
همینجا از کسایی که حمایت میکنن تشکر میکنم 🤗
از زبون جیمین وقتی داشت میرفت اون سمت میله ها منم کم کم بهش نزدیک میشدم و چشاشو بست همینکه میخواست بیوفته گرفتمش (بچه ها از پشت میله ها اونو گرفته و به میله ها چسبوندتش یعنی یه جورایی از پشت میله ها همو ب*غ*ل کردن ) اما ات تکون نمیخورد و نمیتونستم کاری بکنم نه میتونستم اونو بیارم این طرف نه میتونستم ولش کنم بخواطر همین با صدای بلند کمک خواستم و دوتا مرد اومدن و کمکم کردن و ات رو از اونجا اوردیم بیرون (منظورش اونور میله هاست )
ات رو سوار ماشین کردم و بردمش بیمارستان و از پرستارای اونجا کمک خواستم و سریع اومدن کمکم و ات رو از بغلم در اوردم و گذاشتمش روی تخته بیمارستان و دکتر اومد معاینش کنه ^اقای دکتر مشکله جدی هست /نه مشکل جدی نیست فقط سعی کنید بهش استرس وارد نکنید ^پس اتفاقی که الان براش افتاد چی چرا اینطور شد /فقط از حال رفته چیزه مهمی نیست فقط بخواطر اینکه غذا نخورده اینطور شده ضعف کرده و باید قرصاشو به موقعه بخوره که اینطور نشه ^چییییی یعنی از صبح تا الان غذا نخورده /🙂 فعلا اقای پارک و دکتر رفت ^یعنی چی یعنی ات از صبح تا الان چیزی نخورده و بخواطر همین اینطور شده راستی چرا دکتر بهم گفت بهش استرس وارد نکنم ول کن بعدا ازش میپرسم اول بزار برم ات رو ببینم
(بچه ها فکر کنم تا الان فهمیده باشید که ات اون موقعه خوردشو پرت نکرد و از حال رفته بود🙂 ) از زبان جیمین رفتم پیشه ات و خیلی باهاش درد و دل کردم با اینکه هنوز به هوش نیومده بود از زبون ات $وقتی چشامو باز کردم سرم گیج رفت و صدای درو شنیدم و دیدم دکتر رفته بود بیرون و دراز کشیدم میخواشتم بلند شم که معده دردم شروع شد بلاخره بعد از چند دقیقه بهتر شدم و و صدای در اومد منم با فکر اینکه جیمین باشه چشامو بستم اونم داشت حرف میزد ^ات من اولین بار با تو طعم عشقو چشیدم وقتی اون روز صبح پیشه تو از خواب بیدار شدم انگار دنیا رو بهم داده بودن (همون شب ساخت بچه رو میگه) وقتی پیشه تو از خواب بیدار شدم وقتی موهای ابریشمی تو نوازش میکردم شاید باورت نشه ولی اون روز بهترسن روزه زندگیم بود حتی ریه هام به بوی تنت عادت کردن اون موقعه تو میخواستی منو ترک کنی اونم بعد از اینکه همو پیدا کردیم و بغضم ترکید و به هق هق افتادم از زبان ات همینطور که داشت حرف میزد به هق هق افتاد منم نتونستم تاقت بیارم بخواطر همین اونو بغل کردم و دستای کوچولوشو بوسیدم و عطر تنشو تو ریه هام جا دادم $ببخشید جیمین لطفا منو ببخش من واقعا نمیدونم دارم چیکار میکنم بعد از اتقایی که برام افتاد نمیتونم درست فکر کنم ^میدونم ات من میدونم چقدر سختی کشیدی ولی لطفا ازت خواش میکنم دیگه هیچ وقت به این که از پیشم بری فکر نکن اصلا تو هیچ میدونی وقتی نبودی چیا کشیدم دوری از تو چقدر برام سخت بود ها
$جیمین لطفا منو ببخش دیگه هیچ وقت این کارو نمیکنم ^باشه ولی ازت یه سوال دارم باید صادقانه جواب بدی $ باشه بپرس ^ تو چرا قرص میخوری $ چیزه مهمی نیست ^من نگفتم چیزه مهمی هست یا نه گفتم براچی قرص میخوری $خب قرص واسه معدم هست ^چرا $ خب معدم یه مشکل تیلی کوچولو داره خیلی خیلی کوچولو ^چقدر کوچولو $ به اندازه ی قد تو 🤣🤣🤣🤣 ^یااااااااا تو الان داری منو مسخره میکنی هاااا $اروم باش جیمیناااااا ^باشه الان دیگه فهمیدم مشکل معدت چقدر کوچولوهست $خب کی میتونم برم خونه
دیگه نمیری خونه ی لیا میای خونه ی خودم $چرا اون وقت به چه مناسبتی و اینکه چه نسبتی باهات دارم که بیام خونت ^ هیچ مناسبتی نیست ولی میتونیم برای اینکه سوریون افتاده زندان یه جشن کوچیک بگیریم و اینکه به مناسبت اینکه زنه منی بیای خونم $من زن تو نیستم اقای پارک ^چییییی $ اره همینکه شنیدی تو قراره دوماهه دیگه ازدواج کنی ^اره قراره ازدواج کنم اما شاید عروس تو باشی $بی مزه ^ بعدشم سوریون زندونه $اما نمیشه که واسه همیشه اونجا باشه ^منظورت چیه $ منظورم اینکه من نمیتونم بزارم بهترین دوستم بیشتر از این تو زندون بمونه ^واقعا که یعنی میخوای اونو از اونجا بیاری بیرون $ اره ولی بعد از اینکه ازدواج کنیم ^یعنی قراره باهم ازدواج کنیم😅 $ اره 🤗 ^ کی $ به زودی ^ واقعا $ اره که بعد از ازدواجمون سوریون رو از زندون بیارم بیرون ^ اصلا نظرت چیه همین امروز ازدواج کنیم $ نه بزار بریم ببینیم واسه کی وقت دارن (مثلا رفتین و گفتن واسه یه سه ماه دیگه هست ) از زبون ات از اون موقعه که سوریون رفت زندان من رفته بودم خونه ی جیمین و اینکه یه هفته ی بود که حالم روبه راه نبود ^ خب بزار بریم دکتر چه اسراریه تو خونه بمونی $ گفتم که حال ندارم میخوام تو خونه بمونم ^ میدونی تو همیشه لجبازی ولی وقتی مریض میشی لجبازترم میشی و شایدم ندونی ولی من لجبازتر از تو ام $ جیمین اومد و منو براید استایل بغل کرد و گذاشت تو ماشین و رفتیم دکتر دکتر ازم آزمایش گرفت و گفت که شب جواب آزمایش میاد و رفتیم بیرون
رفتیم بیرون $ جیمین میشه برام بستنی بخری ^ اره چه طعمی میخوای $ اومم شکلاتی میخوام من شکلاتی دوست دارم ^ باشه رفتم براش بستنی گرفتم برای خودمم همینطور و رفتم توی پارک بستنی خوردیم ولی وقتی ات میخواست بستنی بخوره حالش بد شد و بالا اورد و غش کرد و منم بردمش بیمارستان و گفتن که چیزه خاصی نیست واینکه ازمایشاش اومدن و الان میتونم ببینم که مشکلش چیه /لطفا بیاید تو اتاقم باهاتون کاردارم ^حتما الان میام ات به هوش اومده بود و بهش گفته بودم که تا بهش آمپول بزنن من میرم پیشه دکتر با چیزی که دکتر بهم گفت چشام پر از اشک شد اون بهم گفت ات
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
و منی که جونم داره در میاد واس پارت ۹😐👩🦯
دیشب برای بار سوم نوشتمش نم چه مشکلی با من دارن 😕
نیومد چون منتشر نشده ۲ بار هم نوشتمش 😪😓
نههههههههه🥺😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
بعدیییی رو کی میزاری جونم دراومددد😐🤦🏻♀️
گذاشتم 💞💞
پدرم در اومد و این پارت منتشر نشد
برا من پارت ۹ نیومده🥺
جیییییییییییییییغ
چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🤦🏻♀️🤦🏻♀️
عالی
مرسی قشنگم 😘🥰❤
افرین زود گذاشتی 🤝😐
الان 6:30 صبحه و من باید8:00 تو مدرسه باشم 😭💔
میسی گلم 💞💞
خوشبحالت من نمیتونم برم مدرسه هق هق 😭