10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Jiminaaaa انتشار: 3 سال پیش 89 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز پارت چهارمو گذاشتم اول اینکه برین حالشوببرین🤩🤏دوم ناظران محترم جان خودتون تستو منتشر کنین ده سال گذشت تست بدبخت منو منتشر کنین🥺 نگران نباشین چیزی توش نیست ممنون🤏😪ازتون خواااهش میکنم😭🥺
خب آنچه گذشت🤏😪(عصر همون روزی که توی دانشگاه همو دیدن ایو و دونا برای خرید میرن بیرون ودراخرمیرن به فروشگاه مواد غذایی و چند دقیقه بعدم از اون طرف جیمین و تهیونگ اومدن برا خرید.که همو میبینن و با هم خرید میکنن🤩بعد نیم ساعت بعد آیو و جیمین به یه طرف میرن و دوناهو تهیونگم سمت دیگه😪🤏 و تهیونگ به دونا ابراز علاقه میکنه ولی دونا اونو پس میزنه 🥺بعد تهیونگ عصبانی میشهو کنترلش رو از دست میدهو🤧
...و بهش میگه که باید مال اون بشه.....آیو دونا رو باگریه تو دسشویی پیدا میکنه و میره باهاش حرف میزنه..)...
دستشویی فروشگاه😪🤏:&ت...تهیونگ با چه جرعتی😤....وایسا ببینم باید به جیمین بگیم تا بدونه چیکار کرده(😐🤦😐)....دونا دستش رو میزاره روی شونه آیو که در حال قدم زدنهو با گریه و التماس🤧...+ن...نه خواهش میکنم...چیز...خ..خاصی نیست خودم..د..درستش میکنم🤧.....آیو چشماشو تو حدقه سمتش میچرخونهو با عصبانیت&وااای دونا میفهمی چی میگی اگه😤+نترس چیزی نمیشه...&توکه اینقد منو به اعتماد به نفسو شجاعت تشویق میکردی حالا نمیتونی به جیمین بگی🤏🤧اصن خودم بهش میگم...+ن...نه اینطور نیستتت...لازم نکرده.....بعد از خواهشو التماس های دونا ایو ول کن شد....
اون طرف ماجرا پسرا🤏😪:
جیمین عصبانیو منتظر نشسته بود و پای چپش رو میکوبید به زمین(اینجوری تق تق تق تق 😐🤦😂)و زیر چشمی به تهیونگی که ناراحت به نظر میومد🥺و تو فکر غرق شده بود نگاه میکرد🤏🤧....بعد از چند دقیقه جیمین سکوتو میشکنه و سمت تهیونگ میره و دستش رو میگیره و میکشونش تو پارکینگ پیش ماشین خودشون#اووووی. چیکار میکنی دستمو کندی🥺... جیمین دست به سینه روبه روش می ایسته@خب میشنوم😪🤏بگو ببینم چیشده؟..#چی میگی؟منظورت چ..چیه؟چیو میشنوی؟ جیمین چشماشو تو حدقه سمتش میچرخونه و هوفییی میکنه😤@خودت میدونی چیو میگم🤏بگو ببینم چیکارش کردی دختره رو😤🤏😪...#ک..کدوم دختر چی میگی؟..جیمین عصبانی میشهو یقه تهیونگو میچسبه🤧@خودت میدونی کیو میگم..خودتو به اون راه نزن...به جز دونا کی میتونه باشه مثلا..😐😂...#اهااا😂😐ه..هیچی کاریش نکردم😐من ف..فقط
...@فقط چی؟ها؟..#باشه حالا....من فقط بهش حسمو گفتمو..او..اونم منو پس زدو🤧....@خببب....#ب..بعد منم عصبانی شدمو..عصبانی که نه کنترلمو از دست دادمو🤧💋...جیمین یقشو ول میکنهو اروم میره عقب و دستی میکشه تو موهاش😪🤏@ت...تو چیکار کردی؟...#اه خفه شدما(😐😂🥺🤦)چیکار کردم چرا اینقد شلوغش میکنی🤏🥺..@تو...تو اون دختر بدبختو...میدونی اصن حالا چقد حالش بده...نه نمیدونی دیگه؟چون هر کاری دوس داری واسه خودت میکنی😤......حتی اگرم دوسش داشتی نباید اینکارو....
تهیونگ بغضی میکنهو 🥺بعد دستش رو میزاره روی شونه جیمین و برش میگردونه سمت خودش#م...من..اره...اره از قبل دوسش داشتم🤧🥺....جیمین شوکه میشه و چیزی نمیگه تا تهیونگ حرف بزنه..#اره...ازهمون وقتیکه...ب..به دانشگاه اومد...ینی شش ماه پیش...م...من عاشقش شدم و..فقط اونو دوس دارم🥺🤧و...و دوس داشتم وقتی حسم...روبهش بگم منو پس نزنه....م...من نمیخواستم اینجوری..متأس..که با اومدن اشکاش روی گونه هاش🥺حرفش قطع شد....جیمین بغلش میکنهو دلداریش میدع🤏🥺@هی پسر گریه نکن حالا🤗🥺اعوووکی..این خیلی خوبه که فقط اونو دوس داری🤩🤏درکت میکنم..ولی...ولی تو نباید اینجوری جلو میرفتی...بعد از بغلش جداش میکنهو بازوهاشو میگیره....وبا لبخند@ولی هنوز یه راهی هست🤩🤏...تهیونگ اشکاشو با شصتش پاک میکنه🥺🤧..#چ...چه راهی؟...@اممم هیچ دیگه باید ازش عذرخواهی کنیواینا🤗..اما الان نه یه وقت دیگه که مناسب بود اوکی🤏🤩...#همم باشه...بعد جیمین دستش رو میگرهو میرن تو ماشین میشینن که برن خونه...وقتیکه جیمین سوییچ رو زد #آه.راستی دختراچی؟...جیمین یکی میزنه تو پیشونی خودش😅🤦@واااای...اصن یادم رفت اوکی...بعد گوشیش روباز میکنه و به آیو تکس میده...
@«بیبی💜من ته رو میبرم خونه اون حالش خیلی بده اوکی 🤏😪 توهم دونا رو اروم کن..مواظب خودت باش🤩💜بعد حالا فردابرات میگم قضیه تهیونگو🤏😉»..(راستی این ایموجیا ازطرف من نیست🤏😂اینایی که توپیامه خود جیمین واسه ایو فرستاده اوکی قاطی نکنین🤏😪).......@خب...ته من یه دقیقه میرم الان برمیگردم🤏...ازماشین پیاده میشه میره تو فروشگاه و موادی که خریده بودن رو با مال دخترا همشونو حساب میکنهو برمیگرده🤩✨@اوکی بریم حالا....
دستشویی فروشگاه😪🤏:دونا ابی به صورتش میزنهو روبه ایو+خب دیگه بریم.....&اوکی..بهتری؟☺️...+اره خوبم....از دسشویی میان بیرون و میرن جایی که وسیله هارو پیش پسرا گذاشته بودن...&اممم...پ..پس اونا کجان....صب کن ببینم..بعد گوشیش رو باز میکنه و تکس جیمین رو میبینه🤏😪....+چیشده؟کجان؟...&اممم یه لحظه جواب جیمینو بدم🤏☺️..«باشه پس ماهم میریم...شبتم خوش🌚💜»....&اونا رفتن خونه...بیابریم حساب کنیم🚶🏼♀️🚶🏻♀️🤏....ایو کارت دونا رو میگیره &اقابفرمایین🤏∆عذر میخوام خانم اقای پارک حساب کردن🤗ممنون از خریدتون🤏🤩....ایو هوفییی میکنه&اهوووف از دست جیمینا🤦😅...+خوبه جیمین به دردمون میخوره🤏😅...بعد دوتایی میخندن😜😆...دوناسوییچ رو میزنهو سوار میشن...&دونا#هممم..&میخوای من رانندگی کنم🤏🤗...+نخیر😑مگه خودم فلجم😐🤦😂😂...&باشه بابا بریم😅...
فردا عصر😪🤏کافه آروک☕📚:
ساعت۷:۵۵دقیقه بود که آیو ساز زدن رو تموم کرد و به آروک رفت😪🤏...رفت و همون جایی که جیمین همیشه مینشست نشست و کاپوچینو سفارش داد🤩✨...چند دقیقه بعد که میخواست سرش گرم بشه سمت قفسه کتابا رفت و چشم غره ای رفتو کنجکاو شد🤏😑😪&اممم بزار ببینم این کتاب معروف ویکتور هوگو چیه که جیمین همش میخونه✨🤩...دستش رو چرخوند و تو طبقه هفتم..ردیف پنجم و کتاب رو پیداکرد😪🤏🤩 &اممم جالب به نظر میاد...اوه اوه چقدم پرحجمو سنگینه🤩😳....بعد رفتو رو میز خودش نشست و منتظر موند..۱۵دقیقه گذشت😪🤏&واااای خستم شد...چرا نیومد..اوففف...
بعد کتابو میبندهو میزاره روی میز&وای جیمینم چه حوصله ای داره این کتاب سنگینو میخونه😂😳😭....تقریبا یک ساعت از اومدن آیو میگذشت و آیو هنوززز منتظر بود🤏😪....دستش رو میزاره زیر فکش(همون چانه😂🤏)...&واااای دیگه دارم دیوونه میشم😣چرا نیومد...نکنه🥺😳...نه نه خدا نکنه چیزیش شده باشه🥺🤧نه من زنگ نمیزنم بهش تا خودش بیاد🤏😂.....تا اینکه جیمین رسید😪🤏🤩...
جیمین با دو شاخه رز آبی🤩🤏🥺💙🌹(چه رمانتیک🥺😭😂)کنار در ورودی می ایسته و تو فکر میره@وعوووو پس شیطون😈😂 جایی که همیشه من میشینم نشستی🤩🤏...لبخندی میزنهو@موهای ناز بلندش رو🥺🤩💜...وای حتما خیلی منتظر مونده🤏😞بهتره زودتر برم 🤩😪...جیمین با قدم های اروم میره جلو🤏😪🤩اخه میخواد آیو نفهمه...بعد سریع از پشت سر آیو میپره جلوش و زانو میزنه🤩🥺✨..@گلی زیبا برای دختری زیبا😪🤏🤩...آیو اول تعجب میکنهو...بعد اروم گل رو از جیمین میگیره و بو میکشه🤏😪🤩&وااای چقدر نازه..ممنونم ازت🤩✨...جیمین دستی میکشه تو موهای خودش🤤(عررر زدن نویسنده😭🤏😂)بعد صندلی رو به رویی آیو رو میکشه عقب و میشینه...@خب😪🤏بیبی من حالش چطوره🤩🤏....آیو گل رو میزاره سر میز و با حالت نگرانی و عصبانیت😂🤏🤩....&حالم خوب نیست😞...جیمین ابرو هاش تو هم میره@چیشده؟چرا حالت خوب نیست؟🥺بیبی منو کی اذیت کرده؟😪🤏🥺....&هیچکس...چرا اینقدر دیر اومدی🤏داشتم از دلشوره میمردم🤧...جیمین میخندهو سرشو میده بالا🤩😂...@وعووو ممنونم که به فکرمی بیبیم🥺🤩بعد به حالت عادی و مضلومانه ای😂🥺@...واای..من ازت معذرت میخوام🤧من تو ترافیک گیر کرده بودم...الان از من دلخوری🤏🥺...&نه خب ولی نگرانت شدم جیمیناااه🤏🥺....جیمین کنجکاوانه نگاهش رو که روی آیو انداخته بود😍رو میده سمت کتاب روی میز🤏😪🤩...بعد برش میدارهو با اخمی بامزه به آیو نگاه میکنه😅@اعووو صبر کن ببینم کتابی که من میخوندمو برداشتی کلک😅🤏🤩....نکنه میخواستی بدونی چرا میخونمش😅🤏😪....آیو با حالت ضایع مانندی😅&ن..ن..نه...م...من😂🤦....جیمین میخندهو@بیبی من نمیخواد توضیح بدی😪🤏😅کنجکاویت رو درک میکنم😅🤏🤩.....&آییییی من فقط خواستم ببینم چه کتابیو میخونی🤗....@اوکی کتاب عالی😅🤏🤩📚مگه میشه کتاب به این ارزشمندی🤩📚✨ اونم نویسندش استاد ویکتور هوگو رو نخوند🤏😪...من برای سرگرمی خوندمش ولی خیلی چیزا توش هست که اموزندهو امید بخشه🤩✨🤏...دوس دارم تو هم بخونیش🤗🤩......آیو با بی میلی تمام😪🤏😂🤦&امممم باشه حالا بعدامیخونم🤏😪🤗....تو چطوری؟...@منم خوبم..تا تورو دارم حالم عالیه🤩🤏......بعد از چند دقیقه درودل😂🤦جیمین بحث رو باز میکنه😪🤏🤩
جیمین لباش رو حالت بامزه ای میچسبونه به هم🤩🥺(وای بچه ها شرمنده هی مینویسم بامزه🤏😂از کلمه کیوت متنفرم😂🤏😪)بعد لبخندی میزنع@اممم آیو من یه فکری دارم🤩✨...آیو سرش رو از توی گوشی میاره بیرون و کنجکاوانه&اوم بپرس جیمینم🤩..جیمین قهوه رو از لبای خیسش🤏🤤 جدا میکنهو میزاره سر میز@اوممم....من میخوام برات یه مکانیو توی بالاشهر بخرم تا تو بری اونجا کنسرت بزاری🤩✨💜تازه هم ادمای زیادی میان و هم پول بیشتری میدن🤏🤩✨به نظر من که عالی تو چی🤗....آیو مکثی میکنه بعد اروم و بی میل مانند&هممم..ازت خیلی مممنونم🥰ولی...@ولی چی😕...&و..ولی من کنسرت خیابونیو بیشتر دوس دارم🤏🤩...جیمین لبخندش میوفته🥺😪🤏@اخه چرا؟&چون من به اینجا عادت کردم...مگه تو مشکلی داری😕😐...@نه...من فقط میخوام تو راحت باشی همین🤩🥺...و اینکه دوس ندارم ببینم عشقم جایی کار میکنه که معلوم نیس کی میادو میره🥺😤و مهم تر اینکه زمستونم نزدیکه و تو نمیتونی اینجا کار کنی😪🤏...آیو هوفیی میکنه😪&تموم شد حرفات😐🤏(😂واقعا که )جیمین میخنده@آیوووو..من دارم جدی میگم...حالا نظرت چیه؟🤏🤩&اممم باشه باید فکر کنم🥰🤏😪....@خب دیگه🤏...&راستی میخواستی برام قضیه تهیونگو بگی🤩🤏😉...@اها اون باشه میگم🤗🤏🤩✨....
۲ساعت گذشت و 🤏😪آیو نگاهی به ساعت گوشیش میندازه🤏&وااای جیمیناه دیر وقته😰اگه زود نرم خوابگاه راه نمیده منو🥺..جیمینبازم میخنده😐😂🤩(قوربون خنده هات برم🤏😂🤩🥺💜)بعد بلندمیشه و دست آیو رو میگیره@اممم میخوای بیای خونه من🤏🤗✨ته هم خونه نیست که شلوغ بازی دربیاره😅🤏(چیکار بچم دارین🥺💜)&امم نه ممنونم به دونا قول دادم امشب باهم فیلم ببینیم🤩✨🤗....@باشه پس مشکلی نیس🤏🤩بریم... بعد میرن سوار ماشین میشن✨....جیمین یه دستی به حالت حرفه ای فرمون رومیگیره🤤🤩(قششس😅✨🤏🥺✨🤤😈)بعد پوزخندی میزنه....@خب خانم کیم آیو سفت بشین😅🤏🤗😈...بعد گاز رو میده🤦😂😈
&آییی جیمینااا یکم اروم تربرو خببب🥺😕🤏...جیمین گوش نمیده و میخندهو تند تر میره😂🤦😈.....آیو صندلیشو میگیره ولی فایده نداشت😅سپس جیمین را سفت میگیرد😅🥺.....&تولوخدا آلوم بلوووو🥺😂🤏...جیمین لبخندی میزنه@بیبی من ترسیدی😅🥺تا وقتی که من هستم نباید از چیزی بترسی🤏😉🤩🥺.....بعد دستی میکشه تو موهای آیو🥺🤩.....وقتیکه رسیدن آیو هنوز سفت جیمین رو از ترس گرفته بود😅🤦...@اوییی رسیدیم دیگه،🖐️ هنوزم میترسی🤏😅...آیو از جیمین جدامیشهو با عصبانیت مشتی میزنه تو بازوی جیمین🥺😅😂جیمین میخندهو حالت بامزه ای میگیره@چطول دلت میاد منو بزنیییی🥺😅(موچیییییم😂🥺😍)&آیییی ترسیدم...جیمین اگه یباردیگه اینجوری رانندگی کردی باهات جایی نمیام🥺🤏.....جیمین که از خنده نمیدونست چیکارکنه😅🤏😂🤩...@باشه خب حالااا🤩🤏🤦....بعد پیاده میشن..@بیبی خودم شبت بخیر🤩✨🥺💜 مواظب خودت باش🤏😉&باشه تو هم همینطور🤩🤏...بعد آیو تا نصف راه میرهو...باصدای جیمین می ایسته🤏😪....@راستی...صبرکن...جیمین میدوه سمت آیو🤩🏃...@اممم راستی فردا تولد...یادت که نرفته🤩🤏...آیو لبخندی میزنه☺️&نه یادمه...@پس اوکی فرداشب ساعت۹:۴۵دقیقه آماده باش میام دنبالت🤩🤏😪...اممم. استی داشت یادم میرفت🤩🤦....&چی رو؟..@دونا هم دعوته به اونم بگو اگه دوس داشت بیاد🤩🤗...&باشه پس من دیگه برم بابای🤩💜🥺....جیمین زل زده بود تو چشمای آیو🥺👁️....&چیزی شده🤩😐...@ن..نه هیچی😅🤏🤩بای بیبی💜🤗....
خوابگاه دخترا😅🤏😪:
آیو داشت بافت موهاشو باز میکرد🥺🤩دونا هم سرتخت دراز کشیده بود و داشت با استادش سرو کله میزد😅🤦...+آیو خوش گذشت🤩..&امممم اره خوب بود🤩🤏...بعد از چند دقیقه میره و رو تخت آیو میشینهو با لبخند😅😁...&اوم...دونا راستی...+بگو...&تو هم برای تولد فردا دعوتی🤩✨ لطفا بیا باهم بریم من تنهام کسی رو نمیشناسم اونجا🥺🤏...دونا با حالت جدی بلند میشه میشینه+اها اونوقت...کی منو دعوت کرده🤏😑....اصن کی توصیه کرده منو دعوت کنن😑🤏...آیو چشماشو تو حدقه سمتش میچرخونه...&هوففففف دونا چی میگی😪🤏😐....+خودت بهتر میدونی🤏😑....&اینقد واسه من چشم غره نرو😂🤏😐فقط یه تولده همین🤏😐...+اها...اونوقت اون پسره تهیونگم دعوته😑🥺...آیو میزنه تو پیشونی خودش😅🤏🤦...&وعاااای تو هنوز تو فکر دیروزی🤏😅...حالا به فرض اینکه اومد🤏😐تو پیش خودم میمونی🤗اصن کاریم با اون نداشته باش....+اوکی...حالا بببینم چی میشه....&وای بریم بخوابیم که فردا کلاسه ها😰...+اوکی تا من جواب این استاد هیچی ندون رو بدم🤏😅(وات😐🤦شرمنده😂🤏)....۴۵دقیقه میگذره و امان از دست این گوشیا😐😂🤏...آیو داشت عکسای جیمین رو برش میدادو اهنگ گوش میداد😅🤦🥺💜دونا هم طبق معمول در اینستا چرخ میزد😂🤏🤩....
اونطرف ماجرا پسرا😂🤤😪🤩:جیمین از ماشین پیاده شد و کلید رو انداخت تو قفل در خونش و وارد حیاط لوکس و بزرگش شد🤩✨@ببینم این پسر کجاست😅🤩رسیده اصن....بعد باصدای بلند@تهیونگاااااا....هی...تههههه😐🤦😂.....تهیونگ روی کاناپه نشسته بود و پی اس5بازی میکرد😅🤩#آرهههه...همینه...هممم...پاس...بده.....پاس....پاس🤩🤏😤(😐🤦😂😐🤦😂)#صب کن ببینم این صدای جیمینه😂😐....جیمین از در حال میاد داخل و با خونه ی جنگ زده💣نامرتبش مواجه میشه😂....@اوههه پسر چیکار کردی😮😂#اممم سلام چطوری😅🤩...هیچی بابا خودم جمعوجور میکنم😅🤏😁...@اوکی حالا کی اومدی...#من یه چهار ساعتی هست😐...@چهاااار ساعته داری پی اس بازی میکنی😰😂🤦#نخیرم😐دوساعته...@حالا دیگه😂🤏من برم لباسمو عوض کنمو ی خبر خوب برات دارم🤩🤏...#وااای خبر خوب باشه باشه🤩🤏✨.....جیمین از پله میاد پایینو با تهیونگی که هنووووز داشت بازی میکرد زل میزنه(خونش دوبلکسه و اتاقش طبقه بالاس🤩🤏)میرهو سر کاناپه کنار ته میشنهو نگاش میکنه😅🤏@خب😐میخوای خبرخوبو بشنوی🤩🤏✨...تهیومگ اهمیتی نمیده و بازی میکنه😂...جیمینم دسته🎮رو ازش میگیره😐😂🤏بعد تلویزیونو خاموش میکنه😐😂تهیونگ با عصبانیت بلند میشه#جیمینننننن...جای حساسش بوداااااااا😤😑.....جیمین میخنده😂🥺@حالا بشین تا بهت بگم🤩🤏....ته چشماشو میچرخونه سمت جیمینو میشینه#خب بفرمایید اقای پارک جیمین🤏😂....@مزه نریز🤏😑...خب خبر خوب اینکه دونا هم تو تولد دعوته🤩🤏.....تهیونگ اولش خوشحال میشه و میخنده🥺🤩🥰ولی بعد خندش پاک میشه🥺و بلندمیشهو میره تو اشپزخونه در یخچالو باز میکنه🤏😪و بطری ابو میاره بیرونو یه نفس سر میکشه😐🤦@چیشد کجا رفتی....بلندمیشهو ته رو میبینه....@هووووو مردی پسر بسه خفه شدی😪🤏🤦😂😂....مگه خوشحال نشدی از حرفم😕🤧...تهیونگ میره و میشینه پیشش#چرا خب...ولی...@ولی چی؟...#ولی چه فایده اون از من متنفره و از من بدش میاد🤧😞...جیمین لبخندی میزنهو دست میندازه پشت گردنش🤩🥺@آیییی من که گفتم درست میشه🤏🤩پس نگران نباش...خب اونم حق داره ته🤏😪ولی نگران چیزی نباش🤏🥺🤗....بعد چند دقیقه میشینن و شطرنج بازی میکنن🤏😪🤩✨♟️......
خب دوستان به پایان آمد این پارت حکایت همچنان باقیست😪🤏🤗🤩😂خب لایک کن🤏🥺😑 بعد برو نتیجه چالش داریم🤩🤗بدوووو بدوووو 🤩🏃
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
اوکی پارت پنجمو گذاشتم تو بررسی هستش امیدوارم منتشر کنن😪🤏😅😬🥺🥺🥺
راستی من از اون قسمتی که تهیونگ و دونا تو فروشگاه بودن و .... خیلی خوشم اومد، احساسات رو خیلی خوب ابراز و بیان کردی ، من عاشق قصه های رمانتیکم، امیدوارم ادامه ش بدی 🥺💜 باشه؟ نگی این داستان رو ادامه نمیدما😪
ممنونم بیبی😆💖اگه حمایت نکنین انگیزم میپرع😪🤏🥺اره خب میدونی تو داستانو اینچیزا باس احساساتو چ میدونم حس رو جوری بیان کنی که خواننده واقعا درکش کنه ولی منم خو نویسنده نیستم و شرمندم اگه بد نوشتم سعی خودمو میکنم😅🤞✨
به نظر من با هم آشتی میکنن ولی نمیدونم چطوری، خیلی دوست دارم بفهمم💖
😅🥺🤏💜😉اوک
آقا اگه فردا پس فردا پارت بعدی نزاری ، عید قربان حلالت نمیکنم بمولا😐 😂😂
باشه بیبی😆🤏💜خیلی زود میزارم فقط این هفته کلی درس ریخته سرم 😒💔😭ولی احتمالامیزارمش دو سه روز دیگه🤩
پس منتظرت میمونم ، نا امیدم نکنیااا🥺💜
منتظر پارت بعدی ام هاااا😭😭😭
پارت بعدی رو کی میذاری؟🥺🥺🥺
داستانت بهترین داستان دست نویسی هست که تا حالا تو عمرم خوندم💜💜💜💙💜💙💜💜💜💙💙💙💙💙💙💙💙عاشقتم
✨🥺💜تچکر تچکر
میگما من چرا اینجوریم😐🤞وسط این داستان یه ایده تک پارتی دپ ب ذهنم رسید الان گیر اونم تموم شد میام ادامه😂🥺😖هعیییی امان از دست این ایده ها🤧😐🤞بچه ها به زودی میاد تک پارتیم و حمایت میخوامممممم🥺🤞🤩
نه نه از اونجایی که زیاد مینویسم احتمالا چند پارتی یوهوووو🤩😂
تا پارت بعد رو نبینیم اروم نمیگیگیریم😹😹😹😹😹😹😹😹😹😹😹
عه بیبی اومدی😭😂چطور بود چالشو بگو
بیبی😐
من اسم دارمممممم😐😑😂
حالا همون😂🤏😑
بعد از من تکرار کن
نا ز نی ن
نازنین
به همین اسانی😐
اوکی😐نا ز نین
نا زنین
نازنین🤗😂😂😂
عافرینننننننننن
البته من اسمم کیمیاس😐😹
مژده مژده پارت بعد هفته بعد میاید 😭😂چون درسا زیختن سرم😶💔
عاااام
ج.چ اره