کم کم هیجان انگیز میشه😂😂
از زبان لیا: انابت گفت:یک دو سه شروع
حرکت کردم جلو افتاده بودم ولی اون دختره داشت بهم نزدیک میشد وقتی بهم خیلی نزدیک شد خنده ای کرد و هلم داد افتادم بلند داد زدم:هی تقلب کردی گفت:امممم نه فکر نکنم بشه اسمشو گذاشت تقلب نگاهم به جین افتاد با نگرانی نگاهم میکرد لابد فکر میکرد خیلی ضعیفم نه نمی ذارم کسی فکر کنه ضعیفم بلند شدم با بیشترین سرعتی که میتونستم حرکت کردم به اون دختر رسیدم بهش اهمیتی ندادم و خیلی سریع از کنارش رد شدم حدود دو دقیقه بعد به آخر پیست رسیدم ایستادم خیلی عقب افتاده بود جین خیلی سریع اومد پیشم گفت:حالت خوبه ؟افتادی زمین چیزیت که نشد؟هان؟ گفتم:نه خوبم شما نگران نباش
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (10)