سلام بچه ها 🙈⚰️ نفرین خوشبختی پارت² ♡➷ ببخشید طول کشید 😞 بچه ها چیزی تا ۲۵۰ تاییمون نمونده ها 🙂😄
پسر از شدت ترس بیهوش شد. ماری گردن پسر رو با دستاش گرفت و فشار داد. چند ثانیه بعد صدای سوت پلیس ها به همراه سگ های شکاری که سمت ماری میدوییدند شنیده میشد. ماری تا صدای سوت رو شنید از ترس گرخید و پا به فرار گذاشت. وقتی پلیسا رسیدن تنها چیزی که معلوم بود جای پا های قر و قاطی که حتی نمیشه فهمید حدودی اندازه پا رو فهمید و پسر بچه ی بیهوش شده بود.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
اروش جونی پارت بعد رو نمیزاری ؟
نمد /:
خب میخواست بوخونم تنبل خانوم
پارت بعد رو بگذار 😐♥️
عالیییییی
عه میسی 😖💞
عالییی💞
مرصی گلم💞 🤧
اخی بیمیرم واس چشمات عشقولی (T^T) هر چقدر دیر دیر بزاری مهم نیست فقط مراقب اون چیشمای زیبات باش کیوتی
مرصی عاجی ژونم 😫💖
پارت بعدی رو میخوامممم
باشه مرسی 😁✨
پارت بعدی لطفاً ♥️
باش مرسی 😇
چرا اینقدر دیر میزلری
کارام نمیزاره 🤶🏻
چشمامم ضعیفه مامانم قانون گذشته 😑🙁👓
شماره چشمم ۴ شده 😐💔
منتظر پارت بعدی