11 اسلاید صحیح/غلط توسط: ◇Mika◇ انتشار: 3 سال پیش 126 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلوم قشنگا من بالا اخر این امتحان دادم هیچی دیگه به قولی که دادم باید عمل کنم همین طور که گفتم بر گرفته از یک داستان دیزئنی مرسی که حمایتت میکنید قشنگ🥺💕
انچه گذشته::ا/ت:: امیداورم زود خوب شه ..ها
(تو اینه ی لحضه فکر کردی یکی دیگه رو دیدی جای خودت)
نامی:: خوب میشه باید استراحت کنه . ..ممنونم بابت کمک کردنت به من ناجی کوچلو .ا/ت:: خواهش میکنم هااا ..من کوچلو نیستم😂 😗 ..قربان من باید برم ..کسی دیگه کمک هم احتیاج داره .
نامی:: ببخشید کجا .. ما کلی درد سر داشتیم با سختی تونستیم کیم بوم زندانی کنیم همه اشرافی هارو ادم کنیم نیاز داری یزره نفس بکشی ... هی اون نگاهت میدونم چیه نمی تونم جلو تو بگیرم .امشب بمون فردا صبح برو 😐💞.
مینا با بچه ها برگشت
نامی:: او سلام بچه هاا.. سوفی و سامی سریع پریدن بعل هیونگ شون (🥺🥲 ادمین این صحنه رو تصور کرده درحال اکلیلی ریختن🤧 )
سوفی:: دادشی .. دیگه خطر رفت .
نامی لبخند زده و:: اره ..بچه ها .. دیگه کسی نیست که اذیت کنه...خب میان گرگ هم به هوا بازی کنیم اره.
سامی:: اررهه . ا/ت:: خوب کی گرگ میشه . سوفی :: شما خاله ...هیونگ و سامی بیان فرار کنیم. نامی:: 😂 باشه بدوینن که الان گرگ میخورتمون . ا/ت:: 😐💔 عجب ادم هایی هستن ...من گرگم اوکی ...حملهههه.
نامی و سوفی و سامی دارن فرار میکن پشت نامی نگاه میکننه و میبین مثل سرعت نور داری میرسی
بهشون . نامی:: خدا بچه خانم گرگ دار نزدیک میشه هااا. سامی انداخت کولش سوفی هم کنارش بود یهو زمان اروم میکنه و اون میرن تو قصر قایم بشن . زمان دوبار سرعت میگیره باید بگم اون زمان دیدی این کار کرده . ا/ت:: هییی قبول نیست ... گرگ الان می رسه . میری تو قصر با سرعت نور از مینا رد میشی . مینا:: او همین الان بانو رد شدن ...هه پس دارن بازی میکنن .
نامی میبینی تو فاصله دور.
سوفی:: دادشی ..دار میاد .
این سه تا رفتی دست چپ و ی در بود میخواستن اونجا قایم شن نامی دستگیر رو که میگره کند میشه
نامی:: دوباره 😥.
ا/ت:: دستگیر به اون سفتی چه جوری کند شد 😐✨😈😂 دیگهگرفتموتون..راه دیگه ای ندارین ...یاع یاع یاع یاع. سوفی:: فرار. اون می رن تو اتاق و تو می پری روی نامی . ا/ت:: گرفتم ..حالا...توو گرگی . ی جوری بچه رو گرفتی که سوفی و سامی خندیدن و فرار کردن که نامی بگیرتشون.حال خانم چه جوری افتاد روش روی قفسه سینه اش پریده بودی و افتاد بود زمین که سرشو گرفته بودی 😐👏🏻.
نامی:: زیادی تو نقشه ات رفته بودی ها😂😂 . تو بلند شدی
ا/ت:: اون فسقلی ها منو تنها گذاشتن ااا
فراری میکنی و نامی سه تاتون میگیره خند هاتون کله قصر گرفته بود . مینا:: هی شکل ی خانواده گوگولی شدن 🥺🤧. اقا کلی به شما خوش گذشت و دیگه شام کنار هم دیگه خوردین.شب هم واسه اون دوتا فسقلی داستان گفتی و خوابیدن .
ا/ت::اوخیه چه ناناز خوابیدن .
بلند شدی رفتی کتابخونه کتاب گذاشتی سر جاش ی لحضه فکرت درگیر شد چرا گفت اون لیاقت اون چشم نداری .. اصلا اون چشم چیه . پس کتاب خودتو برداشتی نگا کردی
چشم اژدها . ا/ت:: خوب اینکه خالیه .. جیمین گفت این کتاب مال ی غریبه مثل من بود ...نامی هم یدو کتاب داره که درمورد تصویر ساز دی جی تال بود که با بدبختی درستش کردیم ..نامی گفت ی زن .. خوب اون کیه ..ااا چند هفته گذشته و من توی این کتابم... امیداورم به سرزمین نور زود برسم . صحفه ورق میزنی . نامی:: مشکلی داری.. این میخوام بدمش به تو . ا/ت:: این چیه ..ممنونم . نامی:: خوب این زمان متوقف میکنه و سرعت کم کنه تا تو سریع تر کار کنی . و خوب این بیشتر بدردت میخور.ادامه داد:: میخوام بگم نگران نباش تو کار بلدی .سر شمارو ناز میکنه.
(بچه این ی قسمت کوچلو پایان بود چون نزاشتم این مقدمه اول این فصل در نظربگیرین. )
این از این پستر سرزمین نور 🥺💥💥💥💥
صبح زود
ا/ت:: خوب این از این بیسکویت اینارو برداشم اینه هم همین طور ..حله. میری پایین به اون تابلو نگاه میکنی و میری بیرون اسبت اماده کرده بودن و نامجون کنارش بود. نامی:: دلم نمی خواست این طوری بری ولی خب یکی اون بیرون تو اون سرزمین نیاز داره ..از مقصدی که داری میری خیالم راحت چون اون مسیر امنی . میزن تو پیشونیت ارم و ادامه میده:: حواست جمع کن دختر تو راه نخوری زمین . ا/ت::یااا من که دست پاچلوفتی نیستم ...باشه حتما 😂... شما هم همین طور . سوار میشی . و خدا حفظی میکنینامی:: .. امیداورم دوبار ببینمت ناجی کوچلو .
خوشبختانه مسیر کوتاه بود از سرزمینی که نصیم خنک داشت رسیده بودی به سرزمینی که وسط تابستون بود عجیب نه .. ممعولا سرزمین های کنار هم باید ی اب هوا داشته باشن .. گایز ما تو ۷ سرزمین مختلفیم پس امکانش هست تغییرات خاصی داشته باشه.
می رسی به دروازه که ی عالمه گیاه گرفتت . ا/ت:: چرا کسی دم دروازه نیست ...هوم این کاری نداره هییی . شمشیر کشیدی و در وازه باز شد رفتی تو و خوب باید بگم درسته سر سبز بود ولی زیادی هم ساکت بود.
ا/ت:: من رسیدم به شهر پس مردمش کجاس ..برو حیون هییی.
قصر می بینی درش باز بوده .
پیاده میشی . ا/ت:: نگو که دیر رسیدم ...وایسا علاوه بر فصل ممکن زمان اتفاق ها هم جلو وعقب شه نه 😥. (من :: دیگه زمان دست من نیست که دست یکی دیگه اس😐💥 خودم ازش می ترسم ) تو که میری میبینی همجا بهم ریخت اس تار عنکبوت زده .. بود انگار چندروز گذشته بود
ا/ت:: وای. توی این قسمت کار ی جادو گر بود اما نویسنده اصلا نگفته کیه این قسمت برای من عجیبه چرا اخه ..یهو مردم باید برن .......اهم کسی هستش الو ...صدای منو دارین. میری جلوتر
ی نقاشی افتاده بود و با ی چیزی پار شده بود میخواستی دقیق به اون نگاه کنی که .
هوپی:: کی هستی ...دست به اون تابلو نزن فهمیدی . بر می گردی و تعجب میکنی یهو زدی زیر گریه .
ا/ت:: قرباااانن... بخشید ...ههققق تقصیر من بود که دیر رسیدم نجات تون بدم ...ت.ف به این تعییر زمان روز اصلا ت.ف تو روحم ...بخدا..هههقق😭😭😭. تعجب کرد از دختری که جلوش داشت به خاطره اش گریه میکرد هوپی :: عزیزم تو چرا گریه میکنی اخه . ا/ت::: خو...اخه هقق .من ناجی ام باید ..شما رو نجات میدامم . بچه تو حالت قورباغه گونه دستش پشتت گرفته بود اروم میزد . ا/ت:: هقق چرااا .. اخه 😭😭..وایسا 😐..شما الان تبدیل شدین قورباغه..اها 😈😚...ی ما.چ ابدار به خاله بده بببینم . هوپی:: چییی 😐 .. تو تا الان داشتی گریه می کردی ... اون نگاه ترسناک چیه اخهه لبخند تو داری ..عررررر.🏃♂️🏃♂️
بچه رو با اون نگاه ترسناکت فراری دادی 😐✨. ا/ت:: وایسا خوشگله ی ب.و.س میخوام ...برای باطل کردن لازمممم. هوپی:: نه...قربونت . ا/ت:: خوشگله دیگه راه فرار نداری .
پرنس ما که اندازه کوتوله ها بود ولی نوع قورباغ توی گوشه ای گیر افتاد . تو دستات گرفتیش . ا/ت:: قربان .هه الان به حالت عادیتون تبدیل میشین جون بیا. چشات تو بستی و سریع ل.ب بچه رو گرفتی . ا/ت:: خوب حالا شد 😐🤔 ....وای چرا جواب نداد ..نکنه باید عمیق تر باشه . هوپی:: 😐اخه کی تو برخورد اول این کار میکنه ..مردم معمولا قورباغه میبینن چندشون میشه..این دیگه کی . ا/ت:: قربان حرف نزنید😔 . دوباره گرفتی عمیق تر بچه داشت خفه میشد با دستش زد تو لپت که تمومش کنی (من::ماشالاه تو این داستان خوب از این اون گرفتی 😐💥
ا/ت:: هیس. من:: 😐💔)
ا/ت:: ببخشید ...چرا کار نکرد ..من از ته دل اینکار کردم ..مشکلش چیه . چون پرنسس نیستم و زیبا ترین نبودم ؟(عجب ادمیه بزور گرفتی میگی کار نکرد 😐😂)
هوپی:: .ببین هرکاری کنی نمیشه .. ناجی خانم میشه منو بزاری زمین . گذاشتی زمین. هوپی:: تو خوشگلی مشکل تو نیستی منم هیی .. خوب اسمت چیه خانم منحرف .اسم تو میگی ا/ت:: ببخشید قربان ..میگم این جا دقیقا من نبودم چه اتفاقی افتاده. هوپی:: اسم منم هوسک میتونی هوپی صدا بزنی ...خوب دقیقا نمی دونم یه جورایی ی دود خاکستری بخش شد و زمه زمه یکی در گوشم شنیدم بعد احساس خفگی کردم و
خوب بیدار شدم و دیدیم به این حیون تبدیل شدم ..همه فکر کردن که شاه رفته وکسی حرف منو باور نمی کرد و یه جواریی از من چندشون میشه
ا/ت:: علط خوردن به شما بگن چندش ..اون صدا زن بود یا مرد چی گفت یاد تون هست
هوپی:: خوب ی حالت صداش سنگین کرده بود ..گفت که میخواد بازی کنه ..گفت در اینده نه چند ان دور لرزش مهیبی پیدار میشه تقدیر همونه ...این گفت .
ا/ت:: وای ...باز اون تقدیر چرت ..نکنه اون شخص ادم بده اصلی باشه .. چیزی نگفت که چه جوری این طلسم باطل میشه. هوپی:: 😐 خوشگلم اگه بهم گفته بود ..الان نباید به حالت عادیم باشم.
ا/ت::: ااا راست میگین ..
ا/ت:: هنوز نمی دونیم چه جوری باطل کنیم این طلسمو ...اهااا فهمیدم باید دوباره باز سازی کنیم .. و با شکلی که هستین با مردم روبه رو بشین .. قربان من دیر رسیدم به شما و میخوام هرکاری که از دستم بر میاد انجام بدم . هوپی::چرا میخوای کمک کنی تو حتی نمی دونی من چه شکلی یا برات من کاری نکردم که کمک کنی . تو دست ها نگهش میداری و ا/ت::: قربان امید تون کجا رفته شما شاه نور هستین کسی که تاریکی ها ازش میترسن .. شما به همه بدون هیچ منتی کمک میکردین .. شما قلب بزرگی دارین ..شما و اون گل های خاص تون نبودن ی ملت الان مرده بودن .. منو به چشم دوست نگاه کنید قربان . هوپی:: واقعا ادم عجیبی هستی ... ممنونم برای چند روز نا امید بودم .. فقط جون هرکی که دوست داری بزور از من ماچ نگیر 😂😂. ا/ت:: ببخشید ..خوب از کجا شروع کنیم . هوپی:: خوب به نظرم این قصر شروع کنیم بهتر .. چون توش سند و اسناد مهمی هست و کلید ..به لطف اون صدا الان اینجا بهم ریخت اس .
اول از همه توی اتاق هارو تمیز میکنی با کمک شاه جیگرمون .
ا/ت:: اوف چه قدر زیاده حال مامانمو درک میکنم بخدا کار سنگینی داره .. هوپی::: چیزی شده ..یاد مامانت افتادی .. حتما خیلی دوست داره . ا/ت:: اوهم .
خلاصه کار اتاق شمار یک که اتاق هوپی بود تموم شد . ا/ت:: اقا چه جوری نامی و جین ..تونستن همه جارو سریع تمیز کنن تموم شه بره .
هوپی:: بعضی وقت ها باید خود ادم کار کنه ...جادو همیشه خوب نیست . ا/ت:: اوکی اوکی بزاز ی زنگ بزنم . اینه رو برداشتی. جین:: باز چه دسته گلی به اب دادی کوچلو . تو هم عر زدی و در اخر گفتی اسم اون وردی که واسه تمیزی چیه اونم بهت گفت مکالمه سریع تموم شد . هوپی:: تو واقعا ناجی که همه میگن هستی . ا/ت:: خوب اره .
هوپی:: اوهم خوب حیف که من قدرتم قفله ی امتحان کن ببینم... اون طوری که نگاه میکنی یعنی ..زیاد تو جادو خوب نیستی استرس نداشته باش اینجا همین جوری خرابه هستش تو می تونی دختر .شما نفس عمیقی میکشین و در اخر نور اورغوانی خورد و تونستی تمیز کنی . ا/ت:: وای تونستم ..ااا خیلی خوب ممنون هوپی ☺️💞. اقا خلاصه از قصر رفتین بیرون .. و جاهای دیگه رو درست کردی البته بچه م خیلی مدیر تش خوبش دست تنهای تونستین کار کنید در واقعا جادو زدی و چندتا ادمک درست کردی که کمکت کنن برات هنو عجیب بود که چه جوری این طوری میشه ا/ت:: ادمک های ژله ای اورینن . هوپی:: خوردنی درست کردی .
ا/ت:: نه چه طور .هوپی::اخه میگی ژله ای 😐. ا/ت:: خو میخواستم اسم داشته باشن بیخی قربان .
کار که تموم شد هوپی پرید رو شونت هوپی:: ممنونم ا/ت.. خسته ای میخوام بهت ی چیزی بده که تا حالا نخوردی ازش برو تو قصر .
ا/ت:: خواهش میکنم کاری نکردم که ..ها باشه ..سرباز های ژله ای من وسیله ها رو جمع کنید . می رسی به قصر و پشت قصر میرین چند متر دور تر با ابشار زیبا و گل های مختلف روبه رو میشی . هوپی:: قشنگه نه . ا/ت:: بی نظیرهههه. هوپی پیاده میشه و میری پشت ابشار و گل رنگی رنگی برات میار تو میشنی زمین . هوپی:: این گله رنگین ..و خوب ی جورایی خوارکی و فقط تو منطقه من رشد میکنه همین طور اون گل های زرد نور که حالت دفاعی دارن این دوتا مخصوص سرزمین نور ان . ا/ت:: چه جالب میگم گل برگ ابی چه مزه میده. هوپی :: امتحان کن ببین چیه .ا/ت انگار از چشم هاش اکلیل می بارید با مزه ابی حال کرده بود ،هوپی::چه طور ا/ت:: خیلییی خوبه سشساهارلررعراا. هوپی:: 😂 بار اولت همین جوری میشه هه.
اقا رفتین تو قصر و ا/ت::: قربان . واسه برگشت مردم باید چند تا تبلیع راه بندازیم ..یکیش اینا که شهر تزئین کنیم . هوپی:: می تونیم اتیش بازی بندازیم اون طوری میبینن .. ومعرفی من.. ا/ت:: بعله همینه . یزره ناراحت بودی دلت واسه مامانت تنگ شده بود اخه فقط همون داشتی از دار دنیا بعدا میگم بقیه چی شدن هوپی این احساس کرد که ناراحتی خواست چیزی بگه که چون شب بود خسته بودی گفتی که میری میخوابی
خوابیده بودی و خواب مامانت و دیدی استرس گرفته بودی انگار که بختک افتاد بود روت صداد هوپی شنید و از راه دوید دیگه صدا ی چسبونکی پای قورباغ نبود صدای بپای ادم بود . رسید به اتاق تو خودشو نگاه کرد که برگشته به حالت عادی خودش تعجب کرد وفقط سریع تور بعل کرد . هوپی:: اروم باش ..ا/ت خواب دیدی ..نترس.. . تو حالت خواب بیدار داشتی گریه میکردی . اونم اروم سرتو ناز میکرد . میخواستی سرتو بالا بگیری که ببینیش چون احساس کردی که ادم داره نازت میکنه . هوپی:: سرتو پایین بگیر ..نگاه نکن منو .. دیگه چیزی نیست ..درست میشه هرچی که هست.. اگه میخوای میتونی گریه کنی . اگه تو تا این گفت ترکیدی خلاصه به نوازش های پرنس مون اروم شدی و خوابیدی 🥺✨🤧
هوپی ما بوسه میزن به پیشونیت و همون جا می مونه هوپی:: می ترسم چهره واقعی منو ببینی ..اتفاقی بی افته .. کوچلو ..اولین کسی هستی که این طوری نگران منه هه .
قشنگا ممنونم داستانو میخونید
🥺💖💖💖😐😂میخوام بهتون چالش بدم منظور از اون کلید چیه برای چی استفاده میکنه ها 🤔😎 تا قسمت بعدی بای بای خوشگله ها 💥💥💥💥 لایک و کامنت یادت نره
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
چراااااااا بعدی رو نمیزاری؟ 😐💔
گذاشتم😐
😐👍
پارت بعد کو😐زیر پام علف سبز شد .....بدو کنجکاوم😐پا امپول میوفتم دنبالتا😐
دومین باره پیام میدم
پارت بعدی کی میاد 😭🤧
عرررررر خوب نبود عالی نبود محشرررر بود پارت بعععد😐یه سوال؟جیهوپ قورباغه کوچولو میشه و حرف میزنه؟😐شبا تبدیل به ادم میشه؟😐
مرسی اجی کیوتم 🥺💕💕 یاع یاع یاع🤭😌 فعلا نمی گم تا بدونی چی میشه 😂🖐😐🥄بعد امتحان های شیرینم میزارم پارت
عرررر دیر رسیدم من برم بخونم😐
پارت بعدددددددد😐🥢
به به خوخو 😂🖐😐چشم سرم خلوت بشه مینویسم در جا میزارم 😐😂😂💥💥💥
واووووو عالیههه همه جا حرف داستانته خیلی خوبه ادامه بدههههههههه🥲🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
🥺💕💕ممنونم ها 😐💥واقعانی یعنی انقدر خوبه😂😐💥باور نمی کنم 🥺💖ممنونم که دوسش داری داستانو
اره اصن عالیه😌🦋
عالییییبب مقل همیشه
راستی میشه ع.ا.ش.ق .و.ن.ه کنی 🙂🙂🙂🙂
🥺💖ممنون
راستش میخوام ی چیزی بتون یادم بدم😅😂ولی خوب سعی میکنم 😐نکته اینجاس سخته بین ۷ نفر انتخاب کردن 😐😂💥🥺💖
قبول دارم آجی میشی؟ من طر فدار داستان تو هستم همیشه منتظرم تو داستان پارت جدید رو بدی بیرون بخاطر تو اکانت تستچی ساختم تا کامنت بزارم منم فیک نوشتم اما هنوز میگه تحت بررسی
🥺💖مرسی حتما 🥺😂🖐منم که میشناسین
اوه بس هر وقت اومد خبر کن بخونم
😐دادا دمت گرم به فکر نمی کردپ داستان انقدر خوب باشه که طرفدار پیدا کنه 😅💖🥺💕ممنونم
خواهش آجی جون راستی
نگفتی آجی من میشی آخه من آجی ندارم😕
😐😂قبول کردم عزیزم
عه هورااااا آجی جونننن😊😊 راستی چند سالته ؟ من ۱۳
🥺💕اوخیه
۱۶😂🖐
عالییییییی بود
پارت بعدی زود بزار 💜🤧❤️♥️
مرسیی💕🥺😂بعد امتحان های سنگینم چشم حتما💥💥