
های گایز اینم از پارت هشتم
رسیدیم خونه من اول رفتم دیدم شوگا خوابیده بعد رفتم میا رو خوابوندم و بعد از اون رفتم دارو های ته رو دادم داشتم میرفتم آشپزخانه که صدای در اومد رفتم درو باز کردم جیمین پرید تو +هیسسسس همه خوابن £ببخشید +چی شده اومدی اینجا £طی یک عملیات بزرگ تروریستی سه تا از شیرموز های کوک رو خوردم بعد دعوامون شد از اونجایی که جین طرف کوک رو گرفت منم اومدم اینجا +خوب خوش اومدی من خوابم نمیاد خوب شد که اومدی بیا سریال ببینم ته ویو ساعت تقریبا چهار صبح بود که صدای گریه شنیدم رفتم بیرون
ا/ت و جیمین داشتن سریال میدین و عررر میزدن گوش نکردم و رفتم توی آشپزخونه که آب بخورم که یهو ا/ت داد زد تهیونگ نهههههههه من ترسیدم لیوان از دستم افتاد شکست میا و شکل از خواب بیدار شدن و جیمین از روی مبل پرت شد +ببخشید اصلا حواسم نبود شوگا میل برید بخوابید تهیونگ تو هم برو خودم شیشه خورده ها رو جمع میکنم چرا نگفتی تهیونگ نه +داشتیم هوارانگ میدیم تو این صحنه الان تو میمری ولی خب میبینی که زنده ام که دوباره یکی داد زد نه نویسنده میکشمت آخه چی ازت کم میشد هیونگ منو زنده نگه میداشتی هر دومان نگاه کردیم به جیمین و گفتیم هیسسسسس گفت ببخشید وای تهیونگ تو مردی باورت میشه . -اره باورم میشه بابا من الان میریضم اینقدر جیغ جیغ نکنین بزارید بخوابم ا/ت . جیمین باوشه
فردا صبح به زور پاشدم اون ۴ تا رو به نوبت بیدار کردم به میا و جیمین و شوگا گفتم برید صبحونه بخورید صبحونه ته رو بردم تو اتاقش میا رو آماده کردم بردم مهد به اونا هم گفتم تا هروقت که خواستن میتونن اینجا باشن بعدش رفتم بیمارستان رفتیم و همه چیزو به یونهی تو ضیح دادم خیلی خوشحال شد و موافقت کرد و گفت عصر برای ملاقات تهیونگ میاد یکدفعه گوشیم زنگ خورد ¢الو سلام خانم کیم ا/ت؟ +بله خودم هستم بفرمایید
راستش امروز مربی میا وقتی داشته مشق هاش رو نگاه میکردم متوجه شده میا خودش تکالیفش رو انجام نداده اما جالب اینجاست همون کسانی هم که انجام دادن اشتباه حل کردن لطفاً حواستون باشه من بخاطر خودش میگم امروز جلو بچه ها مسخره شد +اوه ببخشید من بهش تذکر میدم فکر کنم بدونم کار کیه ........ الو جین ×الو سلام خوبی ا/ت +ممنون جین یه کاری داشتم میتونی الان کوک و هوپی و نامجون رو بیاری خونه من بقیه اونجام باید در مورد یه موضوعی صحبت کنم
اوه حتما اما درمورد چی و همه ماجرا رو برای جین تعریف کردی ×ببخشید ا/ت من توی تربیت اینا کوتاهی کردم اما از نامجون توقع نداشتم +هی ناراحت نباش تقصیر تو نیست من دارم میرم دنبال میا رفتم میا رو از مهد برداشتم اومدم خونه نامجون& &اوه پسرا پونصد بار بهتون گفتم به حرف این بچه گوش نکنین حالا ا/ت فهمید کوک^ ^وای اگر بار گران بودیم و رفتیم جیمین ~ ~ من از شر ا/ت یه شوگا جونم پناه میبرم هوپی° °من آرومم من اروممم وای یا خدا من آروم نیستم ا/تتتتتت منو ببخش
خب تموم شد 👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد کی میزاری؟
عالیییییی
پارت بعدی لفطااا✨❤
زودتر پارت بعد رو بزار
واااای عااااااااااااالی
ممنون که نظر دادید 🌹♥️ حتما
عالیییییی👏😐
مرسی 🤞🏻😉💖
من ناظر ش بودم
واقعا؟؟
چه جالب ممنون که اجازه انتشار دادید🌹
داستانت خیلی قشنگه
ممنون عزیزم😊♥️
خواهش
عالی🖤🤍💜
مرسی عزیزم