
سلامم بالاخره این پارت رو نوشتمಥ‿ಥ♥️ قبل از اینکه شروعش کنیم بگم که توی هر کدوم از تستام که نظر بدید من حتما میبینمش و جواب میدم پس ممنون میشم اگه خوندینشون نظرتون رو هم دربارش بگید:)♡
نگاهش بهم خیلی جالب و شگفت انگیز بود... چشماش درست روی من متمرکز شده بود البته نه مثل همیشه ، خیلی خیلی عمیق تر نگاهی دوست داشتنی مثل نگاهی که یک مادر به پسر بچه ی زمین خوردش میندازه تا آرومش کنه اون دقیقا همچین نگاهی نسبت بهم داشت، پر از آرامش و با رگه هایی از نگرانی، انگار که خجالت زده شده باشم سرم رو پایین گرفتم. کنارم نشست، چند دقیقه ای چیزی نگفت که باعث شد نگرانم بشم از بابت اینکه نکنه یه وقت دیگه نتونه باهام حرف بزنه؟! برای همین سعی کردم خودم چیزی بگم تا اون صحبت رو ادامه بده _ چرا فقط حرفام رو نادیده نگرفتی + همینطوری با لحن خیلی آرومی صحبت میکرد درست بر خلاف چند ساعت پیش پوزخند عصبی ای زدم و سرم رو کمی بالا آوردم _ چه جالب امشب انگار قرار نیست هیچ چیز به خواست من پیش بره اون از صبح ، بعد دعوامون و حتی الان + دوست داری الان چطوری پیش بره؟ _ نمیدونم فقط اینطوری نباشه ، نمیخوام وقتی سرم رو برمیگردونم طرفت مجبور بشم پایین رو نگاه کنم تا چشمم به صورتت بیفته من بهش نیاز دارم به اینکه الان راحت بتونم بغلت کنم و نیازی نباشه براش دلیل و توجیهی بیارم اما حتی اون ماه کامل هم باهام همراه نیست هر وقت که باید باشه نیست و بی موقع ظاهر میشه این واقعا مسخرس
+ دوست داری بغلم کنی؟! _ شاید ، راستی بازم ببخشید بابت رفتار هام توضیح دادم که فردا میتونیم بریم دنبالش + چی؟؟ نه! من جدا ازش خوشم نمیومد خیلی نگاه سرد و بدی داشت اون حرفم هم فقط برای در آوردن لج تو بود! سرم رو به سمتش برگردوندم این حرفش حس خوبی بهم میداد:) _ پس باهام میمونی؟ + معلومه ناخودآگاه خنده ی کوتاهی روی صورتم نقش بست به نظر میرسید از این حالت صورت من چشمای اون هم میخنده + میدونم امروز خوب نبود و اونجوری که میخواستی نشد اما میای با هم فردا رو اونطوری کنیم که میخوایم ؟ ما مشکلمون رو حل کردیم نه ؟ پس میتونیم کنار بیایم با همدیگه، باشه؟ _ باشه :) از جام بلند شدم تا برگردم به اتاقم و بزارم اون هم استراحت کنه و آخرین نگاه توی اون شب رو به هم انداختیم نگاهی سرشار از رضایت... روی تخت به حالت طاق باز دراز کشیده بودم و به حرفش فکر میکردم « فردا رو طوری کنیم که خودمون میخوایم» من واقعا چی میخواستم؟ خیلی چیزا! اما کدومش برام در اولویت بود ؟ باید بیشتر میفهمیدم راجب اون و خودم و به یه روش نیاز داشتم تا هم رو بیشتر بشناسیم... با وجود خستگی زیادم صبح زود حوالی ساعت هفت بیدار شدم دیشب خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که باید یه موضوع واحد پیدا کنم که جفتمون در موردش نظر خودمون رو بگیم و چی میتونست بهتر از استفاده کردن از یه فیلم باشه؟ هم سرگرم کنندست و هم کلی سکانس داره که میشه در موردش نظر داد و صحبت کرد
یه فیلم سینمایی به اسم « قاتل زنجیر عشق» دانلود کردم برنامم این بود که با هم توی سالن فیلم ببینیم برای همین چراغ های اونجا رو کاملا خاموش کردم و فقط چند تا نور مخفی طلایی رنگ رو روشن گذاشتم ، مبل ها رو عقب بردم تا فضا باز تر بشه و جاشون رو با چند تا تشک پنبه ای مشکی و حدود ده تا بالشت طوسی رنگ عوض کردم تا حالت صمیمانه و راحت تری هم داشته باشه بعد از انجام دادن همه ی اینکارا ساعت هشت و نیم شده بود ، داشتم آخرین خرده ریز ها رو جمع میکردم که سر و کله ی ها یون پیدا شد کنار آشپزخونه وایساده بود و بدنش رو کش و قوس میداد در حالی که از کنارش رد میشدم سلام دادم و اونم متقابلا صبح بخیر گفت، بعد از چند دقیقه چشمش به سالن افتاد + اینجا چه خبره:/؟ _ امم هیچی خودت گفتی امروز رو میتونیم اونطور که دوست داریم بگذرونیم منم خواستم یکم چیز آماده کرده باشم که بیشتر بهمون خوش بگذره رفت سمت تشک هایی که روی زمین گذاشته بودم ،با متانت پنجه هاش رو روش گذاشت + اوو حالا قراره چیکار کنیمم:»؟ _ نمیدونم خوشت بیاد یا نه اما میخوام باهم فیلم ببینیم و یه سری کار انجام بدیم ، موافقی؟ + آرهه بزن بریممم خیلی از این بابت به وجد اومده بود و اینطور دیدنش واقعا بامزه بود ، ظرفی از خوراکی برای خودم و ظرف غذای ها یون رو بردم اونجا و جفتمون نشستیم تا فیلم رو شروع کنیم..
کلیت فیلم در مورد یه قاتل زنجیره ای بود که سوژه های خاصی رو به دلایل مختلف اما مرتبط به قتل میرسوند و مثل اینکه پلیس ها رو به چالش بکشه هر بار یکی از جنازه ها رو اطراف ایستگاه پلیس میزاشت خیلیا درگیر این قضیه میشن تا اینکه یه کارآگاه منتقل میشه به اون منطقه و در این زمینه تحقیقاتش رو شروع میکنه چند هفته مشغول بوده تا بالاخره با توجه به سرنخ هایی که داشته متوجه ارتباط قتل ها با مقتول ها میشه از همین رو سعی میکنه یه مرحله از قاتل جلو تر باشه ، از ایستگاه پلیس میخواد که افرادی با اطلاعات مقتول احتمالی بعدی رو براش آماده کنن و اون ها رو مطالعه میکنه و در نهایت برای هر کدوم یه محافظ میزاره تا مشکلی براشون پیش نیاد اما یکی از اون افراد بیشتر به اون مشخصات نزدیکه برای همین تصمیم میگیره خودش وظیفه ی محافظت از اون رو بر عهدهی بگیره و کلی اتفاق میافته و پسره یا همون کارآگاهه عاشق دختره میشه با اینکه میدونه هر لحظه احتمال از دست دادنش به بدترین شکل ممکن وجود داره... تلویزیون بخشی رو نشون میداد که پسره میخواست به دختره اعتراف کنه { یه شب سرد که باعث میشه بدن ضعیف بورا ( اسم شخصیت دختر) بلرزه ، یو چان (شخصیت مرد) کنارش میشینه و دستش رو روی شونه ی بورا میزاره و اون رو به خودش نزدیک میکنه و بی تفاوت به اینکه اون معذبه و خجالت کشیده در یک کلام بدون هیچ مقدمه یا حرف اضافه ای ازش میپرسه : عشق چیه ؟ }
فیلم رو استوپ کردم و من همین سوال رو از ها یون پرسیدم ، چند لحظه ای حالت متفکرانه به خودش گرفت و بعد صورتش توی هم رفت + من به سن شما آدما کوچیکتر از اونیم که بخوام به این چیزا فکر کنم اصلا هم کار قشنگی نیست از یه دختر نوجوون همچین سوالی بپرسی🙄 در ضمن به قول خودت مردم به دخترای وحشی که همش با این و اون دعوا میکنن شوهر نمیدن پس اصلا نیازی نیست بدونم عشق چیه خندیدم و گفتم : واقعا هنوز یادته اون حرفم رو ؟ + بدون شک! راستی خودت چی ؟ فکر میکنی عشق چیه؟ _ هومم عشق! به نظرم مثل دیدن آب توی دل کویره ، ممکنه واقعی باشه ممکنه هم چیزی جز سراب نباشه و بستگی به خود شخص داره که بره دنبالش یا نه اگه سراب باشه به چیزی جز نا امیدی و خستگی بیشتر نمیرسه اما اگه واقعی باشه و نره دنبالش ممکنه بمیره ، خیلی مهمه بفهمی کدوم عشق احساس واقعیه! + اووو جناب فیلسوف!! خب بزن بقیش رو ببینیم همینطور فیلم رو میدیدیم و جاهایی که میتونستیم کاری شبیه به افراد توی فیلم انجام بدیم یا سوالی بپرسیم فیلم رو استوپ میکردیم اینطوری خیلی چیزا راجب هم فهمیدیم ، مثلا یه بخشی بود که « بورا » قرار بود برای « یو چان» لباس انتخاب کنه همون موقع من و ها یون رفتیم سمت اتاق من ، لباس هام رو روی تخت چیدم و ازش خواستم بگه که کدوم رو بیشتر دوست داره و کدوم برای من مناسب تره
ها یون یه لباس سفید همراه با یه پلیور پشمی طوسی رنگ رو به بقیه ی لباس هام ترجیح داد _ این برام قشنگ تره ؟؟ + هیی بدک نیست ولی خب اون لباس سورمه ایه بهتر بود _ کدوم لباس سورمه ای 🤔؟ + همونی که اونشب پوشیدیش ، شفاف بود... با دکمه های اشتباه بسته شده.. جلوی من عوضش کردی... خنده ی شیطنت آمیزی رو لبش نقش بست احتمالا توقع داشت خجالت بکشم اما نه! _ عاا اون خب باشه هر وقت برگشتیم هر روز اون رو میپوشم خوبه:)؟ + آره خوبه تا ببینم چه میکنی-_- ... برگشتیم سر فیلم و انتهای ماجرا ، دختره توسط اون قاتل به قتل میرسه و در نهایت جنازش توی آتیش میسوزه و پسره وقتی از این اتفاق خبر دار میشه که از عشقش چیزی جز خاکستر باد برده باقی نمونده :) و صحنه ی آخر فیلم ، پسره روی آسفالت های سخت کنار جاده میشینه روی موها و لباسش خاک نشسته ، قلبش از درد داره می ایسته اما چشماش خیس نمیشه از جاش بلند میشه و به طرف درخت سوخته ای میره که انتهای اون جاده وجود داره ، اون رو در آغوش میکشه و اشک هاش رو روانه میکنه و میگه: «من تو رو از دست دادم و حتی ذره ای از تو برام باقی نمونده به یاد عشقمون تا ابد این درخت سوخته رو با اشک دلتنگی آبیاری میکنم»... دوربین آسمون رو نشون میده و صدای گریه کردن پس زمینه ی اون صحنست ، اسم فیلم نوشته میشه و پایان! زنجیر عشقشون توسط یه قاتل از بین رفت. به نظرم پایان دردناکی بود اما توی چهره ی ها یون با اینکه دختر بود هیچ اثری از ناراحتی نمیدیدم
_ ناراحت کننده نبود ؟ به طرفم با چهره ی متعجب برگشت + یکم ولی نه خیلی _ چرا؟؟ + نمیدونم ، یعنی چرا ناراحت کننده بود اما خوشم نمیاد اینجوری تموم بشه شاید حداقل باید یه چیز دیگه میگفت آخر فیلم، اینطوری به نظر میرسه که درخت سوخته رو نماد عشقشون میدونه حس خوبی نمیده _ دوست داشتی پایانش چیکار کنه پسره؟ + به نظرم یه لبخند سرشار از درد با جمله ی « هنوز هم عاشقتم» خیلی قشنگ تر میبود! _ به عنوان یه گربه نظر جالبی داری😂 _ اوهومم ... میدونم امروز خیلی تو چی تو چی کردم هاا اما اگه تو به جاش بودی چی میگفتی به کسی که برای همیشه ترکت کرده؟ چند لحظه فکر کردم.... _ اگه من بودم همونطور مینشستم و میگفتم « بیدار شدن توی یه دنیای دیگه آرزوی منه ، دنیایی که تو توش باشی! اما اگه اونجا هم قرار باشه اینطور از دستت بدم قول میدم که من اون بادی باشم که خاکسترت رو با خودش برد و اون بارونی باشم که آخرین ذرات غبارت رو شست و اون گیاهی بشم که از وجود تو بر زمین ریشه کرد ، پایان ما مهم نیست...روح من به روح تو پیوند خورده»...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت خیلی خوب و عجیبه واقعا مغزت قوه تخیل بالایی داره🥲
اون فیلمه هم خیلی خوب بود که از خودت ساختی🔥
چه جمله هایی به ذهنت میرسه🥲
گلبمممم رو درگیر داستانت کردیییی🥲❤️🩹
واییی مرسییی:)))🌱💚
سپاسسس خیلی خوشحال میشم وقتی میبینم هنوز هم توی پارت های قدیمی داستانم که مال چند ماه پیشه همچین کامنت های جذابی رو دارمಥ‿ಥ✨
برام افتخار آورهه=]🌸💖
ولی من خجالت میکشیدم برات کامنت بزارمم🥺💔
خب سلام
من تازه صفحت رو پیدا کردم و شروع کردم از اولین داستانت خوندم تا اینجا خییلیی همشون قشنگ بودن و هرچی جلو میومدم هر پارت قشنگ تر و جذاب تر از پارت قبلی میشد و آدم رو خیلی جذب میکرد
یه چند بار اومدم نظر بذارم ولی خب گفتم خیلی ازش گذشته و گذاشتن و نذاشتنش فرقی نمیکنه ولی الان که دیدم نوشته بودی که تو هرکدون از تستات نظر بدیم میبینی دیگه نتونستم چیزی نگم :)
خب باید بگم قلمت واقعا عالی و متفاوته:))
سلاامم:))
مرسیییی مرسی واقعا ممنونم نظر لطفته:)💞
اوهوم تو هر کدومش که نظر بذارین حتی اگه قدیمی ترین هم باشه میبینمش:)
ممنونم بابت کامنت قشنگت، خیلی بهم حس خوبی داد چون اصولا خیلی کم پیش میاد که توی تست های قبلیم کسی کامنت بزاره و همینطور محتوای چیزی که نوشتی عمیقا برام ارزشمند و زیباست و بابتش سپاسگزارم:))💖❤️
باعث افتخاره؛)💙🌊
خواهش میکنم وظیفم بود:)
و اینکه نیاز نیست برای چیزی که باید بیان میشد اینقدر تشکر کنی
چرا میگم وظیفه!
چون من اومدم توی این صفحه از داستانت لذت بردم و حالم رو خوب کرده همینطوری مجانی که نمیشه باید در قبال لذتی که بردم برای طرف نظری بنویسم که به اون هم انرژی و احساس خوبی بده:))
خداروشکر که تونستم بهت این احساس رو بدم💫
و اینکه منم ازت ممنونم💗
نه از نظر من اصلا وظیفه نیست
چون من خودم تصمیم به شروع کردن این داستان گرفتم و هیچکس در قبال خوندش یا لذت بردن ازش مسئولیتی نداره:)
واقعا ممنونم^_^♡
عالی پارت بعد نمیاد؟
مرسیی♥️💕
چرا اگه سرعت بررسی خوب باشه به احتمال زیاد امروز میاد :)
عآجی فردا مخام پارت 1 داصتانمو بنویصمಥ‿ಥ🤝
اعع به سلامتیی خیلی هم عالیی:))❤️
منم پارت اول یه داستان دیگرو گذاشتم منتظرم تایید شه🥲
هققق واقعا؟! اصمش چیح؟! از کیح؟! ا/تم عص؟! حیوونم داخلش عص؟! ژانرش چی هص؟! آخخخ ذوق زدح شدم😹💛
آری😹 اسمش هم آغوشی در میان یک آشوبه از جی هوپه
ا/ت نه راستش🥲 از اونجایی که شخصیت های دختر داستانم همیشه یه چیزیشون هست و یه مشکلی دارن دلم نمیاد اسمش رو جوری بزارم انگاری به شما نسبت دادم🥲💔 خودتون اگه خواستید همون ا/ت فرضش کنید
حیوون فعلا نه تا بعد ببینم چی میشه😂
ژانرش هم بیشتر جنایی درام و رومانتیکه اما ممکنه ژانر های دیگه هم بینش بیاد🥲
مرسیی😂💓🌷
جان جان آغوشی در میان آشوب جنگیح؟!😹💛
نه جنگیه اونطوری اما بعضی جاهاش آره 😂
عااا و بزا حدص بزنم..
دآنشگاهیح؟! کح بح صر و کول هم آویزونن؟@-@😹🤝
یا دخدره خدش و پصر کردح رفتح پادگان؟!•-•😹💛
نه😂 بیشتر حالت سازمانی و اینا داره🥲
آها پص پلیصن؟!
شایدم مافیان؟!
شایدم دختره مافیاص هوپی پلیص؟!
شایدم برعکص😹🤝
دست از حدص زدن برنمیدارم😹💛
😂 نه پلیسن نه مافیا کلا یه سری دیوونن که دور هم جمع شدن
😂 حدس بزن چون فکر نکنم تا هفته ی آینده منتشر شه🤝🏻💜
آعاااوووو پ دانشگاهیح😹💛
از اوناا ک هی سر ب سر هم میزارن😹🤝
پارت بعدی ب سیاهی شب و کی میزاری؟!😹🤝
و اینکححح چرااااا انقدرررر دیرررررررر منتشرر میشح حیف ک من دیگح ناظر نیصتم و اگر نح حتما بررسیش میکردم😸🌠💕
و اینکح داصتانمو بالاخرح گذاشتمش😹🤝
دانشگاهی هم نیست 🥲 یه جورایی هم خونه ان اما نه تو حالت محصلی و اینا از سر بع سر گذاشتن هم به رده اما هی تقریبا 🥲 کلا توضیحش سختهಠ︵ಠ
به سیاهی شب رو میخواستم امروز بنویسم و بزارمش اما امروز خیلیی سرم شلوغه احتمالا نرسم و فردا بزارمش🥲😹
منم نمیدونم جدیدا خیلی اذیت میکنه و دیر بررسی میشه-_-
مرسی عزیزم 🥰❤️
چه خوبب که بالاخره گذاشتیش منتظرش هستمم😆💫
و اینکح عآجی Armyfel اکانتح ط عح؟!
نه من کلا جز این اکانت، اکانت دیگه ای ندارم🤝🏻
ی چیزی بگم و برم😹🍹💛
چراا همتون وضعیت هاتون نوشتین غمگین😹💕
چرا بری😂
راستش من یه مدت خیلی حالم اوکی نبود برای همین اینطوریش کردم دیگه هم یادم رفت عوضش کنم برای همین اینطوری مونده 🥲 بقیه رو دیگه نمیدونم چرا
عا الآن رو ب راهی رو ب رشدی؟!😹💕
آره بهترم مرسیی❤️💜
اع گزاشتیش😐اصلا نیومدم تستچی بدجوری مشق میدن پدص.گا😑مخصوصا ریاضی که پدرمو در اورده هییی ببخشید دور اومدم خلاصه😂عرررر خیلی خوبه من داستانتو خیلی میدوستم🙂❤
بله گذاشتم 😂
هعی آره معلما خیلی مشق و درس میدن ما هم همینه🥲💔
ببخشید نداره•~•♡
مرسیییییییی❤️●❤️
🙃❤
راصی عآجی مح میخام داصتان بنویصمಥ‿ಥ
از تهکوک ک تم مافیایی دارح میخام مص ط خفن بنویصمಥ‿ಥ🍹🍯
اما هنوز پارت 1 شو ننوشتمಥ‿ಥ امتحانام زیادح نمدونم چ کنمಥ‿ಥ😹
بنویسಥ‿ಥ
شیپر نیستم اما خب جالبه:) نه اینکه مال من خیلی خفنه 😂💔
هعی و باز هم مدرسهಥ‿ಥ💔 کم کم بنویسش تا بالاخره یه روزی پارت یکش تموم شه 🥲😂
و ادامح ب نظرم دختر باشح خعلی کیوت مشحಥ‿ಥ🤞
امیدوارم همینطور باشهಥ‿ಥ
خواصتم زبیاترین کلام ها را برای توصیفت بنویصم اما پنداشتم صادح نوشتن همچون صادح زیستن زیباصت..😻💛🍯
بالاخرحح آممممدددد.. هورااااا😹🍹🌙
مص همیشح عآلییی💜🍹
واوووو مرسییی چه زیبا♡ᴗ♡✨
بالاخرههه😂✌🏻
ممنوننن💙🌊