
سلام دوباره. هوفففف پارت ۴ هم تموم شد. امیدوارم رضایتتون رو جلب کنه. لازمه بگم کپی ممنوعه یا خودتون میدونین؟😅😂
بعد از گذروندن اون روز وحشتناک با اندرسن، تصمیم گرفتیم بیخیال ترفند "سکتوس"(عایق شدن در برابر آتش) بشیم و بریم سراغ ترفند های رده بالاتر. اندرسن بعد از ۲ روز خوابیدن و غیبت توو مدرسه سرزندگی همیشگیش رو بدست آورده بود. کتاب اژدها روی میز جلومون باز بود. با صدای بلند شروع کردم به خوندن:《ترفند دوم با رمز "اِستاپرو" انجام میگردد . این ترفند به منظور کنترل آتش هنگام برخورد آن با بدن شماست، شما میتوانید هنگام ساطع شدن آتش اژدهاتون با بدن خودتون آن را با دست یا دیگر اجزای بدنتون کنترل و حرکت دهید》
اندرسن سر جاش بند نمیشد:《وااای خدااا، آتیش رو میشه کنترل کرد این خیلی....》 یهو ساکت شد و دوباره چهرهش غمگین شد. من و بتی اول بهم و بعد به اندرسن نگاه کردیم. پرسیدم:《این خیلی چیه؟ چرا ساکت شدی؟》 اندرسن لبخند غمکینی زد و سرشو بالا آورد:《من این کتاب رو به لطف تمرین اای تئوریمون حفظم، ترفند دوم بعد از آموزش رمز "سکتوس" قابل اجراست》 _مطمئنم یه راهی هست. _بیخیال پرنس اژدها، تو و بتی برین تمرین کنین. منم میشینم تکالیف دو روز غیبتم رو مینویسم.
اندرسن جوری وانمود میکرد انگار اصلا ناراحت نیست. نتونستیم باهاش بحث کنیم. رفتیم اونطرف انبار و شروع کردیم به تمرین. اما هم من هم بتی میدونستیم بدون وجود اندی و شور و شوق هاش تمرین کردن خیلی سخت میشد. پاهامو به عرض شونه باز کردم. خوبی پرنس اژدها بودن این بود که اژدهای شب(اژدهای شب گونه جیوردو است مثل اژدهای سیاه، گونه حیکوب و اژدهای سرخ،گونه جینا) علامت خاصی نداشت.
صدام رو صاف کردم:《اِهِم...استاپرو!》اتفاقی نیوفتاد. راستش اصلا دلم نمیخواست اتفاقی بیوفته. بتی تو فکر فرو رفته بود. یهو سرش رو آورد بالا و گفت:《دنبالم بیا》 برگشتیم پیش اندرسن. بتی گفت:《پاشو اندی. میریم پیش عموی من.》 من و اندی جفتمون باهم گفتیم:《عموی تو؟؟》 _بله، عموم. زود باشی دیگه، کیفاتونو بردارین. و بدون اینکه مهلت بحث کردن بهمون بده به راه افتاد، ماهم دنبالش.
عموی بتانی خیلی دورتر از جایی زندگی میکرد که بتونی با پای پیاده بهش برسی برا همین با قطار های درون شهری(مترو هایی که زیر زمین نیستن) رفتیم پیشش. عموی بتانی یک گاراژ تعمیرات و ساخت ابزار آتشنشانی داشت. رفتیم توو. کسط تبود. بتی داد زد:《عمو پَت! تو اینجایی؟》
اندی یک آچار آویزون شده از دیوار رو برداشت و گفت:《فک نکنم عموت اینجا باش....》 《هی بچه جون اونو بزار سر جاش، میخوای بدزدیش؟》 پت دیلِنز(عموی بتی) از اتاق کوچکی ته گاراژ بیرون اومد و با تحدید انگشتش رو برای اندی تکون داد:《فکر کردی میتونی بیای اینجا و همرچ ی دلت خواست برداری، هان؟》 _من...من...من نمیخواستم چیزی بدزدم آقا قسم میخورم. _تو یه بچهی.... بتی حرف عموش رو قطع کرد:《عمو اون دوست منه》
پت دیلنز که ظاهرا تازه متوجه حضور بتی شده بود نگاهش رو از اندی به بتی داد:《اوووه بتانی!خوشحالم میبینمت دختر کوچولو.》و برادرزادهش رو به آغوش کشید. بتی گفت:《عمو پت اینا دوست های من هستن، سباستین روکمن و اندرسن پارک》 _اندرسن پارک؟پس اسم این دزد کوچیک اندرسن پارکه. اندی آب دهنش رو قورت داد:《بله آقا. اندی صدام کنین》 _دست میدی یا دستات رو نگه میداری برا کِش رفتن وسایل؟ اندی دستشو برد جلو. از صورتش میتونستم تشخیص بدم که استخوان های دستش در معرض شکستن هستن. هرچند داشت تلاش میکرد درد روی چهرهش تاثیری نگذاره.
پت دیلنز رو کرد به من. اندی از فرصت استفاده کرد و دستش رو توو هوا تکون داد تا از دردش کم بشه. _تو سباستین هستی؟ فامیلیت چی بود؟ توتمَن؟ گفتم:《روکمن آقا.》 _هممم. بودمَن. چه فامیلی عجیبی. خب سباستین بودمن و اندی دزده. دوستای بتانی کوچولو دوستای منم هستن. چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟ بتی اومد جلو:《راستش عمو، اندی قراره برای جشن میانسال توو مدرسه نمایش انگشتر و آتیش رو اجرا کنه. امیدوار بودم تو بتونی براش یه دستکش عایق در برابر آتش درست کنی تا وقتی میخواد اون انگشتر رو از توو اتیش دربیاره دستش نسوزه. میتونی یکی بسازی دیگ؟》
_پس چی فکر کردی. معلومه که میتونم، ولی برا چی باید یه دستکش بسازم که این دزد کوچولو یه انگشتر رو از دل اتیش بزرون بکشه بکنه توو دست یه دختر پر فیس و اِفاده؟ بتی لبخند دندان نما و البته خیلی مصنوعیای زد و گفت:《چون اون دختر پر فیس و افاده قراره من باشم》 اندی گفت:《صبر کن ببینم انگشتر و اتیش دیگ چه...》 بتی با ارنج زد به پهلوی اندی. قیافهی پت دیلنز خیلی شکاک بود اما بعد قیافهش تغییر کرد به یک قیافهی معصوم و خوشحال:《اوووووه بتانی کوچولو قراره نقش بانوی آتش رو بازی کنه باید بیام و نمایشتون رو ببینم》 _پس ینی اون دستکش رو میسازین برامون دیگ؟ _البته! من برا بتانی کوچولوی عزیزم هرکاری میکنم.
وقتی از گاراژ بیرون رفتیم اندی گفت:《خیلی ممنونم بتانی. الان مجبورم جلوی عموی ترسناکت نمایش نمیدونم چی چیِ آتش رو بازی کنم و دستمو تا ارنج فرو کنم توو دل آتیش.》 _اولا اسم نمایش انگشتر و آتشه. دوما این تنها راهی بود که میتونستیم یه دستکش عایق آتیش بگیرین. _ببین، محض اطلاعت میگم، اغلب انگشترها از فلز ساخته میشن و فلز ها هم زود داغ میشن. انتظار داری من دستمو بکنم توو یه کوره اتیش اونم برا دراوردن به حلقه فلزی. با دست گوشامو گرفتم و گفتم:《میشه بس کنین؟ گوشام رفت. اندی ما نمیتونیم بدون تو تنرین کنیم. الان که دقیق بهش نگاه میکنم بتی تنها راه رو برامون ممکن کرده.》 بتی از حرکت ایستاد. گفتم:《چی شد بتی؟ اتفاقی افتاده؟》 گفت:《خب...من ترس از صحنه دارم، اگر هم توو اون نمایش بازی نکنم...دستکشی در کار نیست》 پایان قسمت۴
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای من سرمو بزارم بمیرم
261 کامنتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
البته با اینی که من دادم میشه
262 تا کامنتتتتتتتتتتتتتتتتتت
چخبرههههههههههههه
مگه سره گردنستتتتتتتت
آ....نه.....میتونه سر جاده چالوس هم باشه😉
خو نظره دیگه.....چه کنیم......نمیتونیم دست دستمونو بگیریم طرف نظر دادن نره😅😅
منم نظراتم یکیش همین قدره چه اشکالی نداره پی وی که نیست خب کجا حرف بزنیم 😐
کاشکی میتونستیم گروه بزنیم . الان عذاب وجدان گرفتم. احساس مردم آزاری دارم😕😕😕
جواب خیلی خوبی بود پس راحت باشیم
بیخیااااال بابااا
مزاحم کیلو چنده؟؟؟
اگ من صاحاب این تستم که خوش میگذره با کامنتاتون😁😁😝
میگم چرا تو تست های سورن حرف میزنیم مگه تست های اپولو شانا H.E مشکل دارن
😂😂😂 اونجا هم زیاد حرف میزنیم تشریف بیارید 😂😂
تشریف بیارید. قدمتون رو چشم. فک کنم غریبی میکنین. خونه خودتونه والا. بفرمایین😊
من فهمیدم چرا.
چون توسط تست های سورن بود که ما با هم آشنا شدیم. به افتخار منشا دوستیمون بزن دس قشنگروووو👏👏👏👏😜😜
👏👏👏👏👏👏👏👏
آااه احساساتی شدم😭😭
همهتونو میدوستم
کرونا! دستامو شستم
تحمل کنید
فاز شاعری دارم😐
حالا بزارید بِخُسبَم
اینم بیت بعدی شعر
منم بردی تو فاز شعر
خدا نکشتت😶😶😶
🤨🤨🤨🤨🤨🤨🤨🤨🤨😂🤣
آره به افتخار منشا دوستیمون 😁 کف مرتب 😂👏👏👏👏👏 خوشحالم باهاتون آشنا شدم اینجا حرف زدن باعث میشه خالی بشم حرفای دلم رو بزنم 😂😂🥺 وای سورنا دوباره گریه نکن😂🥺 ماشالا شاعریا 😂 من یه بیت هم نمیتونم شعر بگم سختهههه😂 الان 7 صبحه دارم مینویسم برای کلاس به این زودی بیدار شدم 😐😐🤦♀️
بابا شما دوتا روی منو کم کردین با این شعراتون😂😂😂💙💙💙👍👍👍
آم....
نام شاعر گروه تعلق میگیرد به اپولو
متاسفم سورن ، ایشالا دفعه بعد😉
ااااااااع قبول نییییس😂
اپولو از من الهام گرفت
هعی
چه میشه کرد
مبارکت باشه داداش
همتون میدونین اسکل گروه کیه 🤣🤣🤣
بلی میدونیم
این لقب تا ابد برا خودته حسین😂
😂😂😂😂😂😂
جون اسکل گروه وارد میشود 🤣
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
نه اپولو خوشم نمیاد اما من وقتی به خودم میگم اسکل انرژی میگیرم اگه ناراحت میشی دیگه نگم 😁😁😁
من یه نقاشی کشیدم از خودم
حسین و رضا
الان میخواستم شانا YUZURU چویا و نیلا رو بکشم که...... دستم به کار نرفت
نمیتونم دختر بکشم. ینی از خودم مکشم ولی اینکه تصور یه دختر واقع رو بکشم نه😅
ببخشید
در ضمن نمیتونم بزارم عکسشو رو پروفایلم چون وقتی میخوام پروفم رو تغییر بدم میگه نام کاربریت نباید بیشتر از 9 حرف باشه
برا همین مجبورم دست بهش نزنم که همین پرنس دراگون بمونه
😂😂😂 یا خدا منو بکشی یه چیزی رو راجب من نمیدونید من طراحی چهره بلدم
و از روی یه عکس واضح میتونم چهره هر کسی رو بکشم البته یه هفته طول میکشه تا خیلی خوب در بیاد سورنا عکس پروفایلت اصلا ربطی به اسمت نداره که
باید بری تو ویرایش پروفایل یه جا زده انتخاب فایل بزن روش عکس رو انتخاب کن بعد ذخیره همین 😁😁😁 به اسمت کاری نداره اصلا تازه به سرعت هم عوض میشه 😁
منم نمیتونم واقعا هیچ کدومتون رو بدون اینکه یه عکس حتا ازتون داشته باشم بکشم واقعا مخم نمیکشه نقاشیت خوبه سورن؟؟ خیلی دوست دارم بکشم ولی نمیدونم چطوری 🤔
از منم نقاشی کشیدی 😁😅😅
عمرا نمیتوانی من رابکشی من غیر قابل تصورم😌
آفرین😊 نقاشی ام بلدی منم خودم طراحی میکنم اما از نظرم زیاد جالب نیستن😕
اره عزیزم نقاشیم خوبه
من بلدم چجوری تغییر بدم پروفایلم رو
وقتی میزنم ذخیره پروفایل برام پیام خطا میاره
میگ تغیبرات مروفایل ذخیره نمیشه چون اسمت بیشتر از ۹ تا حرفه
واو چه باحال
برو پلیس شو
طراح چهره مجرمان، شانای قهرمان😎😍😂😂💙💙💙
یه عکس خفن هم ازت میگیریم به عنوان مامور مبارزه با مجرمین، مامور برتر، چاپ میکنیم رو جلد یه مجله
پسرا برات سر و دست میشکونن😐
اع؟
.......خوردم نمیدونستم اسم واقعیت نیس
ببخشید🙏
عرضم به حضورت چی بگم، خوب کشیدمتون😂
جدی تمام تفکراتم رو خرج کردم
Nila : اگ دختر نبودی میکشیدمت😫
پلیس چیه من. پلیس دوست ندارم🤣🤣🤣 مگه ماموریته نه ولی جدا نقاشی خوبه هری پاتر و چارلی چابلین هم کشیدم 😁😁😎 عزیزم چی میگی من مامور؟ 🤣🤣 من. رو خودم غیرتی ام دوست ندارم پسرا برام سر و دست بشکنن😂😶😐. وای وای چه حرفا😌😂 مرسی خوبه که نقاشیت خوبه منم همینطور 😍چه بد که نمیشه پروفایلت رو عوض کنی☹️☹️
خواستم یه چی بگم دیدم بده بگم
نمیگم😶
نه ادمی😂
چیزی نداشتم باهاش ترکیبت کنم
یا خدا چطوری این قدر کامنت برات گذاشتن هر چی می رم پایین بازم هست 😓😓😓😓😓
چند تا ادم بیکار حوصله سر رفته ایم که افتادیم پیش هم
حرف میزنیم وقتمون میگذره😂
حالا از فردا چِش میخوره کامنتا همه پاک میشن😂😐
عبارت امنیتیم هم خیلی باحاله👇👇👇
۴۴۴۴
آقا من از سورن و شانا و ایلکای و اپولو معضرت خواهی میکنم تو نظرات چرت و پرت زیاد گفتم ببخشید
عه toreto منم دیروز امتحان ریاضی دادم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 یعنی اصلا ولی راحت شدم. دیگه هنوز دو تا امتحان مونده 🤦♀️🤦♀️
چه جالب منم دوتا امتحان دارم مطالعات مونده و نگارش / انشا
اره من فیزیک باحال ترین بخش درسامه🤩
همین الان پشت در خونهتونم میخوام با مامان بابات یه صحبت علمی داشته باشم😋😍😝😝😝😝💙💙💙💙
چه باحال مامان منم معلم خصوصیه
حسین جونم، من خودمم نفهمیدم چی گفتم، نه بابا دکتر میخوام چیکار به صورت طبیعی خوب میشم🤣
من دوتا از عمه هام معلم هستن مادر خودم هم معلمه شوهر عمه هم معلمه کلا خانواده ی ما معلمه
ماشالا همه معلم بر عکس ما کسی رو نداریم معلم باشه 😂
شانا غم مخور 😭😭😭😭
ما هم معلم نداریم😉
اصلا خودتو ناراحت نکن😄 فوقش خودمون ادای معلمارو در میاریم بلکه دلمون شاد شه😊😊
وای آجی خیلی خوبی😂😂 باشه غصه نمیخورم
حالا معلوم شد کیا واقعا تلاش میکنن😎😎😎
آجی شانام بزن قدش😌😌✋
آره 😎😎😁 مشخص شد 😂 من حتا مامانم هم کمکم نکرده هیچوقت ولی داداشم که اصلا مامانم امتحان میده 😐😐🥺😂 بزن قدش اجی حسنا 🙌😎😁
نه ، من که خودم یه جوابی بهش میدم که تا حالا نشنیده و ندیده باشه😉
سورن یه تست ساختم به اسم چقدر منو میشناسی تو بررسی هست عکس خودم رو گذاشتم رو پروفایل تستم اگه تستچی قبولش کرد حتما انجامش بده
سورنا بیا تو تستم بیا جمع کن تروخدا یه فکر هایی دارن میکنن ترو خدا بیا جمعش کن من الان حالم بده الان یه چیزی میشه من. سکته رو میزنم 😥😬😬
آهان اهم اهم 🙄😐
APOLLO
و
سورن
میگم تو گالری گوشیتون عکس از خودتون دارید
من یک هم عکس تو گالری ندارم
😁😁
چه باحال منم برا خیلی چیزا اسم میزارم
مثلا اسم مغزم چارلز هَمیلتونه😝😂😂
پناه بر خدا 😐 البته بین خودمون باشه منم به گوشیم میگم گریفندور چون احساس میکنم گوشیم هم پاتر هدیه😂😂
چارلز همیلتون گریفیندور رو دوست داره😁💙💙
، 😂😂😁😁💙 اسم جالبی داره جناب مغزتون 😎😂💙 مرسی خب هری بهم گفت گوشیم هم پذیرفته شد من و گوشی فعلا بریم هاگوارتز برمیگردیم 😂🤣👋🏻👋🏻
رو کتابا درسیم اسم میزارم اسم مثل 👇
خر
گاو
اینا
خوبه خوبه خوبه😂👍
خدا نکشتت سورن
میدونی چقدر وقته منتظرم😠😤
اصن میرم از توو وبلاگت میخونم
فقط حیف توو وبلاگت عکس نداره😢😭
شایدم رفتم از توو گوشیت خوندم😈😝
چقد چت کردینننننن😂
یه روزه نظرات از 45 تا شده 70و خورده ای😂🐰
میگم سورن کلاف داری یا پابجی یعنی هر پسری یکی از اینا رو داره
من کلاف اگه کلاف داری بگو تا با هم بازی کنیم