سلام عزیزای دلم کامنتاتونو که میخونن کلی ذوق میکنم. بریم برای ادامه ی این داستان عاشقانه 😍
وای یکی آدرین و برد داشتم بغض میکردم که آلیا زد بهم و گفت. آلیا: چرا وایسادی برو دنبالش دختر. مرینت: چی؟ برم دنبالش؟ آلیا: اره برو دنبالش بدو. مرینت: باشه. مرینت: بدو بدو رفتم دنبال آدرین که دیدم. یک ابرشرور آدرین و گرفته و داره خفه اش میکنه بدو بدو رفتم و تبدیل شدم اما هرکاری کردم نتونستم آدرین و نجات بدم خیلی ناراحت بودم اما با خودم گفتم تو نباید تسلیم شی همیشه ادما رو نجات دادی چرا نتونی آدرین و نجات بدی مخصوصا وقتی عاشقشی
رفتم و آدرین و نجات دادم. آدرین گفت. آدرین: ممنونم لیدی باگ مرسی که جونمو نجات دادی. لیدی باگ: خواهش میکنم. آدرین: لیدی باگ رفت خوشحال بودم چون کسی که عاشقشم نجاتم داد. لیدی باگ: خال ها ناپدید. مرینت: از تبدیل دراومدم و به سمت مدرسه رفتم. آدرین نشسته بود روی نیمکت من. آلیا: مرینت امروز جاهامونو عوض کردن تو پیش آدرین و منم پیش نینو. مرینت: وای حالا چطوری پیش آدرین بشینم. آلیا: مرینت نگران نباش برو پیش آدرین بشین
مرینت: آخه. آلیا: برو بشین پیشش من هواتو دارم. مرینت: باشه رفتم پیش ادرین نشستم آدرین یه گل رز بهم داد و گفت این برای توئه مرینت. مرینت: ممنون آدرین. آدرین: خواهش میکنم مرینت. مرینت: همونطور که محو آدرین شده بودم خانم بوستیه گفت. خانم بوستیه: مرینت حواست کجاست؟ مرینت: متاسفم خانم بوستیه. خانم بوستیه: عیب نداره عزیزم
مرینت: زنگ خورد دیدم یکی داره میزنه بهم آدرین بود. آدرین: مرینت بیا بریم خونه ی ما. مرینت: آدرین کلی اصرار کرد تا رفتم خونشون وقتی وارد اتاقش شدیم. آدرین منو بوسید یه لحظه از حالت خودم دراوندم و منم بوسیدمش وقتی تموم شد یه لحظه به خودم اومدم وای من آدرینو بوسیدم 😲
مرینت: وای من چیکار کردم داشتم می رفتم که آدرین بهم گفت آدرین: مرینت یشتر میموندی. مرینت: نه ممنون نمیشه من هرروز خونتون باشم بابات ناراحت میشه. آدرین: نه بابام ناراحت نمیشه. مرینت: من مشقام موندهباید برم انجامشون بدم. آدرین: مرینت بدو بدو رفت وقتی رفت یه حس عجیبی داشتم حس میکردم عاسقش شدم اصلا نمیفهمیدم چم شده
آدرین: تا صبح به مرینت فکر میکردم واقعا عاشقش شده بودم و دوسش داشتم اما نمیدونستم کدومو انتخاب کنم لیدی باگ یا مرینت آخه دوتاشون بینظیرن نه میتونم از لیدی باگ بگذرم نه از مرینت نمیدونم کدومو انتخاب کنم پس بنابراین باید مرینت و امتحان کنم و ازش بپرسم که منو دوست داره یا نه مخصوصا جلوی دوستاش چون اون موقع آلیا مجبورش میکنه که حسش و به من بگه و
آدرین: و بعدش هم لیدی باگ و امتحان میکنم که ببینم واقعا منو دوست داره یانه.آدرین: فردا شد زنگ نورده بود و کلاس هم تموم شده بود مرینت داشت با دخترا میرفت پارک با خودم گفتم بذار برم و جلوی دوستاش از مرینت بپرسم که واقعا منو دوست داره یانه. آدرین وقتی مرینت و دوستاش نشسته بودن روی صندلی پارک رفتم و سلام کردم. آدرین: سلام. مرینت: سلام آدرین. آدرین: مرینت یه سوال ازت داشتم. مرینت: بگو آدرین. آدرین: تو واقعا منو دوست داری یا نه. مرینت: آدرین من
خب دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه تا پارت های بعدی خدانگهدار. عاشقتونم ♥
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود عزیزم ☺️
وای خیلی فوق العاده بود خیلی 🤩
ممنونم گلم 😍😍
عالی بودددددددددد 🌈
بهترینی تو ♥💋😘🥰😍😍