هنوزم هستی دیگه؟ ( کوک) ⛓️

چه خوب اختیاری شد

تو این/ت هستی علامت *هست و عکست هم اینه ( ایدت خودمه بده ببخشید) و 20 سالته دانشجوی دانشگاه سئولی و از کوک بدت میاد چون فک میکنی مغروه و کوک علامتش & هس دیگه هیچی فقط دانشجوعه🌈⛓️

صبح بود خیلی زود بیدار شده بودم 🤦‍♀️ پس تصمیم گرفتم یکمی بد تر دل پسرا رو ذوب کنم پس دوش گرفتم و موهام رو خشک کردم و یک مدلی به ته موهام دادم مثل بقیه روزا جوراب کوتاه نپوشیدم بلکه فقط با کفش و دامن کوتاه و پیراهن مدرسه رفتم خیلی خوشم میومد ک پسرا رو عین بستنی اب کنم چون کارایی ک میکنن خیلی عجیبه و خنده داره

رفتم تو مدرسه همه پسرا عین موش بهم خیره شده بودن و این باحال بود امروز گفته بودن ک باید بریم به خوابگاهامون من با کوک هم اتاقی شدم ینی هاا انار بریزن تو این شانس انار ناراحت میشه

گفتن 2 ساعت وقت داریم وسایلمون رو از خونه بیاریم و بچینیم من چون خونمون نزدیک بود سر 1 ساعت رسیدم ولی کوک اون جلو با وسیله هاش ایستاده بود

بعد چند روز پسر عموم یونجی که خیلی وقته ندیده بودمش از ایتالیا اومد اون روز از خوشحالی پریدم ب.غ .ل.ش.ولی نمیدونستم عواقب داره رفتم خوابگاه ولی کوک رو با چهره خیلی عصبانی دیدم گفتم چیزی شده ک اینجوری فلفل شدی چیزی نگفت و جلو اومد و گفت اون پسره کی بود هان جوری داد میزد ک دلم میخواست از ترس جیغ بزنم گفتم اصن به تو چه پسر عمومه بعد گفت هه ز. ر مفت نزن خودم میدونم رفیق صمیمیته 😶 بعد یک چیز داغ رو صورتم حس کردم و سریع از خونه رفتم بیرون پیش سوریا

بعد دو روز بخاطر دانش اموز اولمون نامجون که داخل مسابقات جهانی ریاضی اول شد باید جشن میگرفتیم منم یک لباس کیوت پوشیدم و موهام رو خیلی کیوت کردم و با سونی راه افتادم خیلی خوب بود تا اینکه موقعه رقص شد میدونستم یک دختره زشت جیمین رو دوست داره اون رفت سمت کوک ولی کوک بد ردش کرد 😖 بعد از چند دقیقه کوک دستمو گرفت و برد داخل بیمارستان مدرسه گفتم چیزی شده گفت اره میدونی رفتنت چم شد و بعد افتادم رو تخت و شروع کرد به ......... نمیگم بهتره خودتون خوب بلدین