ینم پارت دو امیدوارم خوشتون بیاد💖
ساعت ۷ صبح بود که بیدار شدم از پنجره هواپیما یه نگاهی انداختم دیدم روی ابرام وایی خدا انقدر قشنگ بود که هیچی نمیتونستم جلومو بگیر بجز صدای قارو قور شکمم منشی هواپیما امد گفت سلام خانم چیزی میل ندارید گفتم : چرا میشه غذا بیارید چون خیلی گشنم بود دلم یه غذا میخاست. منشی : چشم. بعد رفت امد یه ظرف برام اورد دیدم که نودل مرغ خیلی ذوق کردم چون من عاشق نودل مرغم . بعد ازینکه غذامو خوردم تموم شد دیدم که خلبان گفت : مسافرین محترم داریم فرود میایم لطفا خونسردی خودتون رو حفظ کنید. بعد هواپیما داشت فرود میومد من کم مونده بود از صندلی سر بخورم ولی استحکاک کفشام اجازه سر خوردن رو نداد.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
داستانت خیلی خوبههه
ج.چ:د...د...ی...م
با این حمایتاتون الان پارت ۳ رو میزارم💖💜
لطفااا
پارت بعدیییی😍😍😍
چشممممم💜💜💜
😍😍
ج. چ:د.د.ی.م باشه
عالی بود
عالی بود
بوص💜
بوس💜
یه سوال بی ربط
بی تی ۲۱ از بی تی اس
برنامه یا کارتونی ...
دقیقا چیه؟ 🤔
اگه میدونی میشه بگی بیزحمت 🥰💜
داداشم 😐
پارت بعدو کی میذاری 😁
بزودی لاولی فقط تستچی نمد چرا انقدر لفت میده💜
اره خیلی عجیب شده 😐
چنروز پیش من یه تست درست کردم خود به خود ناپدید شد😐💔
ممنون💜