
لوکانتی نمیشه خیالتون راحت 😂
آدرین : مردتیکه مگه کور بودی اینم خانم رو ندیدی ، ع.و.ض.ی 😠 لوکا : ببیند واقعا متاسفم ، یک دفعه خودشون اومدن جلو ماشین 😦 (مرینت ندیده چراغ سبزه برای ماشین ها 😐) آدرین : اگه چیزیش بشه ....😡 لوکا سرش رو پایین انداخت 😞 دکتر : خوشبختانه فقط سرشون یکم شکسته 😊 فردا صبح میتونه مرخص بشن فقط هفته بعد بیاید تا بخیه سرشون رو بکشم😊 و ش.و.ه.ر.شون ؟؟؟ آدرین : منم ☺ (آره جون خودت😒) دکتر : پس میشه بیاید مشخصات خانم ییلدیز رو پر کنید 😊 آدرین : بله فقط حال مرینت خوبه الان😕 دکتر : بله کم کم بهشو میان😊
ادرین فرم مشخصات مرینت رو پر کرد (مشخصات مرینت رو از فرمی که به شدکت داده بود حفظ کرده بود😐) دکتر : انگار خانم ییلدیز بهشو اومدن میتونید برید ببینشون😊 آدرین : باشه ممنون 😀 مرینت گوشه پیشونیش که محکم خورده به ماشین شکسته * مرینت : آ....در....ین😩 آدرین : مرینت خوبی عزیزم😟 مرینت : چرا.....جوری.....حرف میزنی که..... آدرین : خانم خوشگلم درد داری😉 مرینت : من که.... آدرین : دکتر میشه ما رو تنها بزارید😊 دکتر : چون ش.و.ه.ر این خانم هستید بله امکان داره 😊 مرینت : تو باز فرصت طلبی کردی😐 ادرین : میخواستی بگم رییستم😐 مرینت : خیلی....سرم درد میکنه😟 آدرین پیشونی مرینت رو یک ب.و.س ریز زد و گفت : خوب میشی عزیزم 😁 مرینت : باشه😁
آدرین از اتاق اومد بیرون * لوکا : من میرم باز اتفاقی افتاد خبرم کنید 😕 آدرین : نمیخواد ، نه خصارت یمیدس نه جیز دیگه ای ، خودم همه این کارارو میکنم ، فقط میری😡 لوکا : اما.....باشه😞 لوکا رفت* آدرین رفت پیش دکتر و باهاش یکم حرف زد تا مرینت الان بره خونه و خونه استراحت کنه☺ دکتر هم وقتی قیمت رفت بالا قبول کرد😐 ادرین مرینت رو برد خونش😌😎
آدرین پرستاری مرینت رو میکرد😂😂😂😂 تو این یک هفته هم نرفت شرکت😎 امروز میرن تا بخیه سر مرینت رو باز کنند😉 ۴ ساعت بعد * مرینت : آدرین من تا کی خونه تو میمونم😞 ادرین : تا همیشه 😌😜 مرینت : مغرور نشو و شوخی هم نکن 😐 ادرین : جدی میگم نمیزارم بری😐 مرینت : خیلی خ.ر.ی😐 آدرین : بی ادب نشو ، فیلم رو نگاه کن 😐 مرینت : باشه😉
چند روز بعد * مرینت تصمیم گرفت به ملودی بگه 😀 برای همین با آدرین رفت شرکت 😌 ملودی : آبببببجی😲 مرینت : سلام 😅 آدرین : سلام😊 ملودی : شما دو تا ...؟؟؟ چرا باهم اومدید؟؟😥 مرینت : ببین من نرفتم ترکیه یعنی سوار هواپیما خواستم بشم که آدرین نزاشت .... و کل جریان رو گفت 😷 ملودی : وای خیلی خوبه که نرفتی 😀 ادرین : و من..... یعنی ما میخوایم با هم ا.ز.د.و.ا.ج کنیم 😆 مرینت : اره😳 ملودی : عاااااللللللیییه😀😀😀 با جیغ گفت که همه برگشتن سمت اینا و فهمیدن😂😂😂😂😂 لایلا : پس ع.ر.و.س دومی اگرست ها مرینته😉 ارین : به پدر گفتی 😐 آدرین :نه😐 لایلا : باید بگی😐 مرینت : مگه بابا داری 😐 ادرین : تو دیگه الان سوال نپرس ، من بهت بعدا میگم😅 مرینت : باشه😒
لایلا و ارین و آدرین رفت تو اتاق و شروع کردن به بحث کردن 😐 آخر آدرین تسلیم شد 😂😂😂 برای همین فردا شب مرینت و آدرین ، آرین و لایلا میرن خونه گابریل آگرست 😧 ....... اتفاقات بعدی تو پارت بعد ، تا همینجا بستس😐😂 لایک و کامنت زیاد باشه 😁 بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جون مامانت پارت بعدئیییییییییییییییییییییی یییییییییئیییییییییییییییییییییییییییییییییی
در برسی هست😅
خخخ