8 اسلاید صحیح/غلط توسط: G.B انتشار: 3 سال پیش 3,026 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
میدونم اول نوشتم تک پارتی ولی بعدش یهو یک چیزی به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم بجای تک پارتی یک رومان بنویسم:»
با سردرد شدیدی از خواب بیدار شدم
به سمت دست شویی رفتم...بازم یک روز مسخره ی دیگه
باید کار پیدا کنم تا بتونم پول در بیارم و زندگی بهتری داشته باشم
هوفی کشیدم و به سمت اشپز خونه رفتم و یک رامن از کابینت در اوردم و درست کردم
✨✨
به سمت پزیرایی رفتم و نگاهی به گوشیم انداختم
رامن رو برداشتم و زیر گاز رو خواموش کردم و شروع به خوردن کردم
به داخل اتاقم رفتم
باید امروز برم دنبال کار
هوفی از خستگی کشیدم و روی تختم دراز کشیدم نفهمیدم چیشد وقتی چشم باز کردم دیدم ساعت نه شبه
:)
هوفی از سر حرص کشیدم و سعی کردم دوباره بخوابم
هر کاری میکردم خوابم نمیبرد
تا شماره ی سوم شمردم و خوابم برد
وقتی بیدار شدم ساعت 6:00 بود بلند شدم و به سمت حمام حرکت کردم
از حمام در امدم ساعت 6:30 شده بود
باید اماده میشدم تا کار پیدا کنم
به سمت کمدم حرکت کردم هودی سیاهم رو با شلوارک سیاهم رو پوشیدم موهامو شونه کردم و کلاه سیاهم رو روی سرم گزاشتم و جوراب هایی که تا زانوم بلند بودن رو پوشیدم و کولمو بر داشتم وسایل مورد نیازم رو گزاشتم توش به سمت در حرکت کردم
:)
چند ساعت بعد...روی یک صندلی نشستم و آهی کشیدم
هیچ کاری هنوز پیدا نکردم
اما هنوز امید داشتم
بلند شدم و دوباره سعی کردم کار پیدا کنم...بازم هیچ کاری واسه ی من نبود
داشتم با خستگی به خونه میرفتم که یک آگهی دیدم
روی آگهی نوشته بود کمپانی بیک هیت به یک گیریمر نیاز داره
از خوشحالی بال در آورده بودم سریع به سمت خونه رفتم و همچیز رو دم در پرت کردم و به شماره ای که زیر آگهی نوشته بود زنگ زدم
بعد از سه تا بوق جواب داد
(کمپانی- تو+)
-سلام بفرمایید. +س...سلام
-میتونم کمکتون کنم! +ببخشید من آگهی شمارو دیدم و انگار به یک گیریمر نیاز دارید. -اوه بله بفرمایید. +راستش میخواستم به عنوان گیریمر توی کمپانی شما کار کنم -خیلی هم خوب باشه پس شما فردا ساعت 8:30 صبح توی کمپانی باش +حتما
گوشی رو قطع کردم منتظر شدم کامل قطع شه
وقتی قطع شد داشتم از خوشحالی بال در می اوردم و به سمت اشپز خونه رفتم و واسه ی خودم یک ماکارانی خوشمزه درست کردم و خوردم(نکته جینسو از گروه بی تی اس هیچ چیزی نمیدونه و اصلا نمیدونه گروهی به اسم بی تی اس هست)
:)
وقتی غذا رو تمام کردم به سمت اتاقم رفتم و دنبال لباس مناسبی بودم
همش با خودم فکر میکردم اگر یک وقت کار اشتباهی کنم چی یا اگر گریم کردنم به اندازه ی کافی خوب نباشه چی
یهو دنیا روی سرم خراب شد
اهی کشیدم و فقط داشتم فکر میکردم
یهو تصمیم گرفتم به وونگ سو(پسر خالش)زنگ بزنم -هومم بله. +چطوری پسر خاله. -خوبم تو خوبی حالت خوبه کمکی نمیخوای. +اروم باش نه کمکی نمیخوام فقط میشه بیای خونه ی من -چرا چیزی شده. +میگم چیزی نیست تو بیا حالا. -مامانم هم باید بیارم؟؟. +وونگ سو فقط خودت بیا اااا و تماس رو قطع کردم بعد از چند دقیقه زنگ در خورد در رو باز کردم
+وونگ سو...یهو پریدم بغلش
:)
-یااا جینسو چطوری +هوم بدو بدو بیا داخل کار مهمس باهات دارم -چی شده که گفتی بیام. +وونگ سو ببین تو توی کل خانواده خوشگل ترین پسری. -جینس...و ببین من هنو...ز
محکم زدم توی دهنش +دیوونه نمیخوان که بهت اعتراف کنممم بزار حرفمو کامل بزنم اااا
-اخیش خب بگو +داشتم میگفتم تو توی خانواده خوشگل ترین پسری (عکس وونگ سو👆)و اینکه ازت میخوام بزاری روت تمرین کنم. -چه تمرینی دقیقا؟؟. خب ببین من شغل جدید پیدا کردم. -واقعااا چی کجا چه کاری حقوقت خوبه جواب بدههه کارت چیه. +بزار حرف بزنمممم. -هوف باشه باشه بگو. +شغل جدیدم اینه برگه اگهی رو نشونش دادم و لبخند روی لبش محو شد. -اگهی پخش میکنی:/ +نههه اگهی رو بخوننن. -توی کمپانی بیگ هیت به عنوان گیریمر کار میکنی. +اوهوم واسه همین میخوام ترو گیریم کنم یکم دستم جا بیاد. -روی منن:/. +لطفا کمکم کننن خواهش میکنم. -باشه پس برو ببسنم چیکارا میکنی. از شدت خوشحالی بال در اوردم و یهو پریدم بغل وونگ سو -یا جینسو بیا اول بریم بیرون
:)
+بیرون؟...چرا بیرون. -که برات وسایل بخرم. دستمو محکم روی صورتم کشیدم و گفتم +یادم رفتتتت پس بیا بریم
هنوز همون هودی و شلوارک توی تنم بودن...با وونگ سو رفتیم وسایل مورد نیاز رو خریدیم و من وونگ سو رو گریم کردم خیلیی خوشگل تر از قبل شده بود
-یااا معلومه توی این کار استادی هاا ببین چیکار کردی یا صورتم خیلی خوب شده. +خب ما دخترا کارمون همینه دیگه چشمکی زدم گریمش رو پاک کردم دوباره گریمش کردم که تمرین کنم و دستم جا بیاد. که یهو...-جینسو وایسا مامانم زنگ میزنه +هااا اوک چند دقیقه بعد... -این گریم اخر باشه اوک. +هااا برای چی -خاله ی عزیزت بهم گیر داده. +من کوچیک تر از تو بودم مامانم آنقدر بهم گیر نمیداد:/. اخرین گریم هم انجام دادم خواستم پاکش کنم که. -وایسا میخوام همینجوری برم جلوی مامان. +وقتی میری بیرون یک وقت دخترا نیان سراغت و چشمکی زدم. -بیان هم من نمیرم شمتشون...راستی من به مامان خبر اینکه شغل جدید پیدا کردی رو میگم. +اوهوم باشه... داری میری خونه مراقب خودت هم باش -اوهوم توهم توی خونه مراقب باش
باشه ای گفتم و درو بستم ساعت 10:55دقیقه بود خیلی خسته بودم وسایل هامو جمع کردم و رفتم خوابیدم
:)
اگر خوشتون امد بگید ادامه بدم:)
بای بای:)
✨✨
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
77 لایک
وااااااااااااای
ادامه بده
عاجی میشی حنانه ۱۲ سالمه
واااااااایییی اره حتما ادامه بده
وای عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود ادامه رو بنویس
چرا پسر خاله واقعیم اینقد بده بعد پسر خاله جینسو اینقد خوبه
عالی پارت بعد رو بزار
جرررررررررررررر 😂
عالی بوددد
عالی بود
حداقل ننویس تک پارتی😐💔😂
کاش ماهم یه پسرخاله اینجوری داشتیم خدا شانس بده 🙄🙄🙄😬💜💜😐😑🙄🙄🙄🙄
والا😂🤣
دست رو دلمون نزار ک خونه😂😂😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂💔💔
خیلییییییی خووووووبببب بوددد حتما ادامه اش بدههه 🥰💜💜🤩
ادامه بدههههه