این اولین تست داستانی منه در مورد میراکس امیدوارم خوشتون بیاد نظرات فراموش نشه اگه نظرات به ۱۰ برسه قسمت بعدی میزارم
از زبان مرینت:من تو خونه بودم دیدم تیکی اومد گفت مرینت چه کار میکنی گفتم به فکر آدرین ممکنه یه روز باهاش زندگی کنم. نیکی گفت نمی دونم باید سعی خودت رو بکنی فردا آن روز از زبان آدرین:داشتم به مدرسه می رفتم از خودم سوال پرسیدم لیدی باگ که منو دوست نداره پس من باید با کاگامی باشم ولی من... که یهو خوردم به مرینت از زبان مرینت: خوردم به آدرین یه لحظه با استرس گفتم س ل ا م آ د ر ی ن گفت سلام مرینت خوبی گفتم آره گفت بعد مدرسه ....
با تعجب گفتم قرار بعد از مدرسه تو پارک گفت آره گفتم باشه میام خیلی خوشحال شدم انگار اونم خوشحال شده
تو مدرسه ماجرا به الیا گفتم گفت این بهترین فرست توعه ازش استفاده کن بعد مدیر تو مدرسه گفت هفته بعد به شهر ساحلی نیس(یه شهر در فرانسه) بریم خیلی خوشحال شدم ولی گفتم کاشکی پدر آدرین بزاره آدرین بیاد
از زبان آدرین: خوشحال شدم چون می تونم با مرینت باشم ولی گفتم شاید پدرم نزاره من بیام پس باید راضیش کنم بعد از مدرسه خواستم برم به قرار پلگ گفت پنی می خوام منم گفتم باشه وقتی برگشتم دیدم مرینت نیست بهد دیدم لیدی باگ داره با یه شرور می جنگه رفتم پیشش گفتم بانوی من چطوره گفت وسط شوخی نیست پیشی گفتم باشه رفتیم شکست دادیم بیا دفعه یاد قرار افتادم و با سرعت تمام دویدم به سمت قرار
دیدم مرینت اومده گفت ببخشید دیر کردم منم همینو گفتم بعد یه چیزی توجه منو جلب کرد
با خودم گفتم مرینت اول بار نیومده بود و لیدی باگ هم داشت با شرور می جنگید بعد من سرعت تمام اومدم اینجا ولی مرینت اینجا بود و من تو زمان شکست دادن شرور مرینت ندیده بودم یعنی ممکنه مرینت لیدی گفتم نه نه امکان نداره
از زبان مرینت آدرین گفت من عاشق سه نفر شدم خیلی تعجب کردم بعد گفت به نظرت با کی باشن گفتم خب من نمی دونم اونا کی هستن اون گفت یکی لیدی باگ و دومی کاگامی ول یمن لیدی باگ و بیشتر دوست دارم گفتم خب چرا اینها رو از من می پرسی وقتی یکی بیشتر دوست داری گفت چون اون منو دوست نداره با خودم گفتم آدرین از کجا میدونه من دوستش ندارم شاید اون کت نداره گفتم نه نه امکان نداره
گفتم سومیش کیه گفت تازه عاشق اون شدم نمی تونم بگم کیه
امیدوارم از این تست خوشتان آمده باشه قسمت بعد آماده به است وقتی تعداد نظرات ۱۰ تا بشه پارت بعدی می زارم پارت بعد یعنی آنچه در قسمت بعد خواهید دید ببینید
امرینت:آقای اگرست بزارین آدرین بیاد پدر آدرین: می زارم آدرین بیاد مرینت: آدرین بدو بریم سوار کشتی بشیم آدرین : مرینت کارت دارم آدرین: مرینت نههههههههه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام داستان خوبی بود اگه دوست دارین داستان منم بخونید 😊
خوب بود لطفایک سری هم به داستان من قلب یخی ۱و۲و۳و۴و۵ بزن و در پارت ۵ نظر بده.بزن روزی پروفایلم
بچه ها گزاشتم تو برسیه
عالی بود ولی اگر علامت های نگارشی رو رعایت می کردی عالی تر تر تر میشد
سلام، داستانت عالی بود
منم تازه اولین داستانم رو درباره ی میراکلس گذاشتم .....
منتظر داستانوبعدیت هستم زود تر بزاری...
ابان ساعت ۹ صبح روز یکشنبه است و من دارم می نویسم
به نظرم خوب بود
واییی عالییی پارتتت بعد پلیززز
نظر بدین تا قسمت بعد بزارم قسمت بعد آماده است پس سریع که نظرات به ۱۰ برسه بعدی گذاشته است
عالی