
سلام من اومدم با پارت 13 واقعا ببخشید دیر پارت دادم اول که واکسن زدم دستم درد میکرد بعدش هم امتحان داشتم ❤️❤️
اول بالا رو بخون 👆الیا _ خب حالا نوبتی هم باشه نوبت بهاره. بهار _ چی من؟ الیا _بله دقیقا تو بهار _ باشه بهار _ من نمیخوام یکی دیگه باشم... به من گفتی که به اندازه ی کافی خوب نبودم... اما تو کسی هستی که بخوای قضاوت کنی؟... تو یه الماس نتراشیدی... من مطمئنم یه چیزایی فهمیدی... تو دوست داری خودتو عوض کنی... اما وقتی نوبت من میشه... نمیخوام تبدیل به یه آدم دیگه بشم... من یه شاهزاده ی زیبا نیستم... من فقط خودمو زیبا میکنم... تو حق داری... که یه زندگی زیبا داشته باشی... کی گفته؟... کی گفته تو عالی نیستی؟... کی گفته ارزشش رو نداری؟... کی گفته کسی هستی که آزار میبینه؟... به من اعتماد کن... این قیمت زیباییه... کی گفته تو خوشگل نیستی؟... کی گفته تو زیبا نیستی؟... کی گفته؟ ( آهنگ Who Ssay از Selena Gomez)
همه دست زدن امیدوارم خوب خونده باشم مرینت _ خیلی خوب بود. بهار _ مرسی. که یهو یه صدایی از پشت سرمون آمد. لوکا _ سلام پدر، برگشتیم دیدیم جگد استونه هممون رفتیم پیشش جگد _ سلام بچه ها یه سوال کی الان داشت میخوند؟ لوکا _ بهار جگد _ خب بهار کیه؟ بهار _ منم جگد _ آهان، همون لحظه مامان لوکا آمد ( اسمش رو یادم نیست بی زحمت تو کامنت ها بگید) مامان لوکا _ چرا دوباره آمدی اینجا؟ جگد دستای لوکا و جولیکا رو گرفت و گفت : آمدم دخترو پسرم رو ببینم مامان لوکا _ تو اینجا رو اشغال کردی از اینجا برو دزد دریایی ( فکر کنم اینو بهش میگفت) جگد _ نمیرم
مامان لوکا جارو رو برداشت و گفت : پس که اینطور و دنبال جگد کردن. ما از اون ور میخندیدم از اون اونو مثل تام و جری دنبال هم بودن که آخر سر هم جارو خورد تو کمر جگد _ باشه باشه من تسلیمم. مامان لوکا _ باشه حالا زود حرفت رو بزن. جگد _ باشه رفتیم، و با لوکا و جولیکا رفتن داخل کشتی مامان لوکا _ خب بچه ها زود تر بیاین داخل که هوا داره سرد میشه. بهار _ هوا که خوبه مرینت _ اره خیلی خوبه بهار _ خب بچه هایه نظر بیاین بریم پیاده روی الیا _ پس لوکا و جولیکا چی؟ بهار _ خب... بعد از اینکه حرفشون تمام شد میریم ازشون میپرسیدم که میان یا نه؟ الیا _ خب باشه، شما 0ی بچه ها میاین؟ رز _ من نمیدونم اگه جولیکا بیاد منم میام. میلن _ نه من کار دارم. الکس _ منم باید به بابام کمک کنم. زویی _ منم دوست دارم بیام ولی مامانم میخواد بره نیویورک باید برای خداحافظی برم مرینت _ آدرین تو چی میای؟ آدرین _ اره پدرم اجازه داده. چه عجب گابریل یه دفعه آدرین رو آزاد گذاشت
یکم صبر کردیم تا لوکا و جولیکا آمدن. الیا _چه عجب شما آمدید. مرینت _ما میخوایم بریم پیاده روی شما هم میاین؟ لوکا _نهما نمیآیم کار داریم. نینو _چرا داداش لوکا _کار داریم شما برید بهتون خوش بگذره. الیا _خب باشه. پس ما میریم همگی _خدافظ بهار _خب بچه ها بریم کافی شاپ؟ الیا و مرینت _اره نینو _پایم آدرین _خیلی خوب ولی یه مشکلی هست بهار _چی؟ آدرین _ممکنه من و تو کافی شاپ بشناسن اون موقع دیگه نمیتونید چیزی بخورید باید فرار کنیم. بهار _ اوه اره یادم نبود. حالا چیکار کنیم؟ الیا _ خب میتونیم یه کاری کنیم. مرینت _ چی؟ الیا _ اینکه بریم پیاده روی آدرین هم ماسک بزنه آدرین _ باشه مرینت _ اذیت نمیشی؟ آدرین _ نه بابا اذیت نمیشم
بهار _ خب پس پیش به سوی پارک.... نشستیم روی نیمکت یه سردی خاصی داشت که حس خوبی داشت و با هم شروع کردیم خوندن _ یه خیابون دوتا عاشق یه هوای شاعرانه ی قشنگ و نمه بارون... بزنه شلق شلق روگونه هامون... بپیچه تو کوچه کوچه خنده هامون... برسه به گوش آسمون صدامون... چه قشنگه که بگیری دستم نگاهم کنی و یهویی یواشکی صدام کنی... نفس بشی من برات بمیرم بپرم دوباره دستا بگیرم... بگم که عاشق توعم عزیز ترینم... حالا من عاشقم یا تو میبینی چشماتو میگی فقط باتو قشنگ دنیا... قدم بزن با من تو نم نم بارون که مثل ما عاشق نمیشه پیدا... چشات مست و لبات خندون دلت پاکه مثل بارون... ببین لیلی کنار تو چه آرومه دل مجنون... حالا من عاشقم یا تو میبندی چشماتو میگی فقط با تو قشنگ دنیا... قدم بزن با من تو نم نم بارون که مثل ما عاشق نمیشه پیدا. ( آهنگ عاشقانه از حامد همایون)
آهنگی که خوند بم خیلی قشنگ بود من که خیلی دوستش داشتم. الیا و نینو که تو حال خودشون دست در دست نشسته بودن داشتن برای خودشون میخوندن. مرینت میخوند و به آدرین نگاه میکرد. آدرین هم ماشالا اصلا تو باغ نبود و میخوند منم که از همه باحال تر چشم به این دوتا کفتر عا. ش. ق باشه، الیا _ بچه ها من تشنمه بهار _ خب برو آب بخور. الیا _ نه دلم یه جیز دیگه میخواد. ( با ناز گفت) منم با ناز و مسخره ایی گفتم : خب چی دلت میخواد؟ الیا _ اممم میگم پسرا برن برامون ابمیوه بگیرن؟ نینو و آدرین _ چی؟ الیا _ خب من تشنمه. نینو _ آخه من خستم حال ندارم. آدرین _ من هم همین طور.
الیا _ من نمیدونم باید برید بخرید مگه نه مرینت؟ و با آرنجش زد تو پهلوی مرینت، مرینت _ چی کی چی شده؟ الیا _ مگه نه؟ مرینت _ چی؟ بهار _ تو باغ نیستی ها. و خندیدیم آدرین پاشد و گفت : من رفتم بگیرم. نینو _ باشه داداش زود بگیر بیا. و بیشتر روی نیمکت لم داد. الیا _ زد تو پهلوی نینو و نینو گفت : چیه؟ الیا با چشم بهش گفت که بره پیشش. نینو _ باشه باشه رفتم. و تند رفت پیش آدرین. بهار _ آخيش رفتن. الیا _ اره. مرینت _ بچه ها قضیه چی بود؟ بهار _ هیچی جنابعالی تو فکر و خیال بودی که الیا گفت تشنمونه و پسرا برن آبمیوه بگیرن. مرینت _ آهان.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اجی من پارت میخوااااااامم
دیشب گذاشتم تو برسی هنوز منتشر نشده آجی
عالی
پرفکت
فوقالعاده
یه سوال؟
رمانت کلا چند پارته؟
ممنون
نمیدونم 🤷♀️
هنوز معلوم نیست
پارت نمیدی چررراااااا
راستی آجی میشی؟
نتونستم پارت بعدم امتحان داشتم
چهار شنبه یا پنجشنبه میزارم برسی
حتما
من بهارم 13 سالمه
و شما؟
عالی بود
پارت بعدی رو زود بزار
مرسی عزیزم
عالیییییییییییییییییییییییی بوددددددددددددددددددددد آجییییییییییییییییی منتظر پارت بعد هستمممممممممم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍒🍒🍒🍒🍒
مرسیییییییییی
چشم سعی میکنم زود بزارم
من هیچ مشکلی ندارمممممممم هروقت تونستی بزار آجی 🌹