
♡♡♡♡♡♡
و گفت بیا خونمون محکم دستمو از دستش کشیدم گفتم متایفم من خونه مردا مخصوصا شما نمیام و رفتم من تو راه با خودم فکر میکردم یعنی اون درباره ی من چی فکر کرده ها چی تا رسیدم خونه رفتم خونه شب شده بود به دوش گرفتمو و اومدم بیرون و یه راست رفتم رو تخت خوابمو دراز کشیدم و خوابم برد با صدای زنگ گوشیم که صدای اهنگ لاو شات بود بیدار شدم رفتم صورتمو شستم و صبحونه ای خورذمو سوار موتورم شدم رفتم مدرسه که دیدم همه ی بچه ها دم در مدرسه ان رفتم پیش رزی رزی روشو کرد اونور منم برای اینکه از دلش در بیارم یه گل رز که خیلی دوست داشت رو بهش دادم محکم پرید بغلم یه مرسی گفت گفتم=چرا نمیریم تو
رزی=اسکل مگه نمیدونی من=نه چیو باید بدونم رزی =خانوم مگه تو گروه نگفت که مدرسه به علت سرما و لیزی زمین تعطیله من=خدا اصن از وقتی اودم خونه رفتم تو پتوم تا الان رزی =خب من=خب که خب یهو گوشیم زنگ خورد وای اقای کارگردان بود من=الو کارگردان=(با داد) چرا اینقدر دیر میکنی بدو گریمرتم رسید من=بله چشم معذرت میخوام از رزی خداحافظی کردمو رفتم سوار موتورم شدم با سرعت تمام میرفتم تو فکرم میگفتم که وای یعنی اولین نقشم تو بازیگری من خیلی خوششانسم وایییی یعنی قراره کسی که باهاش بتزی کنم کیه الله رسیدم اونجا
رفتم از کارگردان معذرت خواهی کردمو گریمم کردنو و لباسامو پوشیدم منتظر اون آقایی بودم که قراره باهام بازی کنه اومد یا خدااااا اون اون اون اون نه امکان نداره اون

پیام بازرگانی اگر میخواهی جونگیم را بکشی بابا کن اگر میخوای چانیول را برای خود کنی بایا
اون چانیوله من قراره با اون بازی کنم از کنارم رد شد رفت پیش آقای کارگردان چانیول=وای عمو این یه هفتس اصن نمیبینمت عموش= این روزه گاره دیگ بعد نگاش به من افتاد چشاش چهارتا شد بعد رفتیم سر فیلم برداری
نقش من این بود که ناگهانی میوفتادم رو چانیول و ل ب ا م میرفت روی ل ب اش این کارو کردم به لحظه چشام خورد رو چشاش وای چشای خیلی زیبای داشت ضربان قلبم رفت بالا و دستو پامو گم کردم خداااا این لحظه ازم نگیر از زبون چانیول کاش این زمان هیچوقت تمومی نداشت اون چشای دیوونه کننده داشت
ایزی میزی تامام تامام
خسته نباشی دلاور لطفا بکوب رو لایک خیلی براش زحمتیدم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کار هایی که برا مهمونیم گفتم انجام بده
دادم تو بررسیه
آها باشه