خواب بینهایت سممممممم من😐💔

آغا من خواب دیدم دارم با کوک و جین راه می ریم تو جنگل یه دفعه یه شیر اومد خواست بهمون حمله کنه که یکدفعه🤯🤯🤯🤯

ماشاالله ماشاالله ماشاالله ماشاالله چشمم کف پاش جین با شانه های پهنش یه جوری شیرو زد که یکهو تبدیل شد به شیر پاکتی مام دون شیره رو خوردیم و راه افتادیم که تو راه یکدفعه🤯🤯😨😨

یه گله مار سمی اومدن جلو و کوک هم در کمال آرامش کفششو در آورد و جورابش رو هم در آورد و گرفت جلوی مار ها و ماره هم داشت التماس میکرد یه ادکلن به خودت بزن (بخدا خواب دیدم ناراحت نشید) از اون ماره رد شدیم و رسیدیم به خونه و یکدفعه🤯🤯😨😨😨😱😱😱

رسیدیم خونه دیدم وایییییییی یادم رفت گوشتی که مامان گفت رو از تو فیریزر‌ بردارم‌ و ...مامانم گفت اشکالی نداره 😨😨رفتم چینی هاش رو شکستم بازم گفت اشکالی نداره😱😱رفتم جهیزیه اش رو شکستم گفت اشکالی نداره مشکوک شدم🧐🧐🧐🧐

رفتم پیش داداش کوک (خواهر برادر بودم با اعضا) و شیر موز هاش رو خوردم ...گفت نوش جونت 🤐🤐 رفتم پیش داداش یونگی و بالش هاش رو برداشتم ...هیچی نگفت ...دیگه داشتم سکته میکردم رفتم پیش داداش جین و بهش گفتم من خیلی خوشگل تر از تو هستم جین هم گفت آره تو خوشگل تری ...😱😱🤯🤯😰😰

رفتم کیف مامان رو گشتم و فهمیدم سرطان گرفتم و فردا میمیرم 😖😖😥😥 اما یه کار خوب کردم برو نتیجه تا بفهمی