مرینت: آدرین من... عاشقتم. آدرین: من بیشتر عشقم 😘 آدرین: دیگه نتونستم طاقت بیارم سری مرینت و بغل کردم اونم منو بغل کرد دخترا از پشت سرمون داشتن از ذوق میمردن. آدرین: از بغل مرینت دراومدم حس عجیبی داشتم من مرینت و بغل کردم واقعا خیلی ذوق داشتم و داشتم سکته میکردم نمیدونستم مرینتم عاشق منه
مرینت: آدرین منو بغل کرد هنوز باور نمیکردم که آدرین منو بغل کرده من بهش گفتم عاشقتم و بلاخره حسمو بهش گفتم. آلیا: مرینت تو بهترینی. رز: تو حستو نسبت بهش گفتی تو بینظیری. جولیکا: مرینت تو واقعا به آدرین گفتی باور نمیکنم هنوز. میلن: ترکوندی. الکس: مرینت تو بهش گفتی عاشقشی مطمئنم آخرش بهم میرسین
مرینت: نمیدونم عاشقمه یا نه بنظرتون آدرین عاشق منه؟ آلیا: بنظر خودت اگر عاشقت نبود میومد این سوال و ازت میپرسید؟ مرینت: نمیدونم شاید. آدرین: رفتم خونه باورم نمیشد که مرینت و بغل کردم و بهم گفت که عاشقمه. پلگ: برو بابا منکه فقط گرسنمه. آدرین: تا صبح بیدار بودم و هنوز باورم نمیشد که مرینت عاشقمه
مرینت: رفتم خونه و داخل اتاقم دراز کشیدم و تاصبح عکسای آدرین و بوسیدم و نگاشون کردم و هنوز باور نمیکردم که من و بغل کرده خیلی ذوق زده بودم و واقعا نمیدونستم چیکار کنم باورم نمیشد بلاخره بهش گفتم که عاشقشم تصمیم گرفتم فردا ببوسمش آخه خیلی دوسش دارم و اینکار و هم حتما میکنم
مرینت: صبح شد پاشدم و رفتم مدرسه تا قبل از اینکه خانم بیاد آدرین اومد اما کلویی هنوز نیومده بود با خودم گفتم فقط من و آدرین هستیم با عجله به سمتش دویدم بوسیدمش و چند دقیقه تو همون حالت موندیم و بعد به خودمون اومدیم آدرین یه لبخند خیلی مهربون زد و بهم گفت مرینت خیلی دوست دارم بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی مرینت گفت منم عاشقتم بهترینم. دست همو گرفتیم و رفتیم نشستیم سر جامون که یهو 🤯
دوستای قشنگم امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه دنبالم کنید هرروز یک پارت براتون میزارم عزیزای دلم ♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عزیزم 💖
وای خیلی فوق العاده بود لطفاً هرچه سریعتر پارت بعدی رو بزار مرسی ♥️ آخه من عاشق داستانت شدم خیلی دلم میخواد ببینه چی میشه 😍🤩
عزیزدلم من گذاشتم فقط هنوز داره بررسی میشه
وای چه خوب 😍🤩 وای خدا کنه زود منتشر شه 😍
پارت بعد پارت بعد پارت بعد (◕દ◕)
چشم عزیزم 💋
عالی بود ♥╣[-_-]╠♥(´ε` ) (〃゚3゚〃)(◕દ◕)
ممنون بابت نظرت ♥