اینم پارت سوم داستان 👇👇👇
بریم سراغ داستان
از زبان مرینت یهو یه چیزی خورد تو سرم و دیگه چیزی ندیدم وقتی بیدار شدم دستم به صندلی بسته شده بود و ولی پاهام هنوز باز بود یه دفعه چند تا آدم که صورتشونو پوشنده بودن اومدن جلوم پنج نفر بودن تو دست همشونم اسلحه بود یکی شون که به نظر سر دستشون بود گفت حرف بزن تو کی هستی کی تورو اینجا فرستاده برای چی اینجا اومدی رییست کیه من ساکت موندمو هیچی نگفتم بعد دیدم تفنگشو گذاشته رو پیشونیم گفت حرف میزنی یا
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
وقتی داشتم میخوندمش بغضم گرفته بود یک دفعه زدم زیر گریه ماوانم پرسید چرا گریه میکنی گفتم پروانه رفت تو چشمم بجای خاک گفتم پروانه ولی عالی بود تا قسمت هزاران میلیارد ادامش لدی بازم کمه با تشکر بنیتا هستم
پارت بعدی رو زود تر بذار
ممنون
عالی بود❤️❤️
ادامه بده
سلام کسی اینجا انیمیشن خوب برای بچه 10 11 ساله سراغ داره اگه دارین ممنون میشم معرفی کنین
عالی بود افرین👏👏👏
عاااااااالی بود آفرین بعدییییییییی
ممنون
بچه ها ببخشید اگر کم بود
در ظمن این پارت عکس مامان مرینتو قبول نکرد به جاش عکس برادرشو گذاشتم
سلام داستانت عالیه پارت بعدی رو زود بزار یکم هم طولانی ترش کن
ممنون حتما