
بفرماییدددددد
بعد انجام دادن کارای دانشگاه رفتم تو اتاقم و دراز کشیدم چمدونام هنوز بسته بود چون قرار بود چند روز دیگه برم خوابگاه . سرم رو بالشت بود و چشمام و بستم ولی همش مینهو اومد جلو چشمم خیلی حال داد وقتی اونجور ازم دفاع کرد بی اختیار لبخند زدم و بعد یاد اون دزده ... اسمش چی بود؟؟ اها شوگا یاد اون افتادم من در ی لحظه هم ازش ترسیدم و هم دلم براش سوخت اون ترسناک بود اما تنها هم بود اون شاید رئیس باشه اما ب هیچکدوم از اعضای گروهش اعتماد نداره و اینبهش صدمه میزنه.
نور خوشید منو از خواب بیدار کرد . یهو فهمیدم دانشگاه دارم ولی خداراشکر دیر نکردم و زود رسیدم دانشگاه . نفرت از چشمای بقیه موج میزد سعی کردم اهمیت ندم و اینکارو کردم. الان وقت ریاضی بود و بچه ها میرفتن حل میکردن بعد شد نوبت زرنگ ترین دختر کلاس و وقتی رفت و حل کرد فهمیدم اشتباه حل کرده و اینو ب بقیه هم گفتم . استادمون شوکه شد و برام بلند شد چون براش جای تعجب داشت ک خودش اشکال را نفهمیده و من فهمیدم . زنگ خورد و من سریع رفتم تو حیاط چون نمیخواستم با بچه ها دربیفتم . وقتی رفتم تو حیاط دیدم جلو در کلاس مینهو وایساده سرجام خشکم زد . در واقع فک نمیکردم دیگ ببینمش. پشتش ب من بود و منو ندید . از پشت سرم صدای بچه ها ک داشتن از خوشحالی میمردن را شنیدم و از کنارم ی دختره رد شد و رفت طرفش _ مینهو شی.... مینهو برگشت و وقتی اون دختر را ک رو ب روی من دید نادیدش گرفت و زل زد ب چشمای من
بعد از کنار اون دختر رد شد و اومد جلوی من ایستاد . قلبم دیگه دست خودم نبود . +من این زنگ تنهام . دوستی هم ندارم میای با هم بریم بیرون؟؟؟/ _من....من... خب منم تنهام بعد دستمو گرفت و رفتیم تو حیاط و من نگاه های سنگین بقیه را پشت سرم احساس کردم + بیا بشینیم اونجا _باشه رفتیم روی ی صندلی نشستیم و شروع کرد حرف زدن + شیرکاکائو دیروز واقعا محشر بود . باید اعتراف کنم خیلی چسبید _اها اون ... تقریبا یادم رفته بود😅😅😅 +تو توی رشته پزشکی هستی درسته؟؟ _اره من دکترم تو چطور؟؟ + فعلا فقط کنجکاو باش بهت میگم ی روز _ باشه + اسمت ... چیه؟؟ _امم من... رونا... رونا هستم +خیلی قشنگه
_اها راستی اون دختره ک اومد جلوت را میشناسی؟؟ +اون... فراموشش کن ... اون فک میکنه هنوزم دوسش دارم _نداری؟؟ +نع خیلی وقته دیگ هیچ حسی بهش ندارم _پس کیو دوست داری؟؟ + فعلا هیچکس اما فک کنم ب زودی ب ی نفر علاقه مند شم _کی؟؟ + ی رازه _اهان باشه +فک نکن بهت نمیگم ی روز بهت میگم فقط میخوام مطمئن شم _مشکلی نیست راحت باش... +تو با کسی هستی؟؟ _نه نه اصلا +خخخخ ... رونا شی تغذیه ات را بخور _باشه و بعد زنگ خورد و رفتیمتوکلاس
رفتم تو کلاس و بعد اون دختره اومد جلوم _چه تفاقی افتاد ؟؟ +متوجه نمیشم چی میگی _بهت چی گفت؟؟؟ +هیچی فقط حرف زدیم _در مورد چی؟؟؟ + ب تو ربطی داره؟؟؟؟/😡😡😡 _ط هیچی نمیدونی پس گمشو + اینو یادت باشه ک اون اومد جلو در کلاس نه من و بعد رفتم تو کلاس . زنگ ورزش بود و من دوچرخه برداشتم و رفتم تو حیاط . چند دور زدم و یهو اون دختره ک فک کنم اسمش {جنی} بود اومد با دوچرخش محکم زد ب من و من پخش زمین شدم و بازوم زخمی شد و مچ دستم برگشت
_اینو خوب یادت باشه ک تو فقط ی مهاجری ک اومدی اینجا و من دختر کسی هستم ک تو رو تو دانشگاه راه داد. یادت نره ط کی . ازش دور بمون و دیگ کنارش نمون . + خیلی نفرت انگیزی _چی؟؟؟؟؟ +دلم برات میسوزه _اگ جرئت داری ی بار دیگ بگو +تو فک میکنی هنوز اون دوست داره و هه همش توهمه _چی داری میگی؟؟ +این چیزایی ک داری ب من میگی رویاهاییه ک دوست داری باورشون کنی و واقعی باشن اما اگ چشمات باز کنی میبینی شاید واقعا ی نفر باشه ک دوست داشته باشه. _تووووو خفه شووووو +باشه اما اینجوری مشکلی حل میشه؟؟ اون کیفشو برداشت و پرت کرد تو صورتم و باعث شد لبم زخم بشه و بعد رفت
دانشگاه تموم شد و من بلافاصله رفتم خونه وقتی دست و صورتمو میشستم دیدم مچم بدجور اسیب دیده و لبم هم خیلی میسوزه . ی پارچه بستم دور مچم و رفتم شام خوردم بعد با مامانم تماس گرفتم و بعدم با دوستم یکم راحت تر شدم و بعد رفتم با گوشی یکم چرخیدم . دوباره گشنم شد پس یکم شام خوردم و رفتم بخوابم ساعت تقریبا یک و نیم بود که صدای در اومد ی نفر حکم در میزد خیلی ترسیدم ی چاقو برداشتم و رفتم در را باز کردم که شوکه شدم شوگا بود لباسش خونی بود و وقتی منو دید بهم زل زد و گفت : بهت نیاز دارم ...کمک کن ..لطفا.....!!!!!
چالش: مینهو رشتش چیه ؟؟؟/ چکاره میشه؟؟؟/
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سیلام الی
خوبی؟
کجایی؟چرا نیستی؟
چیکارا میکنی؟
سلام عاجو خوبی نپصم
من سر درسممممممممم
هقققق
خیلی درس دارم وقت نمیکنم بنویسم
هعی این درسا پدر همه را درآورده است😐💔
عالی بو الییی جونم
چطوری مطوری؟
دیه ببخشید درگیرم نمیتونم زیاد بیام
همی امروز رفتم به قنبر و اصغر و اکبرم کامنت دادم
واییییی جیغغغغغغ اومدی؟؟؟؟
دلم برات یذره شده بود
حال دوستات و عموت چطورن؟؟؟
فدا سرت بابا میدونم درگیر بودی
تو خوبی؟؟
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
عالی ههههه🤩🤩
ادامه بده
واقعا؟؟؟؟؟؟/
ممنون عزیزمممممممممممم
میزارمممممممممممممم
لطفا پارت بعد رو بزار🥺🥺
عه خوب چون منتظر بودم ببینم که بگی فانع کننده نبود(راستی منو یادت میاد همون نرگسم ولی اسمم و پروفایلمو عوض کردم
بله بله میدونم نرگسی 15 ساله
رو پروفایلتم اسمت هست دیگ
ج چ : به نظرم مافیاعه😂😂 نمیدونم چرا ولی حسم بهم میگه مافیاعه 😐
پارت بعدی پلییییییز🙂❤️❤️❤️
خخخ ن مافیا نیست
باشه
آره دقیقا منم همین حسو دارم☺☺
ج چ من اصلا به مین هو حتی فکرم نمیکنم فقط دارم فکر میکنم ببینم چه بلایی ممکنه سر شوگا اومده باشه(شرمنده ولی من یونگی لاورم)
خخخخخخخ جواب قانع کننده ای بود🤣🤣🤣🤣🤣🤣