
امروز قراره با ملودی برم شرکت A..A..m اسم شرکت مخفف هست اما مخفف چی 😞 با این سوال تو ذهنم رسیدیم وقتی وارد شرکت شدم یعنی بد جور ضایع جا خوردم 😲 دهنم اندازه گاراژ باز بود 😂 آدرین : تو اینجا چیکار میکنی 😐 ملودی * وای این اقا خوشتیپ اومده پیش ما ولی وایسا ببینم این چرا گفت تو اینجا چیکار میکنی 😕 با کی بود 😑 مرینت : م ... من ... وایسا .... مخفف شرکت میشده آدرین آگرست مد 😐 آدرین : تا حدودی درست گفتی 😏 ولی نگفتی اینجا چیکار میکنی دستوپاچلفتی😐 مرینت : عمت دستو پا چلفتی هست 😒 اومدم برای کار فقط تو چون گفتی تا حدودی درست تو که رییس شرکت نیستی 😯 آدرین : هستم 😑 ملودی : ببخشید شما ها هم دیگه رو میشناسید 😶 ادرین : اممممم ، تو رو دیروز دیدم 😁 ولی با این چه نسبتی داری 😐 ملودی : خواهر کوچیک ترش هستم 😳 مرینت : حیف که چاره ای ندارم وگرنه عمرا اینجا کار میکردم 😒 آدرین : کی گفته استخدامی ؟ با این گستاخی که کردی میخوای قبول هم بشی 😐 واقعا که خیلی .... آه 😌 مرینت : خیلی پرو و گستاخ تری تو 😬 (لباس مرینت رو عکس پارت هست)

آرین : آدرین چیشده 😐 آدرین : من دلم نمیخواد این دختر تو شرکت باشه و به عنوان سحام دار این شرکت فکر کنم حرفم رو باید قبول کنی 😌 مرینت * این پسره بیش از حد مغرور و رو مخه 😠 آرین : اول بزار ببنیم چقدر اتسعداد داره و بعد تصمیم گیری میکنیم 😐 ملودی : خواهرم طراح خیلی فوق العاده ای هست 😀 مرینت : هم طراح چهره هستم و هم طراح لباس 😊 آرین : خیلی عالیه ازت دو تا کار میخوام یک لباسی بکش خاص باشه و زیبا و یک چهره دخترک بکش که گل بدست هست 😐 مرینت : چشم . آدرین : مطمئنم خیلی داغونی میکشی 😏 مرینت : خیلی مغروری آدرین آگرست 😡 آرین : بس کن آدرین 😐 (طرح لباس خاص و زیبای مرینت )

آدرین و آرین هر دو تاشون دهنشون باز موند از طرح های مرینت که در عرص یک ساعت همچین طرح هایی کشیده 😂😂😂 آرین : دستت خیلی فرضه 😮 آدرین : چ خوشگل کشیدی ، ای کاش اخلاقت مثل طرح هات بود 😐 ملودی هم اون گوشه کر و کر میخندیدی و منم چهره مغرورانه به خودم گرفتم و گفتم : بله دیگه طرح های من طرح هستن 😌 (حتما طرح های دخترای مردم اجر هستن فقط برای تو طرح 😐) آدرین باز اون حالت کوه غرورش رو گرفت و گفت : استخدام شدی 😏 مرینت یک جور بدی حرصش گرفت 😠 مرینت : تو مگه نگفتی نمیخوای من استخدام بشم 😬 آدرین : حالا که نظرم عوض شده😒 (طرح چهره مرینت)
آرین : میتونی از امروز کنار خواهرت کار کنی 😐 مرینت : باشه 😁 وقتی آدرین و آرین رفتن ملودی و مرینت زدن زیر خنده 😂😂😂😂😂 ملودی : چه دهن ها باز موند 😂😂😂 مرینت : فقط اونجایی که کوه غرور گفت حالا که اینو میگم 😂😂 بعد نیم ساعت * ملودی : از بس عکس گرفتم دستم شکست 😞 مرینت : منم چهار تا لباس کشیدم و کارم امروز تموم شد به گفت اون کوه غرور 😅 ملودی : چی چرا ؟ باید پا به پای من کار کنی 😐 آدرین : دختر ت چه ساده ای باید تا شب کار کنی 😏 مرینت : چیییی؟ آدرین : سر به سرت گذاشته بودم 😏 مرینت : پسره مغرور سادیسمی😠😠😠
شب ساعت ۸ * آدرین : سلام سلام بانو 😂 مرینت : چرا ازم ۵۰۰ تا کار خواستی 😢 آدرین : چون فردا قراره به یک مرد خیلی خیلی خشک طرح بدیم تا انتخاب کنه و اون طرح های انتخاب شده قراره تو همه جا بره 😏 به کارت میاد 😜 مرینت : از همین روز اول داری ازم کار میکشی 😧 آدرین : آره 😂 مرینت : نامرد 😐 آدرین : دیگ ساکت شو و به کارات برس که ۱۰ تا دیگه مونده از صب چیکار میکردی هنوز تموم نکردی 😞 مرینت : ای ....😡😡 آدرین : نمیتونی به رییست حرف بزنی 😏 مرینت : خیلی مغروری آدرین خیلی 😢 شب ساعت ۱۱ * مرینت : تق تق در زدم و وارد اتاق آدرین شدم با یک خروار طرح 😐 آدرین : اومم خوبه خوب کشیدی😈 مرینت : با اون ماشینی که باهات تصادف کردم برای دوستم بود ..... من ماشین دارم و ملودی هم رفته خونه .... تاکسی این موقع شب خطرناکه پاشو من رو برسون خونه 😜 آدرین : ای نامرد ، چه بد طلافی کردی 😐
ادرین مجبور شد مرینت رو برسونه خونه 😂 آدرین : رسیدیم به آدرسی که گفتی اینم خونه ات 😐 بدهکار پرو 😒 مرینت : من به تو بدهی ندارم 😠 آدرین : چرا داری 😈 مرینت : چرا اینجوری نگاه میکنی😮 آدرین : خیلی م.ن.ح.ر.ف.ی😐 مرینت : هوی دستت رو ببر اون ور 😐 آدرین : بابا کاریت ندارم یقه لباست خراب شده😅 مرینت : چی واقعا 😯 آدرین : بله 😎
آدرین :من گشنمه 😁 مرینت ": چی 😪 ادرین : گشنمه 😋 بیا بریم خونت به من غذا بده 😀 مرینت : نوکر بابات غلام سیا😐 آدرین : نوکر بابام رو نمیشناسم ولی مطمئنم تو نیستی تو کارمند شرکت منی 😌 مرینت : این همه از مخت کار میکشی نمیری 😐 آدرین : برو پایین گشنمه 😑 مرینت : اییییش باشه 😒 آدرین : ملودی خوابه😮 مرینت : بله خوابه مثل خرس😂🐼 آدرین : بیدار نشه😕
مرینت : مثل خرس میخوابه متوجه نمیشه فقط چرا این تنبل رو مبل خوابیده😂 آدرین : به خواهرش رفته 😐😂 مرینت : خیلی..😡 آدرین : تو هم خیلی زود عصبی میشی😐
مرینت یکم کیک که پریروز درست کرده بود آورد آدرین خورد و آدرین رفت و مرینت گرفت خوابید 😪😪😪😪😪 و ببخشید این تنها ۱۰ صفحه ای بود از این به بعد باز هم ۶ صفحه مینویسم آخه اینجوری یکم اذییت میشم 😕

لایک و کامنت فراموش نشه 😁 برای پارت بعدی ۱۰ تا بازیدید میخوام از رمان 😄 ❤ و لطفا حتما لایک کنید 😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
با این که واقعی نیست ولی خیلی ذوق کردم
خیلی قشنگ بود فقط یکم 😈 کن
از پارت ۵ میشه😈😈😈
عالی بود
پارت بعدی لطفا
مرسی 😆
در برسی هست😁
عالی بود بعدیو زود بزار
در برسی هست 😁
عالی بود من که خیلی از داستانت خوشم اومد
ممنون😁