داستان تو و اکادمی قهرمانانه من (پارت۳)

وارد یو اس جی شدیم قهرمان ۱۳ رو دیدم که ناگهان تبهکارا را حمله کردن یک تبهکار که کوسه تلپلت داشت شمارا از هم جدا کرد و هر کدومتان رو به بخش های جداگانه انداخت شمارا را فرستاد به بخش آتش سوزی

در منطقا آتیش سوزی شما دیدین تودوروکی و کامیناری اونجا هستن با هم مشورت کردین تا یک نقشه بکشید تا از اوت منطقه رد بشین شما با کوسه آب راهی درست کردین که آتیشی نباید و رد بشوین یک تبهکار می‌خواست از پشت به تو حمله کمه و تودوروکی دست شمارو گرفت و کشون سمت خودش شما یک کوچولو خجالت کشیدین چون بدن تون به شونه تودوروکی خورد بعد شما با هنر های رزمی حساب تبهکار رو رسیدین

از منطقه آتش سوزی خارج شدین تو گفتی که بیای بریم ببینیم استاد ایزاوا چیکار میکنه رفتین نگاه کردین دیدن خیلی حرفه ای داشت حساب تمام تبهکارا رو می‌رسید ناگهان دیدیم رئیس تبهکارا یک موجود به نام نومو رو فرستاد ما دیدیم استاد ایزاوا خیلی بد جور آسیب دید ما همگی خوشکمون زد

ناگهان رئیس تبهکارا می‌خواست با کوسه نامود کنند خودش تودوروکی رو نابود کنه من پریدم و میخواستم با کوسه یکی برای همه جلوی اون رو بگیرم زرده زدم دیدم که دستم نشکسته باخودم گفتم شاید تونستم این قدرت رو درست کنم دیدم زرده زدم به اون نومو ولی هیچ اسبی ندید همون موقع المایت آمد همه خوشحال شدیم

بای بای خوشگلا تا پارت بعد اگه از آینده‌تان خوشتون اومد بریم به پروفایل ببر وحشی سر بزنید داستانش خیلی باحاله

انچه خواهید خواند : وای المایت آمد من جلوی شمارو میگیرم تبهکارا وای کوسه میدوریا خیلی شبیه کوسه منه باکوگو اومده وای کیریشیما اون نمو هنوز هم سالمه مگه چند تا قدرت داره پیش به جلو و فراتر از قدرت