
از زبان جنی : داشتیم بچه ها صحبت میکردیم که چه کنیم چه نکنیم که در باز شد و رزی اومد تو 🥺 بدو بدو رفتیم بغلش که گفت : رزی : اونی خفه شدم آروم تر🥺 از بغلش اومدیم بیرون . جنی : چیکارت داشت ؟ رزی : همچین داد میکشید که نگو و نپرس . مجبور شدم بهش بگم 💔 جیسو: مهم نیست. ممکن بود بلایی سرت بیاره. کار خوبی کردی . یه مشت پیچ و مهره ارزش جون تو رو نداره . لیسا:راست میگه . بعدشم مگه نگفتی خیلی مواظبشونن؟ از زبان رزی :
کوانگ یونگ : میشه بگید اینجا چه خبره ؟ موضوع چیه ؟ نگرانم رزی : نگران نباش هیچ اتفاقی نمیوفته ، ما از اینجا میریم بیرون قول میدم . اوچین کجاست ؟ کوانگ یونگ : خیلی ترسیده . به زور آرومش کردم . الانم اونجاست . با دست به سمتش اشاره کرد . خوابیده🥺 همش تقصیر منه
لیسا : بیاین یکم استراحت کنیم بعدا حرف میزنیم🙂 جیسو : من میرم یکم بخوابم بعدا بیدارم کنید رزی : منم خوابم میاد جنی : لیسا بیا من و تو بیدار بمونیم تا کوانگ یونگ هم بخوابه 🙂 لیسا: باشه
《ساعت 6 صبح از زبان جیسو》 جیسو : رزی 🥱😴 . (چند دقیقه بعد)جیسو: رزییییییییی🥺💔 جیسو: بچه ها پاشین رزی نیستتتت. جنی : ها چی چی شده 🥱 واتتتت؟ چ گفتی؟ یعنی چی نیست🥺 لیسا : نیست ؟ وای لعنتی دیشب خوابمون برد کوانگ یونگ : اتفاقی که براش نیوفتاده ؟ که یکدفعه صدای جیغ و شلیک گلوله اومد . صدای گریه شدید میومد .
داستان از زبان رزی: چ میگفت؟ یعنی چی که من بهش دروغ گفتم؟ من هر چی میدونستم رو گفتم . تفنگ گرفته بود توی دستاش و هر بار که جملش تموم میشد یدونه به سمت دیوار شلیک میکرد . هر بار بلند تر از قبل گریه میکردم تا اینکه صدای آژیر پلیس گریم رو متوقف کرد و ...........
ببخشید اجیا میدونم خسته شدین داستان مسخرمو دنبال میکنید💔دیگه اخرای داستانه نگران نباشید🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیههههههه🙂😻😻😻😻😻
مگه از داستان بهترم هست💜💜💙💙💙
ممنان اج•-•💕
خوب اجی نمیتونیم بگیم فقط داستان های من خوبن چون خیلیا هستن که داستان ها قشنگ میزارن ناناصم^^💛
نه ناناصم مال تو بهترینه😀😍
خون برای دوستی پارت آخر گذارش شده؟😐☕
نه عصیصم پارت آخر و گذاشتم🙃💕
عالیییییییی و فوق العاده 💜💜💜💜💜💜💜
کی گفته مسخره است ؟؟؟😐🔫 بگو من خودم بدم سراغش🔫😐
ممنان🥺💛
مح نبیدم که😐😹
الفرار ....🏃🏼♀️😹
😐🔫
😹😹😹💛💞💞💞
صلم اگع میخوای ایدل شی بیا کمپانیع مح 🌻💕
فن ساین و تبلیغات هم برات داریم •-•♡
میتونی شرایطش رو بخونی بعد تصمیم بگیری کایوتم^^🍶🍓
ببخشید من خیلی سرم شلوغه و قصد ایدل شدن در تستچی را ندارم🥺💔
اشکا ندارع🌻💕
عزیزم میشه ادامه بدی خیلی خیلی از داستانت خوشم آمد میشه؟🥺😇
یعنی چه مسخره هست خیلی هم خوبه🥰
وقتی دیدم پارت جدید اومده چشام برق زد💫🤞🏻
چشم تا جایی که بتونم ادامه میدم 🙂
ممنون🥺💕
💝💝
عالی بوودددددددددد آجی😻😻😻😻😻😻😻😻😻😻😻😻😍😍😍😍😍😍😍💕💕💕💕💕💕💕💜💜💜💜💜💜💜💜
یعنی چی که مسخرس روانی؟؟🥺💔
این بهترین داستانیه که تا حالا خوندم🥺💔
خوش به حال سازنده این داستان منم همچین اجی پایه ای میخوام
ممنان زندگیم🥺💛
خیلی دوستت دارم اجولی💕🥺
اوه ممنون😻💕تو هم خیلی خوبی نظر لطفته😽💙
خواهش موکونم آجو🥺💖
نح!مح دوست ندالم!عاشقتم🥺💖