حتی یه کلمه دیگه راجبش بشنوم ..... تلویزیون و خاموش کردم ‌..... بهتره برم سراغ کار اصلی که به خاطرش اومدم اینجا.... میگم آدرین!!! .... آدرین: مجله مدی رو که دستم بود کنار گذاشتم و کنار نینو روی مبل نشستم .... میخوای چیز بگی ؟؟.... نینو: میدونی خب.... تو راجب فیلیکس و پدرت چی فکر میکنی ؟؟؟...... آدرین: منظورت چیه؟؟.... نینو : منظورم اینه .... اینه که پدرت و فیلیکس ممکنه معجزه گر داشته باشن ؟؟؟....