از دید تهیونگ
امروز خیلی روز عجیبی بود وقتی جیمین را ازتوی اب دراوردیم به سمت هتل حرکت کردیم وقتی رسیدیم یون سوء اونجا بوداومدم برم سمتش که بگم این چه کاری بود کردی که جیمین دستم راگرفت گفت ولش کن
ازدید یون سوء
فلش بک دم غروب
هر۵ تامون رسیدیم دم ماشین رزی گفت حالا کجا بریم گفتم هتل سوار ماشین شدیم وبه سمت هتل حرکت کردیم وقتی رسیدیم رفتیم اتاق لیسا واونجا یه عالمه خولو چل بازی دراوردیم بعدش بهشون گفتم وسایلتون راجمع کنید ببرمتون خونه ی خودم همشون خوشحال شدن وگفتن باشه گفتم تا شما وسایلتون راجمع میکنیدمن میرم پایین گفتن باشه ازاتاق بیرون رفتم توی راه دتشتم به جیمین فکر میکردم که چقدر کاره بدی کردم اما حقش بود
ازدید جیمین
یون سو ء را دیدیم که روی مبل هتل لم داده وسرش توی گوشیشه تهیونگ میخواست بره سمتش که نزاشتم وخودم به سمتش رفتم هنوز خیس بودمو اب از موهام میچکید رفتم بالای سرش دیدم داره زندگی نامه من رامیخونه که بهش گفتم اگه چیزی میخواستی ازم بدونی به خودم میگفتی خوب
از دید یون سوء
باشنیدن اون صدا ترسیدم وجیغ بدی کشیدم و ازروی مبل به پایین افتادم که نتوانستم خودم رانگه دارم سرم خورد توی میز درده بدی توی سرم پیچید اما باشنیدن صدای خندشون خودم را جمعو جور کردو گفتم یه اوهونی ادم میترسه اینجوری شبیه جن اعظل بالا سرش ظاهر میشی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
پارت بعدی🥺🤚
پارت بعد کی میاد؟🤭🥰
به زودی
پارت بعد داره دیه ایشالله
بله داره
خب خدارو شک