
امید وارم خوشتون بیاد
از زبان خودت : همان موقع المایت آمد همگی خوشحال بودیم المایت گفت تبهکارا نمیتونن کاری کنن وقتی من اینجام همون موقع نومو حله کرد المایت باهاش رودرو شد همه جارا دود برداشت همگی فکر کردیم که المایت پیروز شد اما وقتی دود ها از بین رفت دیدیم المایت تو تله رئیس تبهکارا گیر افتاده همون موقه تودوروکی به المایت کمک کرد باکوگو میدوریا و کیریشینا هم آمدن میدوریا از کوسه اش استفاده کرد یک چیزی برام عجیب بود که چرا کوسه میدوریا خیلی شبیه کوسه منه
المایت تونست از دست تبهکارا فرار کنه با نو مو جنگید ۱۲۳ تا مشت زد تونست نومورو از یو اس جی پرت کرد بیرون کرد المایت چون زمانش به انتها رسیده بود داشت واسه ۲ تبهکار باقی مانده که سر دسته بودن لاف میزد ولی تبهکارا فهمیدن و رئیس تبهکارا با کوسه نا بود کننده خودش میخواست المایت رو نابود کنه که همون لحظه قهرمانان یو ای آمدن آیدا تنیا رفته بود آنهارا خبر کرد و همه خوشحال بودن
پلیس ها تبهکارای باقی مانده را دست گیر کردن دانش آموز هایی که آسیب دیده بودن رو هم به درمانگاه بردن سه روز بعد از این حادثه دوباره مدرسه ها باز شد ما دیدیم استاد ایزاوا برگشته ولی کل بدنش بان پیچی شده بود زنگ تفریح که داشتیم با آیدا و اوراراکا و میدوریا میرفتیم ناهار بخوریم المایت ازم خواست برم پیشش المایت گفت که محدودیت زمانی فقط یک ساعت تیم بیشتر نمونده از المایت سوال کردم المایت یکی برای همه فقط یک کوسه است یعنی فقط یک نفر این رو داشت المایت گفت چرا این رو میپرسی گفتم : چون کوسه میدوریا خیلی شبیه کوسه تو است المایت میخواست چیزی بگه که زنگ کلاس خورد
استاد ایزاوا گفت که مسابقات ورزشی یو ای برگزار بشه تو این مسابقات باید دیده بشین برای کارورزی همه تلاش کنم تا خوب دیده بش منم تلاش میکنم چون من وارث المایت هستم
خب این تست هم به پایان رسید بای بای خوشگلا
اگه خوشتون اومد کامنت بدین فالو کنید ببر وحشی هم فالو کنید داستانش جالب است
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
۲ تا پارت جدید داستان شما و باکوگو رو ساختم
عالی بود دیدمش خیلی باحال بود من غش تا پارت ۱۰ امروز بسیا
بساز