
اگه دوست داشتی لایک کنو کامنت بذار بیب ^_^
دستمو گرفت و کشیدم کنار در و از خونه زدیم بیرون رفتم سر دوچرخم (چیه؟ نکنه انتظار بی ام وه ایکس سری داشتین؟) دستکشای خرسیم رو پوشیدم رنگش مشکی بود و دوتا گوش گرد از اونا که یه خرسا دارن خیلی دوسش داشتم..کلاه هودیم رو گذاشتم رو سرم و به ایوگفتم:زودباش بدو!!دیر شد!! ایو:وایسا این دستکشا رو بپوشم!! روی زین دوچرخه نشستم و شروع به رکاب زدن کردم..ایو داشت پشت سرم میومد..
10 مین بعد ویو ایو: کلید رو از ا.ت گرفتم و وارد کافه شدم..پیش بند رو زدم و رفتم سراغ قهوه ساز شروشنش کردمو دوتا اسپرسو درست کردم..همون موقع دوتا مرد دراز و چاق وارد شدن معلوم بود که خیلی گشنن..اومدن کنار دخل پیش ا.ت..
ویو ا.ت: داشتم دستمال میکشیدم که دوتا مرد با شکمای گندشون وارد شدن راننده ماشین سنگین بودن..چون از پشت شیشه وقتی داشتن پارک میکردن دیدمشون یکیشون یا صدای گرفته و زمخت گفت:خانم لطفا قهوه و کیک شکلاتی بدین دوتا و رفت نشست رو صندلی روب روم .. به ایو گفتم امدشون کنه.. ایو:ا.ت بیا.. سینی رو ازش گرفتم و بردم پیششون من:بفرمایید اقایون مرد1: ممنونم عزیزم خسته نباشید.. مرد2:مرسی.. من:سلامت باشید وظیفم بود و یه لبخند فیک زدم .. چه جالب مهربون بودن و قیافه هاشون اینو نمیگفت..
پرش زمانی: ساعت 7:38 دقیقه رو نشون میداد.. بعد از اون تا مرده مهربونا چند نفر دیگه اومدن احتمالا اونا هم ماله شیفت شب یا این چیزا بودن چون یونیفرم داشتن ..تنبیه تموم شده بود!!الان دیگه میرفتم خونه تا برای دانشگاه امده شم ایو 2 سال از من بزرگ تر بود و درسش رو ول کرده بود.. لباسای کارم رو دراوردم من:ایو من میرم خونه بعدم میرم دانشگاه اوکی؟ کاری نداری؟ ایو:نه امروز حقوققمون رو میدن با خوشحالی من:واقعاا؟؟ ایو: اره بعد میرم خرید تو هم برو دانشگاه دیرت نشه عزیزم من:مرسی اونی خوبممم(دخترا به دخترای بزرگ ترشون میگن اونی کره ای ها البته) خوشحال بودم ایو اونی خیلی خوبی بود..تو همین فکرا بودم رسیدم خونه .. با صدای یکی برگشتم سمتش..
:سلام مادمازل با یه لبخند کثیف..
اینم پارت دو لایک و کامنت برام بذارید فکر میکنید اون کی بود؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)