
...............
از زبان راوی آدرین صبح زود پا شد و رفت تا صبونه مفصلی درست کنه تا خستگی سفر بره بعد از یه ساعت بهترین صبونه رو درست کرد و رفت مرینت رو بیدار کرد تا بیاد صبونه بخوره از زبان آدرین رفتم مرینت رو بیدار کنم از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاق و صداش کردم مرینت...... مرینت از زبان مرینت ب.. ل.. ه.... س... ل... ا... م...... ا.... د.....ر....ی......ن از زبان آدرین پاشو صبونه بخور
مرینت : بذار ۱۰ دقیقه دیگه بیدارمیشم بخورم الان خیلی خوابم میاد تو برو توی چمدون رو ببین چند تا ماکارون و پنیر به تیکی و پلگ بده گشنشونه ادرین : اونها خوردن الانم اگه نمیخوری خودم میخورم بعد از صبحانه : وای چه صبحانه خوشمزه ای بود ادرین دستت درد نکنه
از زبان راوی گل مرینت بعد از صبونه رفتن در آغوش هم فیلم دیدن تیکی و پلگ هم همینتور از زبان آدرین داشتیم فیلم میدیدیم که یهو مرینت شل شد نگاش کردم دیدم خوابیده از بس که خسته بود از زبان مرینت داشتیم فیلم میدیدیم یهو خوابم برد پا شدم دیدم رو تختم رفتم تو هال دیدم آدرین نیست از تیکی وپلگ پرسیدم آدرین کجاس گفتن رفته سر کار
مرینت : آخه ما اومدیم ماه عسل چه کاریه همش تیکی : نه اون کار رفته سر کار سرکارش گذاشتیم رفته دو سه بسته پنیر بخره مرینت : ای شیطون ها خوب بلدید ها پلگ : مثل اینکه ما ۵۰۰۰۰ هزا سال عمر داریم ها مرینت : اره راست میگی همیشه خدا این رو زادم میره راستی بچه ها الیا توی وبلاگش یه چیزی گذاشته گفته معجزه گر های بیشتر در سر تا سر دنیا 😰
از زبان راوی گل مرینت زنگ زد به آلیا و گفت این راسته گزاشتی تو وبلاگت آلیا گفت آره راسته مرینت میگه الکی میگی آلیا میگه جون تو بخدا از زبان مرینت 🤕وای خدای من از زبان آلیا همین که خودت گفتی از زبان راوی مرینت زد شبکه های مختلف تا یچیز جالب ببینه که یهو کانال رفت روی شبکه خبر و گفت چند معجزه گر دیگه پیدا شده
معجزه گر هایی در چین پیدا شده یابنده اون آقای گبریل اگرست (😨) هست لطفا اگر کس دیگه ای از اینا پیدا کرد به لیدی باگ و کت نوار تحویل بده از همه ممنونم با اخبار ورزشی همراه باشید تیکی: مرینت میخوای چیکار کنی مرینت : نمیدونم چیزی به ذهنم تمیرسه فهمیدم باید هر چی نیرو داریم برداریم و بریم حاکماث رو شکست بدیم پلگ : بکر خوبیه مرینت من و تیکی میریم تا به بقیه کوامی ها خبر بدیم مرینت : باشه
از زبان هاکماث(گابریل) ههههههه خندهی شیطانی 😈😈 حالا دیگه همهی معجزه گر ها مال من میشه و من میتونم همسر عزیزم رو داشته باشم از زبان راوی هاکماث توی شهر های مختلف چند نفر رو شرور میکنه و در همان شهر ها قهرمان هایی بودن که کسی اونارو نمیشناخت و تونستن شرور رو شکست بدن و در نیویورک هم شرور به وجود اومد و مرینت و آدرین تونستن اون هارو هم شکست بدن
بعد از شکست شرور ها : ادرین : وای این حاکماث هم دست از سرمون برنمیداره اه مرینت : من فهمیدم حاکماث کیه ادرین و پلگ و تیکی : کیه مرینت : اون گابریل اگراسته با معجزه گر های دیگه تبدیل شد و چند تا رو شرور کرد حالا هم باید بریم و حاکماث رو شکست بدیم
ببخشید یکم کم بود پارت های بعدی جبران میکنم و این هم بگم این داستان ۲ پارت پایانی هست یعنی قسمت اخر ۲ قسمته مثل خود سریال امیدوارم خوشتون اومده باشه نظر یادت نره
روز یا شبتون خوش خدانگهدار
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تو رو خدا پارت های بیشتر بذار تو رو خداااااااا
خوب بود لطفایک سری هم به داستان من قلب یخی ۱و۲و۳و۴و۵ بزن و در پارت ۵ نظر بده.بزن روزی پروفایلم