
اینم فصل ۲😍
مرینت : چی میگی آدرین 😢 آدرین : ببین من یک بار گفتم و بست 😐 مرینت : خیلی مغروری ، ازت بدم میاد 😢 و قطره اشکی ریخت و به آدرین مشت زد 😓 ادرین : باشه ، باشه تسلیم ، گفتم د.و.س.ت.د.ا.ر.م 😉 مرینت : واقعا 😟 آدرین : اوهوم 😁 مرینت پرید ب.غ.ل آدرین و ازش جدا نمیشود😂
کنار هم رفتن ، دستاشون روی شونه های هم بود😍 رفتن خونه آدرین * مرینت : آدررررین ، من گووووووشنمه😋 ادرین : شکمو تازه رسیدیم😐 مرینت : آاااااادرییییین 😢 آدرین : باشه 😒 رفت غذا گرفت و برگشت ، همراه با فیلم دیدن غذا هم خوردن 😁❤ مرینت : ملودی فکر میکنه من رفتم 😞 ادرین : رفتی ، نباید کسی بدونه اینجایی ، نمیخوام باز بری 😒 مرینت : اما ملودی.... آدرین : اون فکر میکنه رفتی ترکیه😆 مرینت : من الان مخفی باید بشم 😐 ادرین : اره ، اونم تو خونه من😈
فردا صبح * (مرینت و آدرین کنار هم خ.و.ا.ب.ی.د.ن.د 😌) مرینت : 😪 صب شده 😖 آدرین : آره پرنسس ، من برم سر کار 😞 مرینت : مرخصی بگیر 😢 آدرین : من مدیرم 😐 مرینت : یعنی چی😮 آدرین : یعنی اینکه لازم نی مرخصی بگیرم ، میتونم برم میتونم نرم ، ولی امروز جلسه مهمی دارم ، بعد جلسه بر میگردم 😉 مرینت : باشه 😁
وقتی آدرین رفت سر کار ساعت ۱۰ صبح مرینت تصمیم گرفت بره پیاده روی 😧 میخواست از خیابون رو بشه که 😨😨😨😨😨😨😨 ماشین با سرعت زد به مرینت 🚘 مرینت سرش خ.و.ن اومد و پخش زمین شد 😔😔😔😪😪😪😪💔💔💔💔 همه جمع شدن ..... زنگ زدن انمبولانس اومد🚑 و مرینت رو بردن بیمارستان😩😞😵
کسی هم که به مرینت زده بود باهاش رفت بیمارستان * اسمش لوکا 😶 (من رو کاری نداشته باشید لوکانتی نمیشه😶😳) زنگ زدن به ادرین ، چون اخرین شماره گوشی مرینت شماره آدرین بود ، آدرین هم که جوری بقیه نفهمن قضیه چیه از شرکت زد بیرون و رفت بیمارستان.....
تا همنیجا بسته😐 بقیه اتفاقات پارت بعد 😂😂😂😂 لایک و کامنت کم نباشه ها 😌 بای بای😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییی بود
داستانت محشره 😍
تو رو خدا پارت بعد و بده
عالیییییییییییییییییییییییی بوددددددددددددددددددددد بعدی رو زود بذا لطفا
فقط ۵ تا ؟؟ ویییی دارم غش میکنم . اگه دوست داشتی به داستان منم سر بزن .
ینی بخدا لوکانتی بشه من میدونم و تو
عالی
خیلی عالی بود. 🤩😍
زود پارت بعد رو بزار.🤭
یس
مچکرم ، باشه😁
نامرد میگفتی چی میشه دیگه چرا می خوای تا پارت بعد ما رو از هیجان بکوشی 😐
عالی بود پارت بعدی. 😁
نمی دونم فازم چیه🤔
والا یکی از دوستای خودم هم داشت این رمان رو نیخوند وقتی رسید به پارت آخر واقعا اومد خونمون شروع کرد به کشیدن موهام ...... مجبورم بنویسم😂
خو از اون دوستت تشکر کن 😂
نگرانیم و از بین برد😂
مگه مرض داری زود پارت بعد و بزار
آره دارم😈 ولی پارت بعد رو هم سریع میزارم😂