سلام دوستان امیدوارم من رو ببخشید که دیر گذاشتم امیدوارم از این جلد لذت ببرید و جلد پنج آخرین جلد هست داستان رو کوتاه تر کردم چون گفته بودن خیلی طولانی هست
استار با چشمان گریان به صورت مارکو نگاه کرد و دستانش را از دستان مارکو جدا کرد و گفت(تو تاریکی هستی) مارکو با تکان سر تایید کرد استار ادامه داد(ولی چطوری ما همه جا باهم رفتیم و من هیچ وقت تو رو ندیدم که نفرین بشوی یا هر چیز دیگر مارکو تمام اتفاقی که برایش افتاده بود را برای استار تعریف کرد استار دست مارکو را کشید و گفت(بیا باید برویم پیش اکلیپسا) ولی مارکو گفت(فایده ندارد من قبلاً پیشش رفتم ولی اون کاری ازش ساخته نیست) استار دوباره گریه کرد و با صدای خفه ای گفت(ولی باید یه راه دیگه باشه باید باشه) مارکو او را محکم در بغلش گرفت و گفت(من باید تمومش کنم) و بعد استار را ول کرد و از اتاق بیرون رفت استار سعی کرد اورا بگیرد ولی او با سرعت بیرون رفت
مارکو همان طور که از چشمانش اشک می ریخت به سمت قلعه هیولا می رفت وقتی به آنجا رسید از اکلیپسا خواست تا هرکاری لازم هست انجام بدهد اکلیپسا به مارکو گفت(ولی تو مطمأن هستی) مارکو گفت(برای محافظت از استار هرکاری می کنم) اکلیپسا ادامه داد(ولی با این کار استار بیشتر آسیب می بینه) مارکو با خشم گفت(مگه راه دیگری هم هست) اکلیپسا گفت(نه)
اکلیپسا مارکو را داخل محفظه ای کرد و گفت(من از اینجا اهرم رو می کشم و بعدش تو باید اون دکمه داخل رو بزنی) مارکو گفت(باشه لطفا وقتی استار رو دیدی از طرف من ازش خداحافظی کن) _باشه _ممنون لطف بزرگی داری به من می کنی
اکلیپسا اهرم را کشید و محفظه با صداهای گوش خراش بلند شروع به کار کرد مارکو می خواست دکمه را فشار بدهد که ناگهان کسی از آن طرف اتاق با صدای بلند گفت(نههههههههههههههه) مارکو فورا به آن طرف نگاه کرد و استار را دید که به او خیره شده مارکو گفت(تو اینجا چیکار می کنی) _تو نباید به همین زودی تسلیم بشوی باید امیدوار باشی _خیلی دلم می خواهد مثل تو فکر کنم استار ولی برای این......راهی نیست
استار ادامه داد(نه همیشه یه راهی هست) _ولی اگه بیشتر از این صبر کنیم ممکن هست من تبدیل بشوم به یه،هیولا) و همان موقع دکمه را زد!!!
استار ادامه داد(نه همیشه یه راهی هست) _ولی اگه بیشتر از این صبر کنیم ممکن هست من تبدیل بشوم به یه،هیولا) و همان موقع دکمه را زد!!!
بعداز چند دقیقه درهای محفظه باز شدند استار با ناراحتی داخل محفظه رفت و وقتی مارکو را دید گریه کرد و جسد مارکو را بغل کرد و در همان حالت گفت(تو قول دادی که هیچ وقت از پیشم نری پس پیشم بمون لطفا لطفا) همان طور که استار داشت گریه می کرد احساس کرد که مارکو در بغلش تکان خورد بعد گریه اش را قطع کرد و به صورت مارکو دقت کرد که ناگهان چشم های مارکو باز شدند ولی خنده استار محو شد چون مارکو شش تا چشم داشت و چشمانش بنفش بودند استار فورا کنار رفت و مارکو را ول کرد در همان موقع مارکو خرناسی کشید و شروع به تغییر کرد شاخ های سیاه از سرش بیرون زدند و رنگ پوستش شروع به سیاه شدن کرد و عصایی در دستش ظاحر شد و بعد گفت(ممنون شما من رو آزاد کردید هاهاهاهاها) و بعد ناپدید شد
این داستان ادامه دارد.........
امیدوارم لذت برده باشید..........
..................
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دوستان من پارت 5 را گذاشتم اگه دوست داشتید نگاه کنید
سلام بچه ها
من می خواهم آخرین پارت از این داستان را بگذارم
بعضی از شما دوستان درخواست دادید که پارت 5 پارت آخر نباشه ولی از آنجایی که تعداد بازدید ها و نظرات کم هستند مجبورم که داستان را در پارت بعد تمام کنم
ولی هنوز هم یک هفته وقت میدهم تا اگر تعداد بالا رفت بیشتر کنم داستان رو
پس لطفا برایم تبلیغ کنید
تبلیغ می کنم ولی لطفا پارت ۵ پارت آخر نباشه.
از بس احساسی بود داشت گریه ام می گرفت.لطفا تا 5 نباشه.ادامه بده.
ممنون ولی قصد نداشتم کسی رو احساساتی کنم
من با اینکه یه پسرم بازم از بعضی از کارتون ها خوشم میاد
مثل استار علیه نیرو های شیطانی
یا
گیسوکمند
یا
سفید برفی
یا
خیلی چیز دیگه
من خیلی طرفدار خشم و چیز های خشن نیستم
و درباره این داستان
سعی می کنم زیاد تر باشه ولی بستگی داره که چقدر دنبال کننده داشته باشه
اگه توانستی برام تبلیغ کن تا من تصمیم بگیرم تا پارت چند ادامه بدم
اگه دنبال کنندگان کم باشه من ممکنه اصلا پارت پنج رو نگذارم بستگی به دنبال کنندگان داره
اگه کسی مشتاق پارت پنج هست پس برایم تبلیغ کنه اگه دنبال کنندگان کم باشه من پارت پنج رو نمی گذارم
نه اتفاقا من عاشق اینم که چیزهای احساسی و عاشقانه بخونم.استار علیه نیروهای شیطان هم که خیلی و خیلی عاشقانه ست
آیا کسی دوست داره که پارت آخر رو هم بگذارم؟؟؟
من دوست دارم ادامه بدی
آره می دونم ولی هر وقت می خواهم عکس بگذارم می نویسه مشکلی در تجزیه و تحلیل بسته
خب باید به اندازه عکس برتری تو اینترنت هست
عالی بود
به نظرم باید هم کم بنویسی و هم عکس بذاری چون دیده نمیشه بدون عکس