8 اسلاید صحیح/غلط توسط: G.B انتشار: 3 سال پیش 2,623 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامممم من امدم با دوتا پارت دیگههه😄از این به بعد هر روز دوتا پارت میزارم
به سمت اتاقم رفتم و روی تختم دراز کشیدم
یکم استرس داشتم برای فردا با خودم فکر میکنم یعنی چه کسایی رو باید گیریم کنم اصلا اونا دختر هستن یا پسر اصلا فردا باید وی بپوشم یعنی فردا دوباره باید برم حمام
بیخیال فردا هرچی شد شد فقط امیدوارم گند نزنم و خوابم برد...
:)
با صدای زنگ ساعتم بیدار شدم
من کی ساعتم رو تنظیم کردم خودم یادم نمیاد
گوشیم رو از شارژ در اوردم و به ساعت نگاه کردم...هومم خوب بود ولی زیاد نخوابیدم ساعت 5:30 صبح بود
اخه چرا الان باید بیدار بشم...هوفی کشیدم و به سمت حمام حرکت کردم
از حمام که در امدم ساعت شیش شده بود به سمت کمدم رفتم تا لباس هایی که باید بپوشم رو ور دارم و بزارم کنار
به سمت اشپز خونه رفتم و برای خودم یک رامن درست کردم و خوردم
یکم تلویزیون نگاه کردم ساعت 6:55دقیقه بود... به سمت اتاقم رفتم موهامو خشک کردم و پایین موهامو حالت دار کردم و ساعت 7:00 شده بود به سمت اشپز خونه رفتم و یخچال رو نگاه کردم...هوفی کشیدم زیاد مواد غذایی نداشتم ولی خوشبختانه خالم بهم کمک میکرد...فلش بک: (+تو -خاله). -ببین تا موقع ای که کار پیدا کنی برات پول میفرستم تا بتونی غذا بخری...لباس بخری و ... +خیلی ممنونم ولی نیاز -خیلی هم نیازه خب دیگه خوب از خودت مراقبت کن مریض نشو سرمو به علامت مثبت تکون دادم و رفتم... زمان حال:وقتی به خودم امدم دیدم ساعت 7:38دقیقه هست
سریع وارد اتاق شدم و بلوز سیاهم رپ پوشیدم و روی بلوزم شلوار سیاهم رو پوشیدم به بلوزم حالت دادم تا بیشتر بهم بیاد و از خونه زدم بیرون
:)
خیلی استرس داشتم و سوار تاکسی شدم و ادرس رو بهش دادم...وقتی رسیدیم انقدر عجله داشتم که به کل پول رو یادم رفت حساب کنم عجیب بود حتی راننده هم صدام نکرد و سریع رفت
به ساعت نگاه کردم خوب بود ساعت 8:20 دقیقه بود ده دقیقه زود تر امدم و وارد دفتر رئیس شدم (+تو -پی دی نیم) -خوش امدین. +خیلی ممنون. -ده دقیقه زود تر امدی و لبخندی زد. لبخند کمی زدم و گفتم +درسته یکم عجله داشتم. -بیا این فورم رو پر کن +فورم رو پر کردم و گفت برم بیرون منتظر باشم
خیلی استرس داشتم همش فکر میکردم قبول نمیکنه ولی یکم ایمان داشتم یهو رئیس از اتاق امد بیرون
:)
لبخندی زد و گفت -به کمپانی خوش آمدین. لبخندی زدم و آنقدر خوشحال بودم که دلم میخواست جیغ بزنم و گفتم +ببخشید میشه چندتا سوال بپرسم -بفرما. +از کی باید کارمو شروع کنم و اصلا کی رو باید گریم کنم. -از الان باید شروع کنی و گروه بی تی اس هم باید گریم کنی و لبخندی زد. تعظیمی کردم و به سمت اتاق گریم رفتم و خودمو معرفی کردم و بقیه کار هایی که باید انجام بدم رو بهم توضیح دادن
:)
یهو هفت تا پسر امدن داخل اتاق و شروع کردین به گریم کردنشون و دو نفر دیگه داشتن به من میگفتن باید چیکار کنم و من فقط سرمو له علامت مثبت تکون میدادم... وقتی که داشتن توضیح مدادن یهو یکیشون گفت منو گریم کن و چشمام گرد شد چند لحظه مکث کردم و با ضربه ای که به دستم خورد به خودم امدم (+تو -خانومه) -حالت خوبه +هااا...بله بله الان شروع میکنم. خیلی استرس داشتم و شروع کردم به گریم کردنش و وقتی تمام شد چشمای خودم گرد شد یعنی من این گریم رو زدم وای
-واییی تو واقعا توی این کار استادی ها بگو ببینم از کی یاد گرفتی و لبخند خیلی کشیده ای زد. لبخندی زدم و گفتم. +از کسی یاد نگرفتم و سرمو اوردم پایین -کارت واقعا خوب بود فردا میتونی گریم کردنو شروع کنی و از جاش بلند شد. از شدت خوشحالی یهو پریدم بغل اون خانم وقتی به خودم امدم معذرت خواهی کردم یهو خانومه زد زیر خنده -اشکالی نداره و دوباره پریدم بغلش زن خوبی به نظر میرسید و سمت اون دوتا خانم ها تعظیمی کردم و به سمت خونه حرکت کردم
خیلی خوشحال بودم وقتی رسیدم خونه به وونگ سو زنگ زدم. -سلام جینسو صدامو یکم خش دار کردم و با حالتی ناراحت گفتم وونگ سو میشه بیای خونه -یاااا حالت خوبه وایسا الان میامم وایساا. گوشی رو قطع کرد و تک خنده ای کردم زنگ در خورد سریع واسه خودم اشک مصنوعی گزاشتم و به سمت در رفتم جوری که وونگ سو منو دیده بود خیلی نگران شد و سریع پریدم بغلش و صدای گریه کردن رو در اوردم -یااا نکنه قبول نشدی دیگه تحمل نداشتم یهو زدم زیر خنده و گفتم قبول شدممممم و وونگ سو اول پوکر نگاهم کرد ولی بعدش سریع پرید بغلم
:)
خیلی خوشحال بودیم که وونگ سو گفت -حالا کی رو گریم میکنی +هفت تا پسر رو امم انگار اسم گروهشون بی تی اس بود. ارع -هوممم نمیشناسیشون. +نه تو میشناسی - نچ...بیا بریم توی گوگل سرچ کنیم شاید چیزی گیرمون امد سرمو به علامت مثبت تکون دادم و رفتم راجبشون خوندم ولی هیچی دستگیرم نشد. پوکر به وونگ سو نگاه کردم دیدم وونگ سو نیست +یاااا وونگ سو کجا رفتییی. -تو اشپز خونه هستم. سریع رفتم داخل اشپز خونه یااا چیکار میکنی -دیدم مواد کیک رو داری منم شروع کردم به کیک درست کردن اشتباهه
:)
بعد از نیم ساعت کیک درست شد و ما کیک رو خوردیم و تا خود شب فقط داشتیم دیوونه بازی در می اوردیم و وونگ سو رفت خونه از شدت دیوونه بازی خیلی خسته بودم و گرفتم خوابیدم
با صدای زنگ ساعتم بیدار شدم ساعت 6:30 بود لباسم رو در اوردم و پوشیدم
شلوار سیاهم رو با نیمتنه ی سیاهم رو پوشیدم وسایلم رو توی کولم جمع کردم و سویشرت توسیم رو بر داشتم و از خونه زدم بیرون به کمپانی رفتم...
:)
پارت بعد رو چند دقیقه ی دیگه میزارم:)
ببخشید که طول کشید اگر اشکالی دیدین به بزرگی خودتون ببخشید امیدوارم لذت ببرین❤️
:)
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
40 لایک
الان دقیقا م، ر، ض. ت. چیه اجی؟
وات بی تی اس رو نمیشناسن ؟
بی تی اس مثل بهنام بانی تو کره میمونه آنقدر معروف 😁😎
چقدر حققق😂✨
يس😂
الا میمردی اونم همون دقیقه میزاشتی :]
کرم درونم فعاله گشنگم😂✨