دنیا ی من و داداشی 1 👫

ا/ت با صدای آلارم از خواب بیدار شد و کش و قوسی به بدنش داد. پاشد یه دوش نیم ساعته گرفت و بعد خوردن صبحانه نگاهی به ساعت انداخت. ساعت ۷:۳۰ بود. سریع لباسش رو پوشید و به سمت کمپانی بیگ هیت راه افتاد. ( عکس ا/ت👆🏼) علامت ا/ت: +

توضیحات درباره ی ا/ت : ا/ت میکاپر اعضای بی تی اس بود. اولش پی دی نیم با ورودش به کمپانی به دلیل مجرد بودنش موافقت نمیکرد ولی با دیدن مهارتش تو میکاپ کردن دید قبول کرد که میکاپر اعضا بشه. ا/ت علاوه بر بخش میکاپ در بخش طراح لباس هم فعالیت داشت چون ایده هاش خلاقانه بود. اون ۲۲ سالشه و امروز اولین روز کارش تو بیگ هیت است. اون یه ویژگی منحصر هم داره که میتونه تا دو سال بعد رو تو ذهنش ببینه البته اختیاری در دیدن آینده هم نداشت ؛ همه چی به اختیار مغزش بود که بعضی چیز ها رو یه دفعه ای از آینده میدید. اون خودش سه سال پیش متوجه این ویژگیش شده بود ولی از وقتی با بی تی اس آشنا شده بود بیشتر درباره ی آینده ی اونا تو ذهنش میومد. اون میتونست چیز هایی که به ذهنش میومد رو به صورت عکس و فیلم دربیاره به خاطر همین هم میتونست کمی از آینده ی طراحی لباس بی تی اس رو ببینه و اون مدل رو پیشنهاد بده. (خیالاتی کی بودم من🤪)ا/ت دختر شیطون، با سیاست ، زرنگ و خوشگل بود که زندگی سختی رو پشت سر گذاشته بود و میخواست دوباره همه چیز رو شروع کنه بلکه زندگی شادی داشته باشه✌🏻

ا/ت وارد کمپانی شد و به سمت اتاق میکاپ رفت. از چند راهنمایی گرفت تا تونست اونجا رو پیدا کنه. اونجا علاوه بر خودش چند نفر دیگه هم برای آرایش بودن که اونا تجربه شون بیشتر بود. ا/ت استرس داشت، وقتی اعضا وارد شدن قلبش شروع به تند زدن کرد ولی سعی کرد که خودش رو کنترل کنه. اون جوون ترین کارمند تو اون بخش بود و تجربه ی زیادی هم نداشت به خاطر همین کمی گیج شده بود که پی دی نیم وارد اتاق شد و گفت: معرفی میکنم ا/ت میکاپر جدید. اعضا بهش خوش آمد گفتن اون هم تشکر کرد.

پی دی نیم سرش رو برگردوند طرف یکی دیگه از کارمند ها و گفت خانم لی لطفا آموزش ها و مقررات لازم رو بهشون بگین. اونم سری تکون داد و گفت چشم. پی دی نیم رفت بیرون و خانم لی مشغول کارش شد و به ا/ت گفت : امروز لازم نیست کاری کنی فقط به کار های ما دقت کن و نحوه ی کار کردن رو یاد بگیر تا فردا که قراره میکاپ کنی بلد باشی. + چشم خانم لی شروع کرد و ا/ت با دقت تمام حرکات رو زیر نظر گرفته بود و نکات لازم رو هم یادداشت میکرد (🤪)

کار اعضا تموم شد و رفتن بعد خانم لی هم شروع کرد به توضیح دادن مقررات و جزئیات کار. ا/ت هم همه رو یادداشت میکرد تا یادش نره. ... بعد از ناهار پاشد رفت یکم تو کمپانی بگرده، همین طور که داشت راه میرفت و به چیز های مختلف فکر میکرد، یهو به خودش اومد و دید تو یه طبقه ای هست که هیج جا رو نمیشناسه، استرس گرفت همون طور داشت اینور و اون ور رو نگاه میکرد یهو یه صدای آشنا و دل گرم کننده شنید به طرف صدایی که از یه اتاق میومد رفت ، لای در باز بود، اونم از اون جا شروع به نگاه کردن کرد که دید جونگ کوک داره آهنگ میخونه و فیلم بردار هم داره فیلم میگیره. ا/ت با خوشحالی به صدای دلگرم کننده ی کوکی گوش میداد که یه دفعه با یه صدایی از پشت سرش با سرعت و ترسیده برگشت و ....

با خوشحالی به صدای دل گرم کننده ی کوکی گوش میداد که با صدایی که از پشت سرش میومد با سرعت و ترسیده به عقب برگشت و دید یه آقا پسر خوشگل داره بهش نگاه میکنه. + اوففف ترسیدم 😪 تهیونگ : داری چیکار میکنی؟ جاسوسی؟ + چیی؟ نه بابا م... من.. من فقط راهمو گم کردم که یه صدا شنیدم که از اینجا میومد منم اومدم که بهش گوش بدم. _ عامم خب تو کی هستی؟ تا حالا اینجا ندیدمت. + مگه امروز پی دی نیم تو اتاق آرایش معرفیم نکرد؟ _ من امروز نیومدم اونجا. تو کی هستی؟ + خب من ا/ت هستم. میکاپر جدید. _ اوو خب از دیدنت خوشحالم. + ممنون😊 _ گفتی راهتو گم کردی درسته؟ + عااا بله بله میشه بگین از کدوم طرف باید برم؟ _ اوکی بریم نشونت میدن🙂 + ممنون🤗 بعد از این که راه رو نشونش داد، ا/ت دوباره از تهیونگ تشکر کرد و رفت به سمت خونه. تو دل تهیونگ : چه دختر خوشگل و کیوتی بود.😀 .. ا/ت همون طور که داشت میرفت خونه حس کرد یکی داره تعقیبش میکنه که یهو...

خب خب مرسی که تا اینجا خوندین. میدونم یکم حوصله سر بر بود ولی پارت های بعدی یکم جذاب تر میشه و یه سری حقایق کشف میشه. به خاطر ته ته لایک کن🥺لطفا با فالو و لایک کردن هاتون حمایتم کنید.😊🤟🏻 برید نتیجه چالش داریم. 😘