
مرینت و آدرین به مدت ۱۵ دقیقه اونجوری بودن💏 مرینت : آ...درین ...... حالا..... چی. ..... م...ی..شه..😟😞 آدرین : همه چی خوبه ، اونا نمیتونن کاری کنند، من ۴ سال هست که بهش سر نمیزنم، نمیتونه جلو مون رو بگیره😁 مرینت خوشحال شد و آدرین رو بغل کرد (کار بدی نکرده برای همین ناظر رد نکن چیز بدی ننوشتم) بعد مرینت رفت غذا درست کرد😋 اونم پاستا😚
فردا صبح (شب گذشت 💏💏💏💏💑💑💏💏❤💋💋) آدرین : مرینت من دیگه نمیرم اون شرکت 😒 مرینت : چرااااا 😮 آدرین : دیگه نمیخوام با هیچ کدومشون ربط داشته باشم و رو به رو بشم😐 مرینت : همه اینا به خاطر من بود😢 ببخشید😢 آدرین : نه ، میگم میای بریم 😀 مرینت : کجا 😟 آدرین : واقعا دلم میخواد بگم ت.خ.ت خ.و.ا.ب 😈 ولی شوخی کردم 😂 یه جای دور😀 مرینت : خیلی پرویی 😡 ولی جای دور یعنی کجا 😮 آدرین : یک جایی که کسی نباشه ، همجا اروم باشه ، خوش بگزره بهمون😊 مرینت : باشه😉
یک هفته بعد * ملودی : وای خواهر چقدر خوشگل شدی تو لباس 😍 مرینت : مرسی ملودی😁 خیلی استرس دارم😣 لایلا : نداشته باش😉 آرین : مرینت بیا که دیگه آدرین مرد از بس منتظر بود 😂 مرینت : باشه 😂 ....... عاقد (حالا پدره برای خارجی ها به ما مربوط نیست) : دوشیزه محترمه مکرمه مرینت ییلدیز آیا وکیلت به ه.م.س.ر.ی آقای آدرین آگرست در بیابید؟ مرینت : بله 😍 عاقدر ، پدر : آقای آدرین آگرست آیا وکیلت به ه.م.س.ر.ی سرکار خانم مرینت ییلدیز در بیابید؟ آدرین : بلهههه😀😀😀
لباس مرینت و آدرین این صفحه * تو عرو.س.ی کلی شادی کردند 😁 و بعد از ع.ر.و.س.ی مرینت و آدرین با ماشین رفتن تو دل جنگل ، جلوی یک خکنه چوبی و شیک ماشین وایستاد و این دو رفتن داخل خونه 😍 (پارت بعد شاهکار هاشون رو میدم😐)

یادم رفت باز عکس رو بزام 😂😂😂 لباس آدرین نمیاد هر کار میکنم خودتون تصور کنید😐😐

به مناسبت این پارت یک عکس خوشگل از این دو میزارم😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یکم منحرفانش کن😁
تو را به هر کی دوست داری بیا پارت بعد رو دوباره بنویس و انقدر غمگین تمومش نکن. لطفا مرینت نمیره و با آدرین به خوبی و خوشی زندگی کنن و ... آخه آدرین گناه کرده که هم مرینت و دخترش رو از دست بده؟
لطفا لطفا لطفا🥺🥺🥺
الان قیافم دقیقا شبیه این استیکر شده.🥺
پلیز ، پلیز ، پلیز
please ، please ، please
بچه ها من پارت بعد رو به کل عوض میکنم و پارت اخر هست میخام یک لاستان دیگه بنویسم😊
من پارت آخر رو نوشتم و ۴۵ بازدید هم داشت دروغ هم نمگم چون تا جایی که یادمه ۳ تا هم نظر داشت اما نمدونم کی زده اون پارت رو گزارش کرده و واقعا هم این پارت اخر من رو خیلی اذییت کرده😢 و دیگه هم اون پارت رو نمینویسم 😬من این همه زحمت کشیدم بعد گزارش دادید از دستتون ناراحت شدم 😢 از دست همه تون نه از دست اون کسی که گزارش کرده😢😣
بابا چقدر ادمو منتظر میزاری بیام خ.فت کنم ؟ ولی تلو خدا پارت اخر نباشه 😭😭😭😭
من دیگه این داستان رو ادامه نمیدم تهش این بود که مرینت وقتی مادر میشه میمیره و دخترش خیلی شبیه مرینت میشه و آدرین اسم دخترش رو مرینت میزاره و دخترش تو ۱۸ سالگی ف.وت میکنه و داستان تموم میشه
پارت بعدی لطفا 😆
عالیییییی بود
مگه پارت بعد +18 که نمیاد؟
خبر بدی دارم 😐 پارت بعدی دو باره رد شده 😐 و من همچنان دارم با ناظر ها مسابقه میزارم و مطمئنم بالاخره منتشر میشه ولی باید صبر داشته باشید 😐❤♥
و راستی من الان پارت بعدی رو نوشتم نمیدونم باز رد میشه یا چی ولی این دفعه اشتباهی زدم پارت ۷ باید میزدم ۵ ببخشید😂
این پارت بعد قصد برسی شدن نداره 😐
۴ بار رد شد حالا دفعه ۵ برسی نمیشه که ببینم منتشر میشه یا رد میشه 😐😐
لطفا به داستان جدیدم سر بزن💛
دوشیزه محترمه مکرمه
وات ؟ ://////
نمد
تو این فیلما ختبه عقد رو گفتم 😂😂😂
وای من دل تو دلم نیس
منتظر پارت بعدی هستم😈😈😈