این پارت سه تا از شخصیت ها رو آوردم.چون خیلی با روز های کاتیا پیش رفتم.
روز دوم؛ آن روز با صدای ترسناکی بیدار شد.آن صدا از قاب آویز به گوش اش میرسید.احساس میکرد،خاطره ای را فراموش کرده است.شاید دو خاطره.......دو خاطره که بسیار مهم بودند برای او.آیا ممکن بود،قاب آویز خطرناک باشد؟!احساسی به او میگفت قاب آویز به او تعلق دارد.نگران چیز های زیادی بود،اما میخواست آنها را نادیده بگیرد.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
خیلی عالی بود آجی ❤️
💙🗞📰
جواب چالش :شاید یه خاطره ی بده که باید ازش درس بگیره ... به لیست بهترین داستان ها سر بزن داستان هایی که خودم واقعا خوشم اومده اونجا هستن ... حتما بخونشون
حتما میخونم💙
خب ... خیلی خوب بود خیلی مرتب و تمیز و خوب با کلمات بازی کردی ... میتونم بگم که از تمام داستان هایی که دیدم داستان تو خیلی خوب بود و طرز نوشتنش...یکمی شبیه نوشته ی جی رولینگ نبود؟ شاید من احساس کردم نمیدونم به هر حال دوست دارم به غیر از هری پاتر داستان های دیگه ام بنویسی تا بهتر متوجه بشم من خودم نوشتم ... از داستانت خوشم اومده اما نمیتونم همشونو بخونم چون نمیتونم فعلا اما این داستانت رفت تو لیست بهترین داستان ها
💙💙💙خیلی ممنونم بابت نظرت💙
دارم روی یک داستان دیگه هم کار میکنم.پارت اولش فکر کنم فردا منتشر بشه.اسمش:سرگذشت 010 هست...
سلام
پارت هفت داستانم منتشر شد.
لطفا اگر تونستی و اگر مشکلی داشت بهم بگو🗞📰💚
آندورمیدا جون مهمونی شروع شد بیا
اومدم
اومدم
بیا تو نظرسنجی هام❤❤
الان میام😍
آندورمیدا کجایی نیستی چرا؟🧋
چرا هستم
شما به مهمونی هالووین امیلی ریدل دعوت شدید 🎃
زمان :۹ آبان یا همون ۳۱ اکتبر ساعت ۷ غروب تا ۱۱ شب
مکان : تست مهمونی هالووین در اکانت خودم
لطفا بیاید
حتما میام
عالی بودد🤍🔗🔗
💙💙💙
سلام دوست خوبم🙋🏻♀️
شما به جشن هالووین باشگاه طرفداران باب اسفنجی(مخصوص اسفنجیا🍍)
/اکیپ پاترهدا(مخصوص پاترهدا ⚡)
دعوت شده اید.✉
خوشحال میشم تشریف بیارید🧛🏻♀️
زمان:ساعت ۹ شب هالووین.🎃
مکان:در تست هالووین در اتاق ضروریات.🧙♂️⚡
منتشر بشه خوشحال میشم.
😍😍😍
فوق العاده بوددددد😍
🌌🌌🌌🌌