
سلام بچه ها من اومدم با یک پارت دیگه از رمانم لایک و کامنت یادت نره بریم سراغ ادامه داستان
از زبان آدرین:نمیدونم چرا دیگه به لیدی باگ علاقهی زیادی ندارم ولی هر وقت مرینت رو میبینم یاد کار دیشبش میفتم که چه کار بزرگی انجام داد ...توی کل کلاس همش حواسم به مرینت بود و هزار نوع شکلات بهش دادم ......مدرسه که تموم شد به مرینت گفتم خداحافظ پرنسس امشب مببینمت گفت:امشب؟؟مگه امش چه خبره که منو میبینی؟؟؟گفتم:نه هیچ خبری نیست فقط یک شب سادست دیگه....... توی دلم گفتم:ولی فکر نکنم برای تو ساده باشه ....وقتی رسیدم خونه پلگ اومد بیرون و گفت:من گشنمه گفتم برو کممبر بردار بخور گفت:من کممبر نمیخورم من خون مرینت رو میخوام
گفتم پلگ امکان نداره الان نمیشه گفت:چرا میشه کلوز اوت و تبدیل شدم به کت نوار کم کم گرسنگی پلگ روی منم اثر کرد(یه نکته:وقتی خوناشم گازش گرفت توی حالت کت نوار بود پس یعنی هم روی پلگ و هم رو آدرین اثر کرده ولی روی آدرین کمتر چون پلگ ازش محافظت کرد) رفتم و روی بالکن مرینت نشستم شب بود و مرینت اومد روی بالکن و گفت اومدی ؟؟؟گفتم اره شرمنده پلگ تبدیلم کرد گفت:اشکالی نداره گفتم:اجازه هست گفت:آره و آماده شد منم گردنشو گاز گرفتم و شروع کردم به خوردن باخودم گفتم:من کی همچین آدمی شدم که اینکارو میکنم ....مرینت بیهوش شد منم گذاشتمش روی تختش از گردنش خون میومد خونشو با دسمال پاک کردم و گونشو بوسیدم و گفتم:ممنون پرنسس و رفتم
بچه ها میریم به ۲ ماه بعد :از زبان مرینت :توی این ۲ ماه کت نوار دیگه خونمو نمیخورد منم احساس میکردم که خوب شده و عاشقش شدم فکر کنم به خاطر این حالش خوب شده باشه .....از زبان آدرین: امروز خیلی سر حال بودم پلگ هم حالش خوب بود توی این چند ماه یواشکی میرفتم خون میخریدم از بانک خون و میدادم پلکگ بخوره برای همین سمت مرینت نرفتم من خیلی عاشق مرینت شدم و لیدی باگ رو به عنوان یک همکار قبول کردم ....همش پلگ میگفت خون مرینت خیلی شیرین و خوشمزه تر از این ها بود ولی الان که خوب شدم دیگه میخوام پنیر بخورم و حال رو ببرم گفتم:خوشحالم که حالت خوب شده پلگ منم حالم خیلی خوبه بیا امروز به لیدی باگ بگم که مرینت توی این چند وقت چیکار میکرده ...گفت باشه بریم گفتم:پلگ کلوز اوت و تبدیل شدم و به لیدی باگ پیام دادم و گفتم بیا روی ایفل کارت دارم میخوام درمورد مرینت باهات حرف بزنم ...از زبان مرینت: تیکی چیزی شده؟؟گفت:نه برای این سرم درد میکنه که کت داره بهت پیام میده گفتم باشه تیکی اسپاتس آن و پیامشو خوندم و رفتم سمت برج ایفل
رفتم پیش کت گفتم :کیتی حالت خوبه ؟؟گفت :اره خیلی خوبم لیدی باگ گفتم:دیگه بهم نمیگی مای لیدی؟؟گفت :نه دیگه عاشق یکی دیگه شدم گفتم:حالا این دختر خوش شانس کیه گفت :اگه بگم باورت نمیشه گفتم:بگو دیگه گفت:مرینت دوپن چنگ گفتم:واقعاً ..... توی دلم گفتم :ایول میخواستم بگم منم عاشقتم کت ولی جلوی خودمو گرفتم...... گفت:چرا تعجب کردی ؟؟؟؟گفتم :هیچی بابا اخه مرینت خیلی دختر خوبیه بخاطر همون گفت :لیدی بیا امروز بریم پیش نادیا و به همه بگیم من دیگه خوب شدم و مرینت چیکار کرده گفتم:باشه بریم و رفتیم پیش نادیا شاماک
رسیدیم پیش نادیا شاماک بهش گفتم:نادیا ما میخوایم یک ساعت برامون جور کنی که بیایم و توی برنامه خیلی چیز هارو به مردم پاریس بگیم نادیا گفت:باشه شنیدین مردم پاریس ما فردا ساعت ۹ شب یک برنامه با حضور لیدی باگ و کتنوار داریم گفتم:ممنون نادیا خیلی لطف کردی گفت:خواهش میکنم این که کاری نبود و رفتیم (بچه ها بریم به فردا)از زبان لیدی باگ امروز دیگه باید بریم پیش نادیا و بهش بگیم که کت حالش خوب شده تیکی گفت :درضمن کت هم میگه که تو توی این مدت چیکار میکردی گفتم آره اینم هست
از زبان آدرین :امروز مدرسه تعطیل بود برای همین خوش گذروندم و توی اتاقم ویدیو گیم بازی کردم که یهو دیدم ساعت ۸ شده و برنامه الان شروع میشه و من دیر میرسم ....وقتی رسیدم لیدی باگ رسیده بود و گفت: چرا دیر اومدی پیشی گفتم: ببخشید داشتم خودمو لیس میزدم(منظورش حموم میکردم بود) بعد نادیا اومد و گفت :نترسین این فقط اخباره از زبان لیدی باگ:نتدیا که اینو گفت برنامه شروع شد و پرسید :خب لیدی باگ و کت نوار چی چیزی رو که اینقدر مهم بود رو میخواید به مردم بگید؟؟ کت نوار گفت:مردم پاریس میخوام بدنونید که من الان دیگه خوب شدم و خون کسی رو نمیخورم گفتم:درسته کتنوار الان حالش خوب شده و دوباره تبدیل به کت نوار همیشگی شده کت گفت :درضمن میخواستم بک چیز دیگه هم بدونید این که توی این ۲ ماه مرینت دوپن چنگ بود که اجازه داد من خون اون رو بخورم تا به مردم پاریس آسیب نرسونم ممنونم ازت مرینت نادیا گفت:ما هم از مرینت دوپنچنگ ممنونیم که شهر مارو نجات داد و برنامه تموم شد که یهو............

آنچه خواهید دید:تمام مدت تو بودی؟............. یعنی عشقم پیشم بود..........من عاشقتم......... خب دیگه تموم شد ممنون که این پارت رو خوندین لایک و کامنت یادتون نره خداحافظ تا پارت بعدی👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیه داستانت عزیزم ادامه بده با افتخار
من پارت بعدی رو گذاشتم ولی هنوز توی بازدیده
فرنوشا جان پارت بعدی منطشر شد
منتشر
چرا پارت بعدی رو نمیدی 😥😥😥😥😥
من پارت بعدی رو گذاشتم و لی تایید نمیشه
چیییییییییییی نمیشه دوباره بنویسی
مای لیدی پارت بعدی منتشر شده
مای لیدی😂😂😂😂😂😂مگه تو کت نواری و من لیدی باگم😍😍😘😘🤩🤩🤩
بچه ها تا امروز بعد از ظهر پارت بعد رو مینویسم
اغرین ادامه
پارات بعد سریع تر
مثل همیشه عالی
پارت بعد
رمانه رو قبلا یه جایی خوندم بگم چی میشه؟ اینا میرنارباب شرارت رو شکست میدن یکی دوباره کت رو خون اشام میکنه بعد گابریل میگه هیچوقت نمیبخشمت (با ساحره هه بود) بعدش دیگه یادم نیست
اره من از اون الهام گرفتن ولی خیلی تغیرش دادم