خب بچه ها این پارت هم گذاشتم همینطوری که تویه بیوگرافیکی هم گذاشتم پارتی بعد شرطیه🥺
از دید ا/ت:رفتم تویه اتاق (عکس اتاق👆🏻👆🏻)
به هزار بدبختی اون لباس کوفتی رو از تنم کندم بعد رفتم حموم.
از دید شوگا: بعد از مراسم همه رفتن جز پدرم
شوگا:پدر شما اینجا می مونید؟
پدر شوگا:مگه میشه شب اول ازدواج تنها بچم پیشش نباشم؟
شوگا:آها مرسی
پدر شوگا:امید وارم خوش بخت بشی پسرم
شوگا:ممنونم
شوگا تویه دلش:هه خبر ندارید این ازدواج فقط یک ماهه😏
شوگا:من دیگه باید برم
و بعد به طرف دفتر کارم حرکت کردم که با صدای پدرم متوقف شدم
پدر شوگا:کجا میری؟
شوگا:دفترم
پدر شوگا:وااااااا همه ی آدما شب اول......
شوگا:پدر من زیاد کار دارم نمیتونم
پدر شوگا:نمیتونم و این چیزا نداره ...برو دیگه
شوگا:چشم
بعد رفتم به سمت اتاقمون وقتی رفتم تو کسی نبود ولی صدای آب میومد پس رفته حموم بعد منم رفتم و لباسم و عوض کردم یه شلوار تقریبا جذب مشکی با یه خودی مشکی پوشیدم و دراز کشیدم رویه تخت که یهو صدای در حموم اومد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
36 لایک
عالییی اجیییی
❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘
عالییییییییی بود لطفاً زودتر پارت بعدیو بزار
مرسیییی چشم😍❤️
عالی بودددد
مرسی❤️😍😘
عالی بود پارت بعد لطفا
چشم 😘😍❤️
عالی بودددددد لطفا بعدی رو زود بزار 😍😍😍😍😍😍
راستی به داستان منم سر بزن
مرسییی چشم حتما😘😘
قشنگه خیلی ولی کمه
مرسی بابات نظرت ولی من تمام سعیمو کردم زیاد بنویسم😍♥️