گروه معجزه اسا پارت 18

مرینت : آخه چرا من اینقدر ضعیفم که حتی نمیتونم حس کنم کی کسی شرور میشه یا مشکلی پیش میاد .....مثلا من لیدی باگم ..... الیا : چرا امروز اینقد تو خودتی؟؟.. مرینت : چون مقصر همه این اتفاقات منم ....اگه من آموزش های لازم برای نگهبان شدن رو میدیدم این اتفاق هرگز رخ نمیداد ......من بدترین لیدی باگ و نگهبان تاریخم ...😢😢 الیا :مرینت کم کم داره با این حرفاش منو عصبانی میکنه......چیزی نمونده بود تا به جا ی قبلی که وایساده بودیم برسیم که دستامو رو شونه های مرینت گذاشتم و محکم تکونش دادم .......به خودت بیا مرینت ....وقتی که تو این حرفارو راجب خودت میزنی از دیگران چه انتظاری داری ؟؟؟...

ها ....چه انتظاری داری؟؟؟.. تو نباید تو این شرایط که ممکنه هاگ ماث هرلحظه یکی رو شرور کنه روحیتو ببازی ....تو لیدی باگی.....کسی که خیلی ها ازش الگو گرفتن و میگیرن.....تو باید مثل همیشه قوی باشی ...نباید بزاری مرگ یه نفر از پا درت بیاره ...همه یه روزی میمیرن و ممکنه این مرگ به هر صورتی باشه .....ما که زنده هستیم باید برای بهتر شدن شرایط تلاش کنیم ..... مرینت : الیا!!!!!...تو ...حالت خوبه ؟؟؟ الیا: ننننه....اصلا خوب نیستم من عصبانیم چون بهترین دوست ، قهرمان مورد علاقم و کسی که خیلی بهش اعتماد داشتم داره خودشو میبازه..... مرینت : من........ازت ممنونم که همیشه کنارمی....قول میدم دیگه چنین روحیه و اراده ضعیفی نداشته باشم 🙂🙂.... الیا : یه مشت به بازوی مرینت زدم و گفتم : حالا درست شد ..... کاگامی :فکر نمیکنید که باید از جلوی جمعیت کنار بیاستید؟؟؟... مرینت : اوه ....سلام کاگامی .... الیا: اصلا حواسم نبود که باید برگردیم سر جامون.....فکر کنم حواس پرتی تو داره به منم سرایت میکنه ..... مرینت : هی ....اما الیا نذاشت ادامه بدم و منو کشید جایی که باید وامیستادیم .... کاگامی : از رفتار این دوتا دوست آروم خندیدم ....مرینت سمت چپم و مادرم سمت راستم بود..... خانم تسوروگی ( مادر کاگامی) : این ها دوستات هستن کاگامی؟؟...

کاگامی: بله ...مرینت و دوستش الیا... مرینت : خیلی از دیدنتون خوشحال شدم خانم تسوروگی .... الیا : از این که تونستم یکی از قهرمانان جهانی شمشیر بازی رو ببینم خیلی خوشحالم.... خانم تسوروگی: ازتون ممنونم خانم های جوان.... ........................ لیدی باگ: همتون گوش کنید ..... همه نگاه ها به سمت لیدی باگ که در مقابل وایلد تایگر زانو زده و کت نوار که زخمی روی زمین افتاده برمیگرده.... لیدی باگ : من فقط یه آدم بزدلم که فکر میکردم میتونم مردم رو نجات بدم .....اما این چیزیه که میبینید .....کت نوار زخمی شده ....من نتونستم ازش محافظت کنم ....وایلد تایگر منو شکست داده..... من دیگه ابر قهرمان نیستم ....نمیتونم ازتون محافظت کنم 😔😔😔....و سرشو پایین میندازه... وایلد تایگر : هاهاها....تو دیگه برده هاگ ماث هستی لیدی باگ ....😈 هیچ کس دیگه بهت اعتماد نداره ..........

الیا و مرینت باهم میگن: ولپینا!!!!... آدرین : رفته بودم تا دوتا نوشابه بگیرم و حالا دارم برمیگردم پیش نینو که روی یه نیمکت نشسته و داره از دور مردمی که میان و میرن تا به خانواده لایلا تسلیت بگن رو نگاه میکنه ..... نینو : آدرین !!!!...کت نوار و لیدی باگ دارن چکار میکنن ؟؟؟.... آدرین : کت نوار و لیدی باگ ؟؟ نینو : اونجا رو نگاه کن .... آدرین : به سمتی که نینو میگفت نگاه کردم ......خدای من کت نوار و لیدی باگ در مقابل وایلد تایگر روی زمین افتاده بودن .....و لی من که اینجام....پس اون کیه ؟؟؟.... حتما بازم یه نفر شرور شده ..... نینو : نکنه مرینت خودشو به وایلد تایگر تسلیم کرده باشه؟؟...نه اون هرگز چنین کاری نمیکنه.....امیدوارم حدسم درست باشه و این فقط نقشه هاگ ماث برای سو استفاده از این شرایط باشه .....

آدرین : خب....الان یادم افتاد که پول نوشابه ها رو ندادم ......سریع دوتا نوشابه رو دادم به نینو .....من میرم پولشونو حساب کنم و با تمام سرعت دویدم اما زیاد دور نشدم و تو یه کوچه تاریک تغییر شکل دادم ............. مرینت : الیا من باید فورا برم...... الیا : باشه ...اگه مشکلی پیش اومد پوششت میدم ..... مرینت : تا میخواستم یه قدم بردارم کاگامی گفت : داری برمیگردی ؟؟ مراسم که هنوز تموم نشده ؟؟... مرینت: ام خب...من نیاز لازم به یه چیزی دارم .....دستشویی .......منتظر جواب کاگامی نموندم و اونجا رو ترک کردم......................... لیدی باگ : هاگ ماث .....فکر کردی میتونی ما رو با این نقشه ها شکست بدی ؟؟؟؟..... کت‌نوار : خیال کردی .....ما به این آسونی تسلیم نمیشیم ...... لیدی باگ : یویومو به سمت وایلد تلیگر پرت کردم و کت نوار هم عصاشو یه سمت لیدی باگ پرت کرد .....عصا اول به سرابی که از لیدی باگ درست شده بود خورد و بعد هم به کت نوار....طولی نکشید که سراب ولپینا نابود شد..... لیدی باگ : جلو تر رفتم و روبه مردمی که داشتن با بهت و ترس به این صحنه ها نگاه میکردن گفتم : اینا همه نقشه های هاگ ماثه برای اینکه شما فکر کنید کسی ازتون محافظت نمیکنه.....

اما اینطور نیست .....ما همیشه و تا آخرین حد توانمون از پاریس محافظت میکنیم و با هاگ ماث و تمام انسان های شرور مبارزه میکنیم ....و بالاخره یه روزی شکستش میدیم...... کت نوار : مرگ جانا راسی فقط یه اتفاق بود....و وایلد تایگر خیلی حساب شده کار کرده بود و با قطع وای فای باعث شده بود کسی به موقع متوجه اون حادثه نشه..... لایلا در حالی که با قدم های سریع به سمت لیدی باگ و کت نوار میاد میگه : شما فقط یه مش دروغ گو هستید ....اگه واقعا میخواستید از مردم محافظت کنید مادر من الان زنده بود ...... شما هر زمان که بخوایید هر کاری میکنید و بعدم میگید برای محافظت از پاریس این کارو کردید..... کت نوار : بانوی من اون فقط یه سراب دیگست....بزار نابودش کنم.....و عصامو به سمت لایلا پرت کردم ...عصا محکم به شکم لایلا خورد و اون با یه آخ بلند روی زمین افتاد و با دستاش محکم دلش رو گرفت..... لایلا : نگفتم .....اون به من حمله کرد .....ایی ...و اشک هاش روی صورتش ریختن .... کت نوار : اوخ‌....اون یه سراب نبود!!؟؟؟.... لیدی باگ : پس کی شرور شده؟؟..... نگاه های ترحم آمیز مردم به سمت لایلا و نگاه های عصبانیشون به سمت لیدی باگ‌و کت نوار بود .....عده زیادی از جمله خبر نگار ها و مردم در حال فیلم برداری از این صحنه ها بودن که الیا هم یکی از اونها بود ....الیا داشت با دقت و ظرافت هرچه تمام از همه اتفاقات فیلم می گرفت تا شاید بعدا بتونه ازشون برای پیدا کردن سر نخ هایی راجب هاگ ماث استفاده کنه ..... ولپینا که از پشت یکی از دیوار های بلند اون اطراف نظاره گر همه چیز بوده میگه : خیلی خوب شد که مایورا یه سنتی ماستر از من ساخت.......لیدی باگ امروز تقاص همه کار هایی که با من کردی رو پس میدی ......👹👹👹(لایلا یه شیطان به تمام معناست😣😣) به نظرتون تو پارت بعد قراره چی بشه؟؟؟😓😓